بمباران سهمگین تاریخ و اخلاق در 20 دقیقه-جنگنده بمب افکنی به نام محمد امینی
به مثابه مثل مرغ یک پا محمد امینی همچنان در نزاع با احمد قوام و نقش وی در رویداد اشغال آذربایجان پس از پایان جنگ جهانی دوم (سالهای 24 و 25) ، معتقد به افسانه بودن نقش وی و تکرار مکرر و مُصرانه اولتیماتوم (تهدید فوری و جدی) ایالات متحده آمریکا برای تخلیه ایران و آذربایجان از اشغال نیروهای نظامی شوروی می باشد.
در نوشتاری که سال گذشته تقدیم شد (http://golhagolha.blogsky.com/1394/05/21/post-2/) نشان دادیم که چگونه حضرت ایشان در دو ویدئوی متفاوت(( (https://www.youtube.com/watch?v=8NSoIkyNRlM) ، (https://www.youtube.com/watch?v=w6sLzsUj4D4) )) که از قضاء معلوم نیست کدام شیرپاک خورده ای لینک هردو ویدئو را در ویکیپدیای فارسی محمد امینی قرارداده است؟! (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C)
به صورت آشفته و متناقض و کینه ورزانه نقش قوام را تاریخ سازی دروغ پردازانه و اولتیماتوم آمریکا را وحی منزل دانسته است. این دو اظهار فضل استاد!!! امینی متعلق به سالهای 2013 و 2014 بوده و ما نیز پس از بررسی هردو و ارائه پاسخ خود (http://golhagolha.blogsky.com/1394/05/21/post-2/) لینک آن را برای ایشان ارائه کردیم که متاسفانه تاکنون پاسخی از استاد!!! دریافت نکرده ایم.
و نیز لینک نوشتار مفصلی را که امسال در مورد زیرو رو کردن و تفسیر به رای تاریخی ایشان ارائه داده (http://golhagolha.blogsky.com/1395/01/03/post-12/) برای استاد!!! ارسال کردیم و بازهم عدم پاسخگویی توسط ایشان...
البته نکته جالب اینکه چند روز پس از ارسال لینک اولین مقاله (در مورد قوام و آذربایجان) که با عدم پاسخگویی ایشان مواجه شدیم با تنی چند از دوستان تصمیمی گرفتیم که اگرچه در حالت طبیعی کاری نادرست است اما برای اثبات اینکه آقای امینی دموکرات نما تنها مجیزه گویی ها و یا احیاناً مطالب دستچین شده ای را که باب دلش می باشند پاسخ می دهد با ایمیل یکی از دوستان مطالبی در ستایش از ایشان برایشان ارسال کردیم که پس از مدتی ایشان به آن پاسخ داد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و جالب تر آنکه ما ایمیل را برای استاد !!! امینی فرستاده بودیم اما تو گویی که آقای مُهری منشی و سکرتر ایشان و مسئول بررسی ایمیل های جناب امینی است که ایمیل ارسال شده برای استاد!!! را ایشان برای آقای امینی قرائت کردند!!!!!
متن ایمیل :
(با سلام خدمت استاد محترم آقای دکتر محمد امینی عزیز.
بنده یک جوان 28 ساله از استان لرستان و شهرستان بروجرد هستم. دانشجوی مقطع ارشد رشته تاریخ می باشم و برای گرفتن دانشنامه فوق لیسانس خود موضوع پایان نامه را حول محور مبارزات مردم ایران از انقلاب مشروطه تا مقطع کودتای 28 مرداد 1332 برگزیده ام. ولی متاسفانه منابع تحریف شده داخلی و نیز تعدادی از منابع برون مرزی که به صورت سیاه کاری و تاریخ را وارونه جلوه دادن (کتابهای کسانی مانند جلال متینی و علی میرفطروس و ...) متشر شده اند مرا سردر گم کرده اند. درخواست بنده حقیر این است که لطفاً من را از انبوه پژوهش های فوق العاده و دقیق و نیز بی طرفانه خودتان (بالاخص کتاب طلایی سوداگری با تاریخ) بهره مند گردانید. اما متاسفانه آثار شما در ایران اجازه نشر ندارند اگر محبت فرموده و ما را از طریق اینترنت یاری فرمایید بی اندازه سپاسگذار می شوم. در پایان درخواست دیگری که از شما دارم ارسال قسمتهایی از کتاب سوداگری با تاریخ به صورت پی دی اف است. پیروز و بهروز باشید. )
به هر حال......... اما مثل اینکه مرغ آقای امینی یک پا دارد که ایشان امسال یعنی 2016 میلادی و بازهم با مرید و منشی حضورشان (البته حضور از راه مجازی) آقای حسین خان مُهری به خدمت جناب اشرف قوام السلطنه رسیده و اگر در 2 ویدئوی کذایی مذکور در مجموع کمتر از 5 دقیقه قوام و دیپلماسی و کاردانی وی را تحقیر و له ولورده کردند اینک در زمانی حدوداً 20 دقیقه چنان دماری از روزگار تاریخ و واضحات تاریخی در می آورند که تنها می توان این حجم از تخریب و انهدام را با انفجار اتمی هیروشیما برابر دانست.
این شما و این هم استاد !!! محمد امینی:
عنوان و لینک ویدئوی مذکور :
احمد قوام و افسانه آذربایجان « محمد امینی »
(https://www.youtube.com/watch?v=0UX7GrE96G4)
*********************************************
شروع بحث درباره قوام از دقیقه 1:54 و با پرسشی از پیش ترتیب داده شده توسط مُنشی المورخین (حسین مُهری) که یکی از رایج ترین و گویا پذیرفته ترین برداشت!!! های تاریخی ماجرای گفتگوهای تردستانه!!! قوام با استالین است...
استاد!!! امینی که قبلاً و با چهره ای درهم و آکنده از کینه آن را تاریخ سازی دروغ پردازانه خوانده بود این بار با کشف اصطلاحی جدید آن را نه تنها برداشت نادرست از تاریخ (ملک طلق حضرتشان) بلکه شوخی با تاریخ می خواند.
*********************************************
دقیقه 3:25 ایشان اعلام بی طرفی از طرف ایران را در جنگ جهانی دوم به علی منصور و به قول ایشان منصورالسلطنه پدر حسنعلی منصور نخست وزیر مقتول دهه 40 نسبت می دهد و بعد می فرماید و نخست وزیران پیش از او و دولت رضا شاه به طور کلی...
آقای امینی ابتدا می فرمایند بی طرفی ایران را علی منصور(منصورالسلطنه!!!) اعلام کرد که تحریف و شلختگی تاریخی ایشان را نشان می دهد و پس از آن برای راحت کردن کار خود از اینکه احیاناً اشتباه کرده باشد به صورت کلی می گوید نخست وزیران پیش از او و دولت رضاشاه!!!
برای پاسخ به این اولین... ایشان بسیار ساده باید گفت که جنگ جهانی دوم در آغاز سپتامبر 1939 برابر با شهریور 1318 با یورش آلمان نازی به لهستان سرآغاز گرفت و بلافاصله نخست وزیر وقت ایران محمود جم (مدیرالملک اسبق-پیش از 1304 و لغو القاب) و نه علی منصور اعلام شده توسط آقای استاد!!! امینی
چنین اعلام داشت :
" در این موقع که متاسفانه، نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است، دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم میرساند که در این کارزار بیطرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ خواهد داشت"
برگرفته از روزنامه اطلاعات-یکشنبه 11 شهریور 1318/3 سپتامبر 1939/18 رجب 1358
کمتر از 2 ماه بعد در گشایش دوره دوازدهم مجلس (آبان 1318) و روی کار آمدن نخست وزیر بعدی احمد متین دفتری ، رضا شاه در قسمتی از پیامی که برای گشایش مجلس جدید می دهد چنین بیان می دارد :
... چیزی که باعث تأسف خاطر است وقوع جنگ در اروپا است اگر چه در این قسمت هم سیاست دولت ما بیطرفی کامل است ولی چون دوام جنگ از لحاظ مادی و اقتصادی موجب زیان همه ملل و تهدید تمدن جهان خواهد بود آرزومندیم هر چه زودتر صلح برقرار گردد.
حال چگونه است که امینی اعلام بی طرفی را به طور خاص به منصور که از تیرماه سال بعد (1319) به مصدر ریاست کابینه می رسد نسبت می دهد و بعداز آن به طور نامشخص و کلی ادامه می دهد که : و نخست وزیران پیش از او؟!
ضمناً چون آقای امینی ید طولایی در ایراد و بهانه گیری های کودکانه و بنی اسرائیلی از دیگران دارند ما نیز از کوچکترین اشتباهات ایشان نمی گذریم . ایشان رجبعلی منصور را منصور السلطنه می خواند در حالی که این لقب سابق استاد و دانشمند برجسته حقوق ، وزیر ، سناتور، استاد و رئیس دانشگاه جناب سید مصطفی عدل بوده و آقای علی منصور دانش آموخته مدرسه سیاسی مشیرالدوله پیرنیا ملقب به منصورالملک بوده اند.
*********************************************
دقیقه 5:30 ایشان می فرمایند برای نخستین بار در تاریخ ایران دولت یا دولتهای خارجی پادشاه ایران را بر می داشتند...تمام تحولات تاریخی در درون ایران بوده ... در مورد کنارنهادن احمد شاه نقش انگلیسی ها مورد بحث نیست....نیروهای 3 کشور شوروی ، بریتانیا و ایالات متحده امریکا وارد خاک ایران شدند و اتمام حجت به رضاشاه دادند برای ترک کردن خاک ایران...
در عجبم از این غول خودخوانده در تاریخ پژوهی و این دانای کل تاریخ که چنین آشکارا ابجدخوانان تاریخ را به خنده وا می داردکه برای نخستین بار در تاریخ ایران خارجی ها شهریور 1320 پادشاه کشور را عوض می کنند!!!
پاسخ به یاوه گویی وی که ناشی از عمق کینه وی نسبت به پهلوی ها و اینکه پایان پادشاهی رضاشاه را به جهت تحقیر و تمسخر وی تنها مورد از دگرگونی به دست بیگانگان می خواند توسط کودکان دبستانی تاریخ :
سلسله بزرگ هخامنشی : نام آخرین پادشاه – داریوش سوم
دلیل انقراض : حمله اسکندر مقدونی و اشغال ایران توسط وی و سپس بنیانگذاری سلسله غیرایرانی سلوکیان توسط جانشینان وی
سلسله بزرگ ساسانی : نام آخرین پادشاه – یزدگرد سوم
دلیل انقراض : حمله اعراب مسلمان در زمان حکومت عمربن خطاب (خلیفه دوم راشد) و زیرسلطه بردن ایران توسط اعراب تازی مسلمان
سلسله خوارزمشاهیان : نام آخرین پادشاهان (سلطان محمد و فرزندش جلال الدین خوارزمشاه)
دلیل انقراض : حمله ددمنشانه مغولها در زمان حکومت چنگیز خان (تموچین) به ایران همراه با اشغال و غارت ایران
و حتی اگر محمود هوتکی(افغان) را ایرانی(ایران بزرگ پیش از رسیدن به مرزهای امروزی) حساب نکنیم پایان کار حکومت صفویان نیز به دست بیگانگان بوده است.
جالب اینجاست در این موارد آشکار تاریخی بر خلاف شهریور 1320 که منجر به استعفای اجباری رضاشاه شده و نه تنها بیگانگان حکومت تشکیل نداده بلکه حکومت پهلوی به پادشاهی محمدرضاشاه برقرار ماند ، نظام هایی با قدمت ده ها و حتی صدها سال منقرض و بیگانگانی تشکیل حکومت دادند.
در ادامه همین قسمت ... امینی می گوید کاری نداریم انگلیسی ها در برانداختن احمدشاه و برآمدن رضاشاه نقش داشته یا نداشته اند
چطور است که ایشان ابتدا با نیش و کنایه احتمال دست نشانده بودن رضاشاه را مطرح می کند اما بعد کاری ندارد؟!
ما نیز چون در این مقاله قصد پرداختن به این حرف آشکارا دروغین را نداریم و به سرعت از آن گذرخواهیم کرد اما به منصفان بی طرف غیر (مذهبی حاکم ، مصدقی ، چپی ، قوم گرا و امثالهم) پیشنهاد می کنیم برای مطالعه در این مورد به 2 کتاب فوق العاده ارزشمند آقایان دکتر هوشنگ صباحی و دکتر سیروس غنی که بر پایه اسناد متقن و صحیح حکومت بریتانیا تالیف شده اند رجوع کنند.
کتاب آقای هوشنگ صباحی : British Policy In Persia 1918-1925 , London 1990
ترجمه ای از آن را خانم پروانه ستاری با عنوان سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه توسط نشر گفتار منتشر کرده اند.
کتاب ارزنده آقای زنده یاد دکتر سیروس غنی : Iran And The Rise Of Reza Shah1997
ترجمه ای از آن توسط آقای حسن کامشاد با عنوان ایران ، برآمدن رضاخان (در اصل رضاشاه) و نقش انگلیسیها توسط نشر نیلوفر منتشر شده است.
قسمت دیگر سخن استاد !!! امینی ...
...نیروهای 3 کشور شوروی ، بریتانیا و ایالات متحده امریکا وارد خاک ایران شدند و اتمام حجت به رضاشاه دادند برای ترک کردن خاک ایران...
نیروهای روس و انگلیس را می دانیم اما نمی دانیم ایشان از کجا این کشف را کردند که آمریکایی ها هم در شهریور 1320 همراه با دو قدرت زورگو ، چپاولگر و استعمارگر شوروی و بریتانیا به ایران تشریف آوردند؟!
تحریف دیگر تا این حد ؟!؟!؟؟!!؟
مگر پروفسور تاریخ ما نمی داند که ورود رسمی و علنی ایالات متحده به آمریکا به جنگ جهانی دوم با یورش ارتش ژاپن به بندر پرل هاربر (Pearl Harbor) و خسارات سنگینی که آنها به آمریکا وارد کردند بوده است ؟!!؟!؟
مگر ایشان نمی داند که تاریخ این حمله دسامبر 1941 برابر با آذرماه 1320 بوده است؟!؟!؟؟!؟!
پس چگونه است که آنها 3 ماه پیشتر همراه با روسها و انگلیسها وارد ایران شدند و به رضاشاه اولتیماتوم دادند که ایران را ترک کند ؟
نکاتی دیگر :
ورود امریکایی ها بیش از یکسال بعد از قوای روس و بریتانیا در پاییز سال 1321 بود.
به تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۲۱ دولت ایران به درخواست سفارت امریکا درباره این که ساختمانهای امیرآباد و انبار فیشرآباد در اختیار ارتش امریکا در ایران گذاشته شود، چنین پاسخ داد که چون متفقین تاکنون فرودگاههای قلعه مرغی، مهرآباد، دوشان تپه و کارخانه مسلسلسازی ایران را در دست دارند و ارتش ایران خود از برای جا سخت در تنگی است، از این رو نمیتواند انبار فیشرآباد را به آنها واگذار کند.
در همان آذر ماه ۱۳۲۱ نیروهای آمریکایی نیز ایران را اشغال کردند و آغاز به ساختن پرشن کریدور کردند. پرشن کریدور راهی بود از شمال به جنوب ایران که برای رساندن مهمات و دیگر ابزار جنگی یعنی از خلیج فارس تا دریای خزر و سپس از آنجا به روسیه میرفت.
ارسال اسلحه و مهمات به جبهه شوروی تحت نظر امریکاییها که ارسال کننده عمده ی مواد مزبور بودند انجام می گرفت و برای این منظور نیرویی بنام فرماندهی خلیج فارس مرکب از 28 الی 30 هزار سرباز و متخصص حمل و نقل به ایران اعزام نمودند. ژنرال دونالد کانالی فرمانده نیروی مزبور در ژانویه 1943(دی و بهمن 1321) مرکز ستاد خود را در امیرآباد واقع در حومه ی تهران قرارداد و قوای امریکا بدون هیچ قراردادی تا پایان جنگ در ایران باقی ماندند.
*********************************************
دقیقه 7:26 ... در جریان اشغال آذربایجان برخلاف آمریکا که سخت و فعالانه مخالفت می کرد ، انگلستان خاموش بود .... بدش نمی آمد پیمان 1907 زنده بشود...
در راستای پاسخ به این سخن من درآوردی دیگر از جناب استاد!!! امینی :
روز سه شنبه 6 آذر 1324 برابر با 27 ماه نوامبر 1945 (دقت کنید که این تاریخ دقیقاً 3 ماه و پنج روز پیش از موعد نهایی تخلیه ایران (2 مارس 1946-11 اسفند 1324) هست.)
دولت آمریکا در نامهای از دولتهای شوروی و انگلستان خواستار شد که در اجرای قرارداد پتسدام ، به سبب پایان یافتن جنگ ارتشهای خود را زودتر از ۲ مارس ۱۹۴۶ از ایران بیرون برند تا دولت ایران بتواند در همه شهرها نظم و آرامش برقرار کندو نفوذ و اقتدار دولت مرکزی را در همه شهرهای شمالی مستقر کند.
قابل توجه مورخ امینی این که :
.........در همین روز دولت انگلستان نیز نامهای برای دولت شوروی فرستاد که در آن یادآور شد که مواد پیمان سه دولت ۱۹۴۲ و اعلامیه سه دولت امریکا بریتانیا و شوروی در کنفرانس تهران راجع به ایران ۱۹۴۳ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران را تضمیین مینماید و هم چنین دولت شوروی به یاد داشته باشد که رویداد بستن راه بر روی نیروی نظامی ایران که در راه شمال کشور بودند به وسیله فرمانده نیروی شوروی برخلاف قراردادهای نامبرده میباشد. (برگرفته از نامه دولت انگلستان به دولت شوروی درباره تخلیه ایران و شکستن پیمان سه دولت - ۲۷ نوامبر ۱۹۴۵)
و 2 روز بعد در جلسه 165 مجلس 14 نخست وزیر وقت (ابراهیم حکیمی)در گزارشی به نمایندگان یادآورشد که دولت وی با دولتهای انگلیس و امریکا گفتگو کرده و درخواست همیاری در رعایت پیمان سه گانه از سوی دولت شوروی را کرده بود.
همچنین
در یادداشتی که روز 4 مارس 1946 برابر با 13 اسفند 1324( تنها 2 روز بعد از سرآمدن موعد تخلیه ) توسط دولت انگلیس به شوروی نوشته شده بود از شوروی خواسته بودند تا دلایل خود را برای درنگ در بازگردان سپاهیانش از ایران توضیح دهد .
و از همه مهمتر و آشکارتر و بسیار تاریخی سخنان وینستون چرچیل در همان ماه مارس 1946-اسفند 1324 در آمریکا که با توجه به عدم تخلیه ایران توسط شوروی و نیز تمایل و فعالیت های شوروی برای گسترش سیطره کمونیستی خود در جهان از اصطلاح تاریخی پرده آهنین استفاده کرد و این اصطلاح را در همان سال 1946 در مجلس عوام بریتانیا و نیز سپتامبر همان سال-شهریور 1325 در یک سخنرانی معروف واقع در زوریخ سوئیس تکرار کرد.
و اینکه در نخستین جلسات شورای امنیت سازمان ملل به سالهای 1324-1325 که در مقر نخستینش لندن برگزار شدند انگلیس نیز رویه ای متضاد با سیاست شوروی برگزیده بود.
*********************************************
دقیقه 8:08 ... قوام با همراهانی به شوروی می رود و با استالین 2 بار دیدار می کند و هر دیدار با استالین بیش از یک ساعت نبوده است .... سپس بر می گردد و تفاهم را به آگاهی مجلس می رساند... نه تفاهمی هنوز در کار نبوده ، تفاهم سپس به آگاهی دولت ایران رسیده و سپس سادچیکوف این گفتگو را با قوام انجام می دهد و قوام قهرمان افسانه ای و تهمتنی می شود که رفته و در روسیه استالین را گول زده است. چگونه گول زده است ؟ وعده داده نفت شمال را به شما خواهیم داد ، قوای خودتان را از آذربایجان خارج بکنید و ما این پیمان را که مذاکره و تصویب خواهیم کرد باید به رای مجلس بگذاریم...چون مجلس در دوره فترت است اجازه بدهید من بروم و انتخابات را آغاز بکنم .... می آید و کابینه مشترکی با حزب توده....و در ایران معروف می شود که قوام با استالین کنار آمده ....خروج قوای شوروی در آغاز خرداد 1325 بوده و سقوط فرقه دموکرات در آذر 1325.... گفتگو در این میان بوده ولی معروف می شود که قوام استالین را گول زده است
در این بخش که حدود 2 دقیقه می شود استاد!!! امینی فنونی مختلف از کشتی و کاراته و ... را با درس تاریخ مخلوط کرده وبه خورد مخاطبانش می دهد..
ایشان می فرماید که قوام در مسکو با استالین 2 بار دیدار کرده است و هربار بیش از یک ساعت نبوده ...
شرح دیدار های قوام و استالین را که احمد قوام در گزارش روز 29 مهر 1326 به مجلس شورای ملی می دهد چنین است :
در تاریخ ۲۹ بهمن ماه ۲۴ بهمراهی همکاران خود حرکت نمودم و روز سه شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۲۴ وارد پایتخت کشور بزرگ همسایه شدیم در حین ورود بمسکو جناب مولوتف با هیئت کمیسرهای ملی و سفرای خارجه برای استقبال آمده بودند و در فرودگاه منتظر ورود ما بودند وما را با کمال احترام و مهربانی پذیرفتند............
فردای آنروز بموجب تعیین وقت بهمراهی هیئت اعزامی بدیدن جناب مولوتف در کاخ کرملین رفتیم و افراد هیئت بایشان معرفی شدند و در مدت کوتاهی که در پیش ایشان بودیم کلیاتی مربوط بلزوم دوستی فیمابین صحبت شد و در موقع خداحافظی آقای مولوتف در باب تعیین وقت ملاقات با جناب ژنرالیسم استالین تذکر دادند
روز بعد یعنی پنجنشنبه دوم اسفند ماه ۱۳۲۴ تعیین وقت شد ودر موعد مقرر در کاخ کرملین بدیدار استالین پیشوای بزرگ دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نایل آمدم. البته دیدن شخصی که مظهر رفرمهای اساسی کشور همسایه بزرگ ما وفرمانده عالی سپاهیان دلاور شوروی بود که جنگ خطیر بزرگ عالمگیر را با فیروزی شگفت آوری بپایان رسانید برای من بسیار مغتنم بود.
در این مجلس جناب مولوتف هم با یک مترجم حضور داشتند پس از آنکه جناب ژنرالیسم استالین با کمال مهربانی از اینجانب راجع بجریان مسافرت هیئت اعزامی وخودم پرسش کردند بلافاصله مذاکره آغاز شد و چنین گفتم که من برای مباحثه حقوقی واستناد بمعاهدات که هر یک بجای خود هست نیامدم بلکه با یک نیت صادقانه ودوستانه آمدم از شما خواهش کنم مقدمه و شرط اصلی شروع روابط دوستی وحل مشکلات بین ایران و شوروی را که تخلیه فوری ایران از نیروی شوروی است با یک اراده فراهم کنید ودر باب اصلاح مسئله آذربایجان که با این وضع خلاف قوانین و حق حاکمیت ایران است کمک معنوی بما ابراز دارید و اضافه کردم که ما در حل قضیه آذربایجان سیاست مخاصمتآمیزی نداریم و مردم آذربایجان را برادران خود میپنداریم و تا آنجا که با قوانین کشور مباینت نداشته باشد حاضریم ارفاقهایی از قبیل اینکه در تعیین برخی از رؤسا ادارات نظیر شهربانی و شهرداری حتی خود استاندار پیشنهاد انجمن ایالتی مورد توجه دولت مرکزی واقع گردد بنماییم واصلاحات اساسی برای ترفیه حال مردم در آنجا و سایر ایالات کشور بجای آریم.
باید با کمال تاسف بگویم که این دو پیشنهاد چنانکه مورد نظر من بود جلب توجه ژنرالیسم استالین را ننمود و در جواب اظهار داشتند آنچه موضوع تخلیهاست عجالتاً نمیتوانیم تخلیه نماییم و بموجب ماده ششم معاهده ۱۹۲۱ حق داریم قوائی را در ایران نگاهداریم. اما در موضوع آذربایجان یک امر داخلی است که ما مداخله نداریم ولی خودمختاری در آنجا چه ضرری دارد و مغایر بااستقلال ایران نیست اساسا ما نظر ارضی نسبت بایران نداریم. بعد از این بیانات ژنرالیسم از مسئله نفت پرسش کردند در جواب اظهار داشتم من دراین باب بحکم قانون اساسی و قانونی که اخیرا از مجلس شورای ملی گذشتهاست نمیتوانم وارد مذاکره بشوم زیرا مسئول خواهم بود مگر اینکه مجلس شورای ملی ایران قانون مزبور را الغاء نماید.
آنگاه ژنرالیسم با مراجع بکتابی که در برابرش بود گفت که بعد از جنگ اول بین المللی هیئت اعزامی ایران در پاریس تقاضاهایی بر ضد منافع شوروی کرد ونشان داد که سیاست دولت ایران در آن فرصت نسبت بما خصمانه بود در جواب گفتم این عمل در نتیجه تشنجی بود که از اقدامات شدید دولت تزاری روسیه درایران حاصل شده بود که از جمله آن اقدامات خونریزی وبدار آویختن آزادیخواهان من جمله ثقةالاسلام روحانی بزرگ آزادیخواه ایران در روز مقدس عاشورا بود پس این عمل آنی نمیتواند نمونه سیاست اساسی ایران نسبت بشوروی ملحوظ گردد چنانکه تا رژیم تزاری رفت و آزادیخواهان روسیه شوروی بر سر کار آمدند دولت وملت ایران فورا دست دوستی بسوی دولت شوروی دراز کرد و آن دولت را پیش از دیگران شناخت ومعاهده ۱۹۲۱ در تحت لوای لنین پیشوای بزرگ بین دو کشور منعقد گشت اما آنچه راجع بماده ششم این معاهده فرمودید ماده مزبور و مراسله متمم سفیر شوروی در ایران در همان زمان با کمال صراحت حق اقامت قوای شوروی را در موقعی میدهد که مرزهای دولت شوروی بواسطه دولت ثالثی از طریق ایران مورد تهدید واقع شود و پس از اخطار دولت شوروی دولت ایران نتواند از آن جلوگیری کند در صورتیکه در حال حاضر چنین تهدیدی وجودندارد، مذاکره بهمین شکل جریان یافت ولی نتیجهای گرفته نشد، در ضمن این مذاکرات از لزوم تعیین سفیر کبیر شوروی در ایران نیز بحث کردم. حاجتی نیست ذکر کنم با انتظاریکه ملت ایران و تمام سران آزادیخواه کشور ما داشتند و با شوقی که خودمن با وجود کسانی که داشتم با همراهان بمسکو شتافته بودیم این اولین برخورد تا چه پایه تأثرآور بود.
در این بین دوم مارس ۱۹۴۶ [۱۱ اسفند ۱۳۲۴] فرا رسید و با وجود این سوابق هیئت اعزامی ایران هم مانند تمام ملت ایران و همه جهان انتظار داشت ژنرالیسم استالین که حامی آزادی ملتها است و قرارداد سهگانه را تصویب و اعلامیه طهران را امضاء کردهاست وما بحق او را دوست بزرگ ایران میشناسیم فرمان تخلیه ایران را از قوای شوروی صادرکند و چنین خبری را با نهایت بیصبری میجستیم ولی وقتی خبر تخلیه ناقص بعضی ولایات را در روزنامه ایزوستیا منتشر در مسکو خواندیم بنهایت درجه متاثر و مبهوت شدیم و روز بعد (12 اسفند 1324) اعتراضنامهای بدولت شوروی تسلیم نمودیم ودر ملاقات با ژنرالیسم نیز که رئوس مسائل و مطالب دوباره با ایشان مطرح شد این اعتراض را شفاها نیز تجدید کردم.
در این اثناء اخبار ناگواری در باب تجاوز عدهای بنام دموکرات در صفحات گیلان از ایران رسید و تذکر کتبی برای اطلاع مقامات شوروی و اینکه در طهران از فرستاده شدن قوای تامینه دولتی ممانعت بعمل آمده ارسال داشتم و درشب مهمانی ژنرالیسم این موضوع را شفاها نیز اظهار نمودم از ذکر این خبر شخص استالین و مولوتف تعجب کردند و جناب مولوتف گفتند دستور دادهام تحقیق شود. موقعی که صحبت تودیع بمیان آمد آقای استالین گفتند رد نظر است یک مهمانی بافتخار هیئت اعزامی ایران داده شود و خواهش کردند مسافرت بتاخیر افتد این جانب نیز باحترام دعوت دوستانه ایشان قرار بتاخیر مسافرت دادم
و سه شنبه شب چهاردهم اسفند با معیت تمام اعضاء هیئت اعزامی در مهمانی باشکوهی که در کاخ کرملین فراهم شده بود حاضر شدیم. در این مهمانی گذشته از شخص ژنرالیسم استالین و جناب مولوتف کمیسرها ومارشالهای عالیرتبه شوروی بانضمام آقای سادچیکف سفیر کبیر جدید شوروی در ایران حاضر بودند. سر شام آقای مولوتف به نام تمام افراد هیئت اعزامی صحبتهای بسیار گرم و دوستانه کردند بخصوص با اشاره ژنرالیسم استالین بسلامتی اعلیحضرت همایونی صحبت نمودند و آرزوی دوستی و تفاهم بین دو کشور را اظهار داشتند اینجانب بنام هیئت اعزامی تشکرات صمیمانه کردم و در ضمن چنین گفتم با اینکه آقای مولوتف این بیانات پر از مهر و محبت را فرمودند افسوس در باب حل مشکلات مساعدت نشان ندادند بعد از صرف شام در طالار دیگر صحبتهای دوستانه بین اعضاء هیئت ومقامات شوروی بعمل آمد و از آنجمله خود ژنرالیسم استالین بیانات بسیار دقیق و حکیمانه که نمونه وسعت نظر وعلو افکار سیاسیاشان بود در باب لزوم اصلاحات و رفورمها در ایران نمودند. در پاسخ ایشان اظهار داشتم تاکنون تاثیرات جنگ وتغییر آنی رژیم سابق واختلال امور کشور بعلت فقر و نظایر آن محال برای اصلاحات اساسی بدولت ایران نبخشید و اکنون که دولت من مهیای رفورمهای اساسی و تامین زندگانی مرفه و عادلانه برای مردم ایران است بواسطه عدم مساعدت دولت شوروی با تخلیه نکردن ایران از نیروی خود و مشکلات دیگر کار اصلاحات بسیار سخت و دشوار خواهد بود و دولت شوروی با حسن نیت ویک اقدام میتواند مشکلات را از پیش راه ما بردارد و دراین صورت البته اصلاحات اساسی در داخله ایران وقوع خواهد یافت وسیاست خارجی ایران روی اصل موزانه و دوستی صادقانه با دولت شوروی خواهد بود ژنرالیسم استالین این نظر اصلاحی دولت را تاکید و تصدیق کردند ولی راجع به تخلیه ایران جواب مساعدی ندادند. بعد ما را بدیدن فیلمی که از قهرمانی بی نظیر سربازان شوروی حکایت میکرد بردند و سپس ایشان را وداع گفتیم.
.............
با خواندن این مطالب مستند و دقیق که قوام شرح دیدار هایش با استالین را می دهد در می یابیم که : دیدار اول : پنج شنبه 2 اسفند 1324 و دیدار دیگر در مهمانی سه شنبه 14 اسفند ...{ 2 روز پیش از تودیع و خداحافظی (16 اسفند) } البته قوام می گوید استالین پیشنهاد مهمانی برای پذیرایی و افتخار پیش از تودیع داد که معلوم نیست این پیشنهاد حضوری بوده و یا از راه ارسال پیام و اگر حضوری بوده باشد پس قوام 3 بار با استالین دیدار داشته است.
اما نکته جالب این است که با خواندن ریز به ریز این قسمت از گزارش قوام نشانی که حاکی از یک ساعت بودن زمان ملاقات های قوام و استالین (ذکر شده توسط استاد!!! امینی) باشد نیافتیم!!!
ادامه بیانات این قسمت امینی ....
سپس بر می گردد و تفاهم را به آگاهی مجلس می رساند... نه تفاهمی هنوز در کار نبوده ، تفاهم سپس به آگاهی دولت ایران رسیده و سپس سادچیکُف این گفتگو را با قوام انجام می دهد و قوام قهرمان افسانه ای و تهمتنی می شود که رفته و در روسیه استالین را گول زده است. چگونه گول زده است ؟ وعده داده نفت شمال را به شما خواهیم داد ، قوای خودتان را از آذربایجان خارج بکنید و ما این پیمان را که مذاکره و تصویب خواهیم کرد باید به رای مجلس بگذاریم...چون مجلس در دوره فترت است اجازه بدهید من بروم و انتخابات را آغاز بکنم .... می آید و کابینه مشترکی با حزب توده....و در ایران معروف می شود که قوام با استالین کنار آمده ... . خروج قوای شوروی در آغاز خرداد 1325 بوده و سقوط فرقه دموکرات در آذر 1325.... گفتگو در این میان بوده ولی معروف می شود که قوام استالین را گول زده است
سوژه هایی که از این بیانات درهم و تاریخ گویی چهل تیکه و ترشی هفت بیجار مانند استاد!!! امینی پالوده می شود از این قبیل است :
1- برگشتن قوام از روسیه و آگاه کردن مجلس از تفاهم
2- تصحیح سخن خود که نه تفاهمی هنوز وجود نداشته است
3- به آگاهی دولت رسیدن تفاهم
4- سادچیکُف این گفتگو را با قوام انجام می دهد
5- قهرمان و تهمتن شدن قوام و گول زده شدن استالین توسط قوام پس از گفتگو با سادچیکوف
6- داستان گول زده شدن استالین به این صورت : وعده دادن امتیاز نفت شمال توسط قوام به شوروی در صورتی که قوای آنها از ایران خارج بشوند و سپس مذاکره و تصویب توسط قوام و دولت شوروی و تصویب مجلسی که در آن زمان در فترت است اما قوام انتخابات آن را برگزار خواهد کرد
7- معروف شدن این عقیده در ایران که قوام با استالین کنار آمده
8- خروج قوای شوروی در آغاز خرداد 1325 و سقوط فرقه پیشه وری در آذر 1325
9- گفتگوهایی در جایی دیگر بوده اما معروف می شود که قوام استالین را گول زده است.
در این قسمت از پرت و پلاگویی ها ، آقای امینی چندبار تاکید همراه با تمسخر بر این سخن دارد که قوام رفت و در روسیه استالین را گول زد و قهرمان شد....
پس و پیش گویی ها و درهم کردن زمانی و مکانی و نیز تحریف آشکار وقایع که حاصل غرض ورزی هاست باعث شده که مورخ استادمان حافظه اش دچار مشکل شود. ایشان در جایی می فرمایند که پس از بازگشت قوام تفاهمی وجود نداشت و در جایی دیگر جهت تمسخر قوام از زبان دیگران می گویند رفت و در روسیه به استالین وعده امتیاز نفت شمال داد ... می گوید قوام به استالین گفت ما نفت شمال را به شما خواهیم داد و شما چون این امتیاز به تصویب مجلس احتیاج دارد نیروهایتان را بیرون ببرید که مجلسی که در دوران فترت است با انتخاباتی تازه شروع به کار کند ... مثل اینکه آقای امینی نمی داند مجلس 14 تا پایان سفر قوام یعنی تا 16 اسفند که 2 روز پس از مهمانی تودیع استالین و قوام و نیز روز خروج وی از مسکو بوده است برقرار بوده پس چگونه است که وی به استالین می گوید مجلس در حال فترت است؟ احتمالاً می فرماید منظورشان این بوده که در حال پایان گرفتن و به فترت رفتن است و یا منظور از استالین نماینده وی در ایران و سفیر تازه شوروی ایوان سادچیکُف بوده است.
ضمناً معلوم نیست این حرف که قوام در روسیه وعده امتیاز نفت شمال را به استالین داد از کجا درآمده است ؟
خود قوام در این باره می گوید :
روز شنبه چهارم اسفند ۱۳۲۴ باز از آقای مولوتف ملاقات خواستم ومذاکره جدی و ممتدی جریان یافت و موضوع تخلیه قوا و قضیه آذربایجان از سر نو مطرح گشت آقای مولوتف نقشه ایران را مقابل من نهادند و صحبت از نفت بمیان آوردند و سیاست ما را دراین باب سیاست یک جانبه و تبعیض نامیدند اظهار داشتم که امتیاز نفت جنوب در ۱۹۰۱ یعنی قبل از مشروطیت ایران داده شده و دولت مشروطه ایران مسئول آن نیست و آنوقت هم با شرایط آنزمان سیاست تبعیض نسبت بدولت روسیه در کار نبوده و اکنون نیز این موضوع بطور مسلم مبتنی بسیاست تبعیض نمیتواند بشود. و در باب امتیازی که حالا صحبتش میشود البته من بموجب قانون اساسی ایران وقانونی که اخیرا در منع مذاکره مربوط بامتیاز نفت از مجلس شورای ملی گذشته نمیتوانم وارد مذاکره بشوم واگر راه برای مذاکرات اقتصادی بواسطه سیاست دوستانه شووری که از آنجمله تخلیه ایران است بازگردد البته اقداماتی برای وارد شدن بمذاکرات اقتصادی بین دو کشور بعمل خواهد آمد.
و نیز قسمتی از سخنان تاریخی قوام که پاسخی به استاد!!! امینی نیز می باشد:
قوام در بین سخنانش نامه نگاری هایی رد و بدل شده بین وی و ویاچسلاو مولوتوف وزیرخارجه شوروی را با ذکر دقیق متون نامه ها برای وکلای مجلس قرائت می کند که قسمتی از آنها که راجع به مساله نفت می باشد را با هم بررسی می کنیم :
نامه مولوتف وزیر امور خارجه شوروی به احمد قوام نخستوزیر کشور شاهنشاهی ایران درباره آذربایجان و تخلیه ایران ۴ اسفند ۱۳۲۴
.................در باب نفت هم دولت شوروی حاضر است از درخواست امتیاز صرفنظر کند و یک شرکت ایران وشوروی به نسبت پنجاه و یک سهم شوروی و چهل ونه سهم ایرانی تاسیس گردد
قوام می افزاید :
صورتیکه در مذاکراتی که در گذشته بین طرفین در این باب توسط آقای آهی سفیر کبیر ما در مسکو بعمل آمده بود موضوع شرکت را رد کرده بودند و دراین موقع اظهار میداشتند که این مساعدت را محض ابراز کمال حسن نیت بعمل میآورند باوجود نهایت علاقه واهتمام که من و همکارانم بحل قضایا و پیدا کردن راه تفاهم داشتیم قبول این شرایط با وجود کمال احترام و حس تقدیر نسبت بحسن نیت مقامات شوروی بحکم قانون برای ما نامقدور بود و با کمال تاسف ناچار شدیم روی اصل تخلیه ایران و لزوم کمک معنوی دولت شوروی در حل قضیه آذربایجان بایستیم بدیهی است ما با نهایت خلوص بآغاز مذاکرات در ایران راجع بامکان شرکت نفت حاضر بودیم ولی بدون تخلیه ایران و حل مشکلات دیگر راه این اقدام برای ما بسته بود و هیچگونه طریق قانونی نداشتیم پس قرار دادیم در همین زمینه مطالب خود را بشکل تذکاریه بنویسیم وبفرستیم بعد ازاین تذکاریهها مراسلات فیمابین در همین زمینه ادامه داشت.
روز بعد تذکاریه جدیدی رسید که
نامه مولوتف وزیر امور خارجه شوروی به احمد قوام نخستوزیر دولت شاهنشاهی ایران درباره شرکت نفت مختلط ایران و شوروی ۵ اسفند ۱۳۲۴
چون پیشنهادهای شوروی را طرف ایرانی قبول نکردهاست دولت شوروی پیشنهاد خود را در باب شرکت نفت پس میگیرد و امتیاز نفت شمال ایران را میخواهد.
قوام :
در جواب این تذکاریه پاسخ داده شد که موضوع شرکت نفت از طرف هیئت رد نشدهاست منتها چون بموجب قوانین ایران باید این قبیل شرکتها بتصویب مجلس شورای ملی برسد در صورتی که دولت شوروی قوای خود را از ایران فوری خارج نماید این عمل فرصتی خواهد بخشید که مقدمات مذکور دراین امر در طهران فراهم گردد تا با توافق طرفین در شرایط شرکت مزبور مقاوله نامه برای تقدیم بمجلس تهیه شود.
نامه مولوتف وزیر امور خارجه شوروی به احمد قوام نخستوزیر ایران درباره گیلان و آذربایجان ۶ اسفند ۱۳۲۴
............. دوم- راجع بامتیاز نفط –
دولت شوروی برای حسن استقبال از تمایل دولت ایران حاضر است از پیشنهاد واگذاری امتیاز نفط در نواحی شمال ایران صرفنظر نماید و درعوض پیشنهادمیکند شرکت مختلط ایران وشوروی برای اکتشاف واستخراج نفط ومشتقات نفط در شمال ایران تشکیل شود باین ترتیب که ۵۱ درصد سهام متعلق بطرف شوروی و ۴۹ درصد متعلق بطرف ایران خواهد بود.
...........و اما در موضوع نفت و تشکیل شرکت ایران وشوروی امیدوارم با حل مسئله آذربایجان و تخلیه ایران از قوای شوروی این قضیه بترتیبی که مورد توافق نظر طرفین باشد انجام یابد.
نامه مولوتف وزیر امور خارجه شوروی به احمد قوام نخست وزیر ایران درباره آذربایجان، ارتش شوروی در ایران و امتیاز نفت ۹ اسفند ۱۳۲۴
۱- امتیاز نفت - در سال ۱۹۴۴ دولت اتحاد جماهیر شوروی بدولت ایران پیشنهاد نمود که امتیاز نفت نواحی شمال ایران را بدولت شوروی واگذار نماید حق اتحاد جماهیر شوروی در مورد تحصیل این امتیاز بهیچوجه قابل بحث نیست خاصه اگر در نظر گرفته شود که در جنوب ایران از مدتها پیش امتیاز نفت بانگلیسیها داده شدهاست با وصف این طرف ایرانی پیشنهاد طرف شوروی را رد نمود.
دولت شوروی برای حسن استقبال از طرف ایرانی و بزیان منافع خود در تاریخ ۲۵ فوریه سال جاری ممکن دانست پیشنهاد امتیاز نفت را به پیشنهاد تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی تبدل نماید باین ترتیب که ۵۱ درصد سهام آن متعلق بطرف شوروی و ۴۹ درصد آن متعلق بطرف ایرانی باشد ولی طرف ایرانی در تذکاریه ۲۶ فوریه با این پیشنهاد کومپرومیس موافقت ننمود.
نظر باینکه طرف ایرانی چنانکه حالا معلوم میشود میل ندارد منافع شوروی را دراین باب مورد توجه قرار دهد و برای حصول موافقت با اتحاد شوروی کوشش مینماید و با این ترتیب علنا در مورد شوروی قائل به تبعیض شدهاست کمیسریای خارجه اتحاد جماهیر شووری بدین وسیله اعلام میدارد که پس از گزارش امر به آقای نخست وزیر استالین تصمیم گرفته شدهاست پیشنهاد کومپرومی شوروی مسترد گردد و همان پیشنهاد رسمی سال ۱۹۴۴ دائر بر واگذاری امتیاز نفت در شمال ایران طبق امتیاز نفت انگلیس در جنوب را تجدید نماید.
.....................
در سال ۱۹2۷ مجددا دولت ایران امتیاز نفت نواحی واقعه در مرز اتحاد شوروی در قسمت خاوری بحر خزر را بشرکت نفت امریکایی واگذار نمود باز بخیال اینکه بدین وسیله لطمهای بمنافع شوروی وارد آورده و موجبات تصادم بین اتحاد شوروی و دول متحده امریکا را فراهم سازد. این قرارداد نیز در سال بعد بواسطه اعتراض اتحاد شوروی ملغی گردید. با تمام این سوابق دولت ایران در سال ۱۹۳۹ مجددا امتیاز نفت نواحی واقعه در جنوب بادکوبه را بشرکت نفت انگلیس و زیلند واگذار نمود باز بخیال اینکه لطمه بمنافع اتحاد شوروی وارد آورده و باعث تصادم اتحاد شوروی و انگلستان گردد. این امتیاز فقط پس از مدت پنجسال بواسطه اعتراض اتحاد شوروی لغو گردید. ضمنا باید این نکته را تذکر دهد که دولت ایران که امتیازات مشروحه بالا را بدول دیگر واگذار مینمود همواره از دادن حق امتیاز باتحاد شوروی در شمال ایران امتناع ورزیده و میورزد. تمام این قضایا دلالت بر این مینماید که محافل حاکمه ایران نسبت باتحاد شوروی سوء قصد دارند و منتظر فرصت هستند که نسبت بمنافع شوروی لطمه وارد آورند و نواحی نفتخیز آذربایجان شوروی و ترکمنستان شوروی را مورد تهدید قرار دهند.
قوام :
وصول این یادداشت بینهایت اسباب تکدر خاطر گردید زیرا این پاسخ ما را از مقصود دور میساخت درین یادداشت دولت شوروی یکی دو پیشنهاد نسبتا مساعد خود را پس گرفته بود در موضوع نفت هم که قبل از ما یعنی درست یکسال پیش در اسفند هزار و سیصد و بیست و سه مذاکرات مقدماتی توسط مرحوم آهی سفیر ایران در خصوص شرکت مختلط نفت ایران و شوروی در مسکو بعمل آمده بود من نمیتوانستم مذاکراتی که منتهی بتصمیم قانونی گردد بعمل آورم
............
بار دیگر لازم میدانم تذکر دهم که هدف دولت من با نهایت صداقت تحکیم مناسبات دوستی بین اتحاد جماهیر شوروی وایران است و تاکنون درین راه کوشیدهام و در آتیه نیز خواهم کوشید شک نیست که اگر دولت جماهیر شوروی با من در این موضوع کمک نماید بمنظور اصلی که ایجاد یک دوستی محکم و خللناپذیر بین دو ملت باشد موفق خواهم شد.
۱- راجع بنفت درخصوص تاسیسس شرکت مختلط ایران و شوروی که تصور کردهاند با آن موافقت نشدهاست چنین نیست و باید مخصوصا تذکر دهم که چنانچه سابقا هم مذاکره شدهاست اگر در تخلیه فوری ایران از قوای شوروی و حل قضیه آذربایجان با من کمک نمایند فرصت خوبی خواهد بود که بعداز مراجعت بتهران وبا حصول توافق در شرایط تشکیل شرکت طرح لازم بمجلس شواری ملی ایران پیشنهاد گردد و این قضیه بلافاصله بنوعی که مورد توافق طرفین باشد حل شود. مقصود آنست که تشکیل این قبیل شرکتها ولو آنکه طرف از اتباع ایران باشد باید طبق قانون اساسی ایران بتصویب مجلس شورایملی ایران برسد ضمنا این نکته را خاطرنشان میسازم که اعطاء امتیازات حقوق مربوط بحق حاکمیت واستقلال کشور است که باید بتصویب مجلس شورای ملی برسد واگر در نیم قرن قبل یعنی پیش از مشروطیت ایران با شرایط آن زمان امتیازی داده شده باشد این امر را نمیتوان فعلا تبعیض نسبت بدولت شوروی دانست.
..............
به صورتی که از محضرتان گذشت تمامی گرفتاری های عدم تخلیه ایران از سپاه شوروی عقده هایی بوده که شوروی از عدم کسب منافع نفتی شمال ایران داشته اند و با هم خواندیم که آنها دوبار نخست پیشنهاد شرکت مختلط را دادند و پس از اینکه با عدم موافقت قطعی قوام روبرو گشتند پیشنهاد خود را پس گرفته و خواهان دریافت امتیاز نفت شمال (1323) شدند.
نکته جالب در بیانات شلخته محمد امینی :
آقای استاد!!! پروفسور دکتر محمد امینی که به صورت زیک زاکی و شلم شوربا مسائل تاریخی را بیان می کند هیچ فرقی بین امتیاز درخواستی نفت شمال (1323) و پیشنهاد یا تفاهم ایجاد شرکت نفت مختلط ایران و شوروی(1325) یا نمی داند یا نمی گوید. بنابراین ما برای روشن شدن اذهان مطالبی را به صورت روزشمار وقایع و مختصر درباره این دو مورد بیان می کنیم :
امتیاز نفت شمال 1323
نوزدهم امرداد ماه ۱۳۲۳ دکتر رادمنش لیدر حزب توده در مجلس شورای ملی از محمد ساعد نخستوزیر درباره استخدام دو کارشناس نفت از امریکا برای بررسی و رایزنی پیشنهاد امتیاز نفت از سوی انگلیس و امریکا پرسش هایی کرد. نخستوزیر محمد ساعد نیز درباره درخواست شوروی برای بدست آوردن امتیاز نفت شمال، و پیشنهاد شرکت نفتی شل و استاندارد واکیوم درباره امتیاز نفت جنوب شرقی (سیستان و بلوچستان) ایران و بکارگیری دو کارشناس نفتی امریکایی برای بررسی منابع نفت ایران و پیشنهادهای داده شده روشنگری کرد .
پانزدهم شهریور ماه ۱۳۲۳ آهی سفیر کبیر ایران در شوروی به آگاهی دولت رسانید که یک هیات اقتصادی از شوروی برای گفتگو درباره نفت به تهران خواهد آمد
سوم مهر ماه ۱۳۲۳ دولت شوروی یادداشتی به محمد ساعد نخست وزیر فرستاد که در آن قراردادی در بیست و دو ماده برای گرفتن امتیاز نفت پیشنهاد شده بود. با این امتیاز دولت ایران می بایستی که امتیاز بهرهبرداری و پالایش و ترابری نفت شمال را به دولت شوروی برای شصت سال بدهند. بخشهایی از ایران که شوروی در آن به کند و کاو و بهرهبرداری نفت ایران اشاره کرده بود قرار شد که در نقشه ای روشن شود. هم چنین پیشنهاد شده بود که در مسکو کمپانی سوف ایران نفت بنیان شود و برای شصت سال بهرهبرداری نفت ایران را برعهده گیرد. شرکتی مانند شرکت نفت انگلیس و ایران.
سیزدهم مهر ماه ۱۳۲۳ کافتارادزه معاون کمیساریای خارجه اتحاد جماهیر شوروی در مصاحبهای با سردبیر روزنامه اطلاعات گفت که انگیزه وی از آمدن به ایران بررسی شرکت نفت خوریان و گردآوری آگاهی درباره نفت شمال ایران است و هم چنین دولت شوروی میخواهد که امتیاز بهرهبرداری نفت از استانهای شمالی ایران را بدست آورد.
بیست و هفتم مهر ماه ۱۳۲۳ محمد ساعد نخست وزیر چکیدهای از گفتگوها با شرکتهای نفتی امریکایی استاندارد واکیوم و سینکلر و هم چنین گفتگوها با کافتارادزه (معاون کمیسیاریای امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی) و درخواست شوروی درباره امتیاز نفت شمال را به آگاهی نمایندگان رسانید. وی افزود همانگونه که در نشستهای دیگر و همه روزنامهها نوشته شدهاست که هیچگونه امتیاز نفتی در درازای جنگ بسته نخواهد شد و بررسی و قراردادها به زمان پس از پایان جنگ و برقراری صلح در جهان افکنده خواهد شد.
سوم آبان ماه ۱۳۲۳ در این روز کافتارادزه در یک گفتگو با روزنامه نگاران در سفارت شوروی درباره درخواست امتیاز یافتن و بهرهبرداری نفت شمال ایران و ندادن امتیاز از سوی دولت ایران گلایه کرد و گفت سرانجام این کار تیرگی میان دو کشور ایران و شوروی خواهد بود.
پنجم آبان ماه ۱۳۲۳ حزب توده و سندیکاهای کارگری وابسته به حزب توده تظاهرات گستردهای برای پشتیبانی از دادن امتیاز نفت به شوروی در تهران انجام دادند.
ششم آبان ماه ۱۳۲۳ محمد ساعد نخستوزیر در گفتگویی با رسانهها در پاسخ به گفتگوی کافتارادزه با روزنامهنگاران اطلاعات مو به مو در زمینه ورود هیات اعزامی شوروی به ایران و گفتگوهای خود با کافتارادزه و چشمپوشی شوروی از بهرهبرداری نفت خوریان، و درخواست شوروی برای بدست آوردن امتیاز کاوش و بهرهبرداری نفت در بخشهای شمالی ایران و رد شدن آن به وسیله مجلس شورای ملی برپایه ممنوعیت واگذاری امتیاز نفت به کشورهای خارجی پیش از پایان جنگ را در اختیار همگان گذاشت.
هفتم آبان ماه ۱۳۲۳ رادمنش لیدر حزب توده به روش دولت در خودداری از واگذاری امتیاز نفت به شوروی خرده گرفت و یادآور شد که این کار زمینه تیرگی رابطه شوروی و ایران را فراهم خواهد آورد.
یازدهم آذر ماه ۱۳۲۳ مجلس شورای قانون ممنوعیت دولت از مذاکره و عقد قرارداد راجع به امتیاز نفت با خارجیها را تصویب کرد
۱۸ آذر ماه ۱۳۲۳ کافتارادزه معاون کمیساریای امور خارجه شوروی بدون اینکه انجامی از گفتگوهای سیاسی خود در ایران درباره امتیاز نفت شمال ایران گرفته باشد رهسپار مسکو شد. پس از آن در روزنامه "دوست ایران" مقالهای از کافتارازده به چاپ رسید که در آن سیدضیا طباطبائی و محمد ساعد را سبب شکست در گرفتن امتیاز نفت شمال دانست.
شرکت نفت مختلط ایران و شوروی
حدود دو هفته پس از خروج قوام از مسکو(16 اسفند1324) به تاریخ 29 اسفند 1324 ایوان سادچیکُف سفیر کبیر جدید اتحاد جماهیر شوروی به ایران آمد.
در روز پنجم فروردین استالین رهبر شوروی در گفتگویی با رسانهها اعلام کرد که دولت شوروی بر پایه پیمانی که با دولت ایران بسته است ارتش سرخ را از این کشور بیرون خواهد برد.
حال این پیمان چه بوده است :
خود قوام در این باره به نمایندگان مجلس 15 می گوید :
ولی موضوع نفت موضوعی نبود که باین سادگی بتوان وارد شد و نتیجه گرفت. آنچه شرکت وامتیاز است که مقررات و شرایط قانونی داشت و بموجب آن قوانین که از آنجمله اصلهای ۲۳ و ۲۴ قانون اساسی باشد اجازه دادن هر نوع امتیاز و تشکیل هر نوع شرکت ولو طرف ایرانی هم باشد منحصرا از صلاحیت مجلس شورای ملی است و این حق در باب امتیاز در مجلس چهاردهم دوباره تصریح وتاکید شد پس در خصوص امتیاز تحت هیچ عنوانی دولت نمیتوانست داخل مذاکره گردد و باب شرکت هم فقط ممکن بود موافقتنامه تنظیم گردد که در صورت تصویب مجلس مبنای قرارداد رسمی باشد در نتیجه مذاکرات و مباحثات زیادی که از تفصیل آن میگذرم موافقتنامه در باب شرکت مختلط نفت ایران وشوروی در تاریخ ۱۵ فروردین ماه ۱۳۲۵ بترتیب زیرین تنظیم گردید که عین آنرا برای اخذ تصمیم وتصویب قرائت میکنم.
آقای سفیر کبیر- پیرو مذاکرات شفاهی که بین ما بعمل آمدهاست محترما باستحضار آن جناب میرساند که دولت اعلیحضرت شاهنشاهی ایران موافقت مینماید که دولتین ایران وشوروی شرکت مختلط ایران وشوروی برای تجسسات و بهره برداری اراضی نفت خیز در شمال ایران با شرایط اساسی ذیل ایجاد نمایند:
۱- در مدت ۲۵ سال اول عملیات شرکت چهل ونه درصد اسهام بطرف ایران و پنجاه ویک درصد اسهام بطرف شوروی متعلق خواهد بود و در مدت ۲۵ سال دوم پنجاه درصد اسهام بطرف ایران و پنجاه درصد بطرف شوروی متعلق خواهد بود.
۲- منافعی که بشرکت عاید گردد بتناسب مقدار اسهام هر یک از طرفین تقسیم خواهد شد.
۳- حدود اراضی اولی که برای تجسسات اختصاص داده میشود همان است که در نقشهایکه جنابعالی ضمن مذاکرات در روز ۲۴ مارس باینجانب واگذار فرمودهاید باستثنای قسمت خاک آذربایجان غربی که در باختر خطی که از نقطه تقاطع حدود اتحاد شوروی و ترکیه وایران آغاز و بعد از سواحل شرقی دریاچه رضائیه گذشته تاشهر میاندوآب میرسد واقع است همانطوریکه در نقشه مزبور روز ۴ آوریل سال ۱۹۴۶ اضافة تعیین گردیدهاست ضمنا دولت ایران متعهد میگردد خاکی را که در طرف غرب خط سابق الذکر واقع است بامتیاز کمپانیهای خارجی واگذار نماید.
۴- سرمایه طرف ایران عبارت خواهد بود از اراضی نفت خیز مذکور در ماده ۳ که پس از عملیات فنی دارای چاههای نفت ومحصول آن قابل استفاده شرکت خواهد گردید و سرمایه طرف شوروی عبارت خواهد بود از هر قبیل مخارج وآلات وادوات وحقوق متخصصین و کارگران که برای استخراج نفت و تصفیه آن مورد احتیاج خواهدبود.
۵- مدت عملیات شرکت ۵۰ سال است.
۶- پس از انقاضی مدت عملیات شرکت دولت ایران حق خواهد داشت اسهام شرکت متعلق بطرف
شوروی را خریداری نماید ویا مدت عملیات شرکت را تمدید کند.
۷- حفاظت اراضی مورد تجسسات وچاههای نفت وکلیه تاسیسات شرکت منحصرا بوسیله قوای تامینیه ایران خواهد بود. قرارداد ایجاد شرکت نفط مختلط شوروی و ایران مزبور که بعدا مطابق متن این نامه عقد میشود بمجردی که مجلس شورای ملی ایران تازه انتخاب شده و بعملیات قانونگذاری خود شروع نماید در هر حال نه دیرتر از مدت هفت ماه از تاریخ ۲۴ مارس سال جاری برای تصویب پیشنهاد خواهد شد.
قوام این پیش نویس را به عنوان بند دوم از ابلاغیه 3 ماده ای که در 2 ماده دیگرش راجع به موافقت بر خروج قوای شوروی و نیز داخلی بودن مساله آذربایجان مطرح می کند :
...
ماده 2- قرارداد ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی وشرایط آن از تاریخ ۲۴ مارس 1946 (یکشنبه 4 فروردین 1325) تا انقضای مدت هفت ماه برای تصویب بمجلس پانزدهم پیشنهاد خواهد شد.
قوام در ادامه پیشنهاد قرارداد نفتی ایران و شوروی به مجلس 15 در همان روز (29 مهر 1326) و نیز مذاکرات و رد و بدل کردن نامه نگاری هایی این بار با سفیر شوروی (سادچیکُف) را چنین توضیح می دهد :
نامه های رد وبدل شده میان احمد قوام نخست وزیر دولت شاهنشاهی ایران و سادچیکف سفیرکبیر شوروی
اینک بشرح مذاکراتی که بین جناب سفیر کبیر شوروی و اینجانب بعد از اعلان انتخابات دوره پانزدهم بعمل آمده و همچنین مراسلاتیکه از تاریخ ۵ آذر ۱۳۲۵ فیمابین مبادله شدهاست میپردازم این مراسلات مشتمل بر دو قسمت است:
قسمتی که در اواخر سال ۲۵ صورت گرفته و
قسمتی که بعد از انعقاد مجلس شورای ملی مبادله شدهاست و با قرائت این مراسلات بگزارش خود پایان میدهم.
در اواخر ۱۳۲۵ جناب آقای سادچیکف ملاقاتی از اینجانب بعمل آوردند و راجع بموضوع نفت باب مذاکره را باز کردند و صورت قراردادی را که روی زمینه موافقتنامه مورخ ۱۵ فروردین تهیه و تنظیم کرده بودند حضورا باینجانب دادند که بعد از امضاء بمجلس پیشنهاد کنم.
اینک متن
قرارداد پیشنهادی آقای سادچیکف با مراسلاتی که
در پیرو آن مبادله شدهاست میخوانم.
دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ازیکطرف و دولت اعلیحضرت شاهنشاهی ایران از طرف دیگر نظر باینکه بسیار مایلند مناسبات دوستانه را تحکیم و بهمکاری من بعدی اقتصادی بین دو کشور مساعدت نمایند و همچنین بادر نظر داشتن رد و بدل نامهها بین نخست وزیر ایران و سفیر کبیر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در ایران که روز ۴ آوریل سال ۱۹۴۶ بعمل آمد مصمم گردیدهاند قرارداد زیر را در باره ایجاد شرکت مختلط نفت شوروی وایران منعقد نمایند و برای این منظور اختیارداران خود را بطریق ذیل معین نمودند.
دولت اتحاد جماهیر شوروی ۰۰۰۰ دولت ایران ۰۰۰
مشارالیها پس از ارائه اختیارنامههای خودکه در کمال صحت و اعتبار بود در مقررات ذیل موافقت حاصل نمودهاند:
ماده اول – طرفین متعاهدین در شهر تهران شرکت مختلط نفت شوروی وایران تحت عنوان مختصر (نفت شوروی وایران) را که از طرف دولت ایران بآن حق استثنایی برای کشف واستخراج و استحصال نفت و مواد نفتی و محصولاتیکه تواماً با نفت بوجود میاید در خاکی که در قسمت اول ماده دوم این قرارداد ذکر گردیده و همچنین حق فروش و حمل ونقل نفت مواد نفتی و محصولاتی که با نفت بعمل میآید چه در داخل ایران و چه در خارج آن داده میشود احداث مینمایند. موسسین شرکت عبارتند از:
طرف شوروی تراست دولتی عموم اتحاد شوروی برای استخراج نفت وگاز تحت عنوان (استالین نفت) وشرکت عموم اتحاد شوروی تحت عنوان (سیوز نقطه اکسپورت).
از طرف ایران ۰۰۰ شرکت طبق اساسنامهایکه در مدتی که از سه ماه از روز بموقع اجرا گذاردن این قرارداد تجاوز ننماید از طرف موسسین تنظیم و بتصویب دولتین خواهد رسید عمل خواهد کرد.
ماده دوم – حدود ابتدائی مسافت شرکت که برای انجام کارهای اکتشافی منظور گردیدهاست همانهایی خواهد بود که در روی نقشهای که طرفین امضا و باین قرارداد بعنوان جزء لایتجزای آن پیوست شده ترسیم گردیدهاست، دولت ایران متعهد میگردد خاک آذربایجان غربی را که در طرف غرب خطی که از نقطه تقاطع مرزهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و ترکیه وایران شروع و بسمت جنوب از سواحل شرقی دریاچه رضائیه عبور و بخود شهر میاندوآب میرسد چنانچه اضافه روی نقشه فوق الذکر ترسیم گردیده بامتیاز کمپانیهای خارجی و شرکتهای ایرانی با مشارکت خارجیها و یا با استفاده از سرمایههای خارجی واگذار ننماید.
در مدت ده سال اول اجرای این قرارداد شرکت در خاکی که در قسمت اول این ماده ذکر گردیده قطعههای زمینی برای انجام کارهای اکتشافی واستخراج نفت و محصولاتیکه در بالا نام آن برده شدهاست انتخاب خواهد نمود.(ماده اول)
قطعههای زمینی که برای عملیات شرکت ضرورت داشته باشد(ماده اول)
از طرف دولت ایران برای اجرای این قرارداد جهت بهرهبرداری بشرکت واگذار خواهد گردید در صورتیکه قطعههای انتخاب شده شرکت متعلق بدولت نباشد دولت ایران جبران قیمت قطعههای مزبور بحساب دولت ایران و واگذاری بلامانع آنها را باختیار شرکت عهده دار میگردد.
ماده سوم –
· الف- مقدار سرمایه شرکت با موافقت طرفین متعاهدین تعیین میگردد. در مدت ۲۰ سال اول عملیات شرکت ۴۹ درصد اسهام بطرف ایران و ۵۱ درصد بطرف شوروی تعلق خواهد داشت در مدت ۲۵ سال دوم ۵۰ درصد اسهام بطرف ایران و ۵۰ درصد آن بطرف شوروی متعلق خواهد بود.
· ب- ودیعه شرکای شرکت در سرمایه از این قرار خواهد بود. طرف ایران اراضی نفت خیز نامبرده در ماده دوم که پس از انجام کارهای تکنیکی دارای چاههای نفت بوده ومحصولات آن مورد استفاده شرکت قرار خواهد گرفت. طرف شوروی – همه گونه مخارج و لوازمات و مزد کارشناسان و کارگران که برای شرکت جهت استخراج و اکتشاف واستحصال نفت و مواد نفتی و محصولات توام آن لازم وضروری خواهد بود.
ماده چهارم – سود ویژهایکه شرکت دریافت نماید مطابق مقدار اسهام هر یکی از طرفین تقسیم خواهد گردید.
ماده پنجم – حفاظت نواحی که از طرف شرکت کارهای اکتشافی در آن بعمل آید و همچنین چاههای نفت و تمام تاسیسات شرکت منحصرا با قوای تامینیه ایران خواهد بود.
ماده ششم – شرکت حق خواهد داشت تمام آلات وادوات و مواد فرعی وخام که برای عملیاتش در ایران لازم باشد و همچنین دوا و ابزار خارجی و سایر مصالح واشیائیرا که برای بیمارستانها و درمانگاههای او ضروری باشد بدون پرداخت حق گمرک وحق پروانه بایران وارد نماید. شرکت حق خواهد داشت نفت و مواد نفتی و محصولات توام آنرا که در موسسات شرکت بعمل آید بدون پرداخت حق گمرک وحق پروانه از ایران صادر نماید.
باتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حق تقدم در خرید نفت و محصولات نفتی که شرکت صادر نماید داده خواهد شد.
ماده هفتم – دولت ایران شرکت را از پرداخت هر گونه مالیات وعوارض معاف میدارد.
ماده هشتم – این قرارداد برای مدت ۵۰ سال از روز بموقع اجرا گذاردن آن منعقد میگردد.
ماده نهم – پس از انقضای مدت عملیات شرکت دولت ایران حق خواهد داشت اسهام طرف شوروی را خریداری و یا با موافقت دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مدت عملیات این قرارداد را تمدید نماید.
ماده دهم – اینقرارداد از روز تصویب آن بموقع اجرا گذارده خواهد شد. این قرارداد در شهر تهران در دو نسخه بروسی وفارسی نوشته شده و هر دو متن بطور تساوی معتبر میباشد. مورخ... ۱۹۴۷ بنمایندگی دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بنمایندگی دولت ایران.
آقای سفیر کبیر عزیزم
راجع بموضوع قرارداد ایجاد شرکت نفت ایران وشوروی که تقاضا فرمودهاید در چه موقع مجلس شورای ملی تشکیل و قرارداد نامبرده پیشنهاد مجلس خواهد شد برای اینکه از موقع افتتاح مجلس استحضار حاصل شود کمیسیونی در وزارت کشور تشکیل و در مواد قانون انتخابات بررسی شده گزارشی به این جانب دادهاند که رونوشت آنرا با یک نسخه از قانون انتخابات برای اطلاع جنابعالی بپیوست میفرستم و ضمنا توضیح میدهم که برای تسریع افتتاح مجلس در آن گزارش همه جا حداقل مدت را منظور داشتهاند.
موقع را مغتنم شمرده احترامات قائقه را تجدید مینمایم.
احمد قوام نخستوزیر دولت شاهنشاهی ایران
۳ آذر ۱۳۲۵ برابر با ۲۴ نوامبر ۱۹۴۶
سفارت این جواب را فرستاد: جناب اشرف آقای قوام السلطنه نخست وزیر و وزیر امور خارجه ایران تهران با کمال احترام وصول نامه شماره ۴۴۵۱ مورخ ۲۶ نوامبر سال جاری آنجناب را تایید مینماید. بطوریکه از رونوشت گزارش کمیسیون انتخابات پیوست نامه مزبور مشهود است افتتاح مجلس شورای ملی برای اوایل ماه مارس ۱۹۴۷ پیش بینی میشود. بدین ترتیب تصویب موافقتنامه مربوط بمسئله نفت که میبایستی در ۲۴ نوامبر سال جاری انجام پذیرد پیش از مدت چهارماه بتاخیر خواهد افتاد.
اینک بنا بمراتب مندرج در فوق بدستور دولت شوروی اعتراض خود را از تخلف نسبت بموافقتنامه شوروی وایران مورخ ۴ آوریل سال جاری اشعار داشته و ضمنا اطلاع میدهد که دولت شوروی اصرار دارد که دولت ایران باید در آینده از تخلف در مورد موافقت نامه مزبور خودداری نماید.
موقع را مغتنم شمرده مراتب احترامات فائقه خود را نسبت بآنجناب تجدید مینمایم.
باین مراسله هم چنین پاسخ داده شد:
آقای سفیر کبیر عزیزم - عطف بنامه مورخ ۱۲ دسامبر ۱۹۴۶ آنجناب موضوع قرار ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی باستحضار میرساند که پیشنهاد ایجاد شرکت مزبور پس از تنظیم طرح قرار مربوطه با افتتاح مجلس شورای ملی صورت پذیر خواهد بود و تاخیر افتتاح مجلس هم بطوریکه حضورا توضیح دادهام نظر بمشکلاتی بود که لازم میآید پس از رفع آن مشکلات اقدام بانتخابات بشود تا بتوانیم بحصول نتیجه مطلوبه بشروع اصلاحات لازمه اقتصادی بیشتر اطمینان حاصل نماییم بنابراین اعتراض آنجناب در این باره وارد نبوده واین جانب از نظری که در موافقتنامه سابق خود نسبت بموضوع ابراز داشتهام عدول نکردهام و همینکه وسایل لازمه مهیاشد قرار ایجاد شرکت نفت مختلط ایران و شوروی را بمجلس شورای ملی پیشنهاد خواهم نمود موقع را مغتنم شمرده احترامات فائقه را تجدید مینمایم.
چنانچه آقایان توجه فرمودید در خاتمه موافقتنامه ۱۵ فروردین این عبارت مندرج است: (قرارداد ایجاد شرکت نفت مختلط شوروی وایران مزبور که بعدا مطابق این نامه عقد میشود بمجردی که مجلس شورای ملی ایران تازه انتخاب شده و بعملیات قانونگذاری خود شروع نماید برای تصویب پیشنهاد خواهد شد) درین عبارت الزامی و تعهدی نیست که چنین قراردادی حتما از طرف دولت بشکل امضا شده تقدیم مجلس گردد همین معنی در ماده ۲ ابلاغیه پانزده فروردین دولت هم مصرح است.
قسمت دوم مراسلات متبادله را نیز باستحضار مجلس شورایملی میرسانم.
مراسله اول جناب آقای سادچیکف بشرح زیر است:
آقای نخست وزیر – راجع به پیغامی که در ۲۱ ماه اوت بنا بدستور آنجناب بوسیله آقای همایونجاه درباره اجرای موافقتنامه ایران و شوروی در باره نفت باینجانب فرستاده شدهاست بنا بدستور دولت متبوعه خود محترما باستحضار آنجناب میرساند. دولت شوروی بر آن عقیدهاست که خودداری دولت ایران از امضاء کردن و تقدیم نمودن قرارداد در باره تشکیل شرکت نفت مختلط ایران وشوروی برای تصویب مجلس نقض موافقتنامه نفت ایران وشوروی مورخه ۴ آوریل ۱۹۴۶ میباشد. دولت شوروی اظهارات دولت ایرانرا مبنی بر اینکه گویا آندولت امکانی ندارد بمطالعه طرح و امضای قرارداد در باره تشکیل شرکت ایران و شوروی بپردازد زیرا که قوانین موجوده او را مکلف مینماید که برای این کار قبلا موافقت مجلس را دریافت نماید غیررضایتبخش میداند.
این قسمت موضوع چنانکه معلومست طی مذاکرات راجع بعقد موافقتنامه درباره تشکیل شرکت مختلط شوروی و ایران مورد بحث قرار گرفته ودولت ایران متعهد گردیده و این تعهد مورد قبول اعلیحضرت شاه ایران که رئیس کشور میباشد قرار گرفته مبنی بر اینکه (قرارداد ایجاد شرکت نفط مختلط ایران و شوروی مزبور بعدا مطابق متن این نامه عقد میشود بمجردی که مجلس شورای ملی تازه انتخاب شده و بعملیات قانون گذاری خود شروع نماید درهر حال نه دیرتر از مدت هفت ماه از تاریخ ۲۴ مارس سال جاری برای تصویب پیشنهاد خواهد شد) (یادداشت جناب اشرف مورخه چهارم آوریل سال ۱۹۴۶) دولت شوروی اظهارات دولت ایران را مشعر بر اینکه تغییرات در وضع کشور درهیئت دولت که پس از امضای موافقتنامه شوروی وایران مورخه چهارم آوریل سال ۱۹۴۶ رخ دادهاست طرف ایران را از لزوم انجام تعهداتیکه طبق موافقت نامه مزبور در مقابل طرف شوروی بعهده گرفته بود آزاد مینماید بهیچوجه مبرهن ومدلل نمیداند.
این اظهارات دولت ایران از اینجهت بیشتر غیرمدلل میباشد که موافقتنامه ایران وشوروی را از طرف دولت ایران آقای نخست وزیر که فعلا هم رئیس دولت ایران میباشند امضاء کرده و چنانکه در بالا گفته شد رئیس کشور اعلیحضرت شاه ایران آنرا قبول فرمودهاند با مراتب بالا امتناع جناب اشرف از تعهداتیکه دولت ایران بعهده گرفتهاست جز مانند بازگشت بآن سیاست خصمانه و تبعیضی که نسبت باتحاد جماهیر شوروی در دوره حکومت رضا شاه و دولتهای بعدی ساعد و صدر و حکیمی بعمل میآید نمیتواند طور دیگر تلقی نمود دولت شوروی اصرار دارد که موافقتنامه مورخه چهارم آوریل سال ۱۹۴۶ بلافصاله و بطور دقیق از طرف دولت ایران اجرا گردد.
موقع را مغتنم شمرده احترامات فائقه خودرا تقدیم میدارم.
در پاسخ این نامه نیز اینگونه جواب داده شد:
آقای سفیر کبیر – مندرجات نامه مورخه ۲۸ اوت ۱۹۴۷ آنجناب مورد توجه ودقت اینجانب واقع گردید. اینک در پاسخ مطالب آن مراتب زیر را احتراما اشعار میدارد اینکه مرقوم داشتهاید خودداری از امضای قرارداد وتقدیم آن بمجلس شورای ملی بدون امضای قبلی نقض موافقتنامه میباشد. اینجانب لازم میدانم از طرف خود جمله (نقض موافقت نامه) را رد کنم زیرا نقطه نظر اینجانب بهیچوجه نقض موافقتنامه نبوده بلکه انطباق آن بودهاست با قوانین داخلی ایران البته تصدیق میفرمایید که قانون یازدهم آذر ماه ۱۳۲۳ دولت را مکلف کردهاست بر اینکه اگر برای فروش نفت ویا طرز استخراج و اداره معادن نفت ایران مذاکراتی بنماید باید مجلس شورای ملی را از جریان مذاکرات مستحضر سازد وبدیهی است که با این نص صریح قانون برای اینجانب قانونا مقدور نخواهد بود قبل از آنکه مجلس شورای ملی را در جریان مذاکرات قبلی که در این موضوع با دولت اتحاد جماهیر شوروی بعمل آمدهاست بگذارم قرارداد امضا شدهای را برای تصویب بمجلس پیشنهاد نمایم و برای دولت شوروی هم فرقی ندارد که مجلس قبلا در جریان مذاکرات واقع شده و پس ازآن رأی قطعی مجلس درخواست شود اینجانب بر حسب میل وتقاضای آنجناب حاضر هستم طرح قرارداد را ضمن گزارش امربمجلس پیشنهاد کنم لکن تفاوت نظر اینجانب با آن جناب اینست که اینجانب نظر بسوابق امر ونظر بصراحت قانون فقط میتوانم طرح قرارداد را بمجلس پیشنهاد کنم و آنجناب برخلاف صریح قانون وسوابق امر اصرار دارند قرارداد امضاء شده بمجلس پیشنهاد شود در صورتیکه این عمل علاوه بر اینکه خلاف رسم و ترتیب ومنافی با سوابق امر و نص قانون است اینجانب را نیز مورد مسئولیت شدید قرار خواهد داد بنابمراتب بالا اینجانب امتناعی از وعده سابق خود نداشته و ندارم و بهیچوجه از رویه تفاهم و حسن موافقت با دولت شوروی انحراف حاصل ننمودهام و نخواهم نمود و البته تصدیق دارند رویه و سیاستی را که اینجانب در دوستی و حسن تفاهم بین دولت و ملت ایران و ملل اتحاد جماهیر شوروی ایجاد نمودهام همواره بتشیید و حسن مناسبات فیمابین مقید بوده و هست موقع را مغتنم شمرده احترامات فائقه را تجدید مینمایم.
اینک آخرین پاسخ جناب سادچیکف در مراسله مورخ ۱۵ سپتامبر مطابق ۲۳ شهریور ماه بمضمون ذیل قرائت میشود:
آقای نخست وزیر- بنا بدستور دولت اتحاد شوروی محترما باستحضار آن جناب میرساند: دولت شوروی نمیتواند اظهارات نخست وزیر ایران را که طی نامه ۴۵۰۰ مورخه ۱۲ سپتامبر سال جاری حاوی دلائل خودداری دولت ایران از امضاء وپیشنهاد برای تصویب مجلس شورای ملی قرارداد راجع بایجاد شرکت مختلط نفت ایران وشوروی اشعار گردیده رضایت بخش تلقی نماید. دولت شوروی مجددا توجه دولت ایران را باین نکته معطوف میسازد که در موقع مذاکرات و حین امضای موافقتنامه ایران و شوروی مورخه چهارم آوریل سال ۱۹۴۶ دولت ایران که از قوانین خود مسبوق است تعهدیکه مورد قبول رئیس کشور اعلیحضرت شاهنشاه ایران گردیده بخودگرفته مبنی بر اینکه (قرارداد ایجاد شرکت نفت مختلط شوروی وایران مزبور که بعدا مطابق متن این نامه عقد میشود به مجردی که مجلس شورای ملی ایران تازه انتخاب شده و بعملیات قانونگذاری خود شروع نماید درهر حال نه دیرتر از مدت هفت ماه از تاریخ ۲۴ مارس سال جاری برای تصویب پیشنهاد خواهد شد.) (یادداشت آقای قوام نخست وزیر ایران مورخه چهارم آوریل سال ۱۹۴۶) بدینطرق خودداری دولت ایران از امضاء و پیشنهاد برای تصویب مجلس شورای ملی قرارداد راجع بایجاد شرکت مختلط نفت شوروی وایران نقض مستقیم موافقتنامه شوروی وایران مورخه چهارم آوریل سال ۱۹۴۶ خواهد بود اما راجع بآنکه آن جناب خیال دارید در باره جریان مذاکرات قبلی بین دولتین نسبت به شرکت نفت شوروی وایران به مجلس شورای ملی گزارش بدهید مسلم است که این مسئله باید مورد تصمیم خود دولت ایران قرار گیرد.
با مراتب بالا دولت اتحاد شوروی یادداشت خود را مورخه ۲۸ ماه اوت سال جاری تایید نموده و کماکان در اجرای فوری و دقیق موافقتنامه مورخه چهارم آوریل سال ۱۹۴۶ مصر میباشد.
موقع را مغتنم شمرده احترامات فائقه خودرا تقدیم میدارد.
قوام در پایان سخنان تاریخی ، طولانی ، مبسوط و دقیقش و پیش از شروع بحث و مذاکره توسط نمایندگان مجلس چنین بیان می دارد که :
در قبال این مطلب که در این مراسله مصرح است باید بگویم:
تردیدی نیست که اعلیحضرت همایونی همواره طرفدار دوستی وحسن تفاهم با دولت شوروی بوده و درین باب دستورهای پیاپی صادر فرمودهاند و میفرمایند و هر نوع اقدامات برای تحکیم روابط دوستی مورد تصویب شاهانهاست. اکنون میخواهم در خاتمه گزارش خود مطلبی را که یقین دارم عین نظر و عقیده مجلس ودولت و قاطبه ملت ایرانست با تمام صراحت و با قبول مسئولیت اعلام دارم. قطع نظر از هر نوع تصمیمی که مجلس شورای ملی اتخاذ کند آنچه که تغییر نمییابد ومسلم است و اندک تردید و ریا و خدعهای در آن نیست اینست که ملت ایران صمیمانه میخواهد با دولت معظم شوروی دوستی پایدار داشته باشد (صحیح است) و روابط اقتصادی خود را که بنفع طرفین باشد توسعه دهد (صحیح است) وهیچگونه سیاست تبعیض و روش خصمانه نسبت بشوروی نداشته وندارد (صحیح است) زیرا بحکم عقل و منطق حتی تصور اینگونه سیاست هم در مغز هیچ ایرانی نمیتواند جایگیر شود واگر فقط نگرانی فشار و تهدید وتحریک و تبلیغات ناروا از بین برود ما خواهیم توانست در محیط آرام اعتماد کامل متقابل ایجاد نماییم (صحیح است) و با نهایت صداقت و شرافت همکاری کامل فرهنگی واقتصادی بین دو کشور را تامین کنیم (صحیح است)
و پس از آن نمایندگان مجلس به بحث و مذاکره مشغول می شوند ...
طرح پیشنهادی جمعی ازآقایان نمایندگان راجع به موضوع نفت بقید دو فوریت و تصویب آن
پس از سخنانی از دکتر صادق رضازاده شفق نماینده مجلس که خود وی از همراهان قوام در سفر به شوروی بود پیشنهاد طرح بررسی منابع زیرزمینی در ایران و روش بهرهبرداری و بستن قراردادهای بینالمللی در قالب ماده واحده ای که همچنین دربرگیرنده قرارداد پیشنهادی از سوی قوام (شرکت نفت مختلط ایران و وشوروی) بوده ، به مجلس ارائه و توسط رضا حکمت (سردار فاخر)رئیس مجلس چنین قرائت می شود :
ماده واحده
الف – نظر باینکه آقای نخست وزیر با حسن نیت و در نتیجه استنباط از مفاد ماده دوم قانون یازدهم آذر ماه ۱۳۲۳ اقدام بمذاکره و تنظیم موافقتنامه مورخ پانزدهم فروردین ماه ۱۳۲۵ در باب ایجاد شرکت مختلط نفت ایران وشوروی نموده ند و نظر باینکه مجلس شورای ملی ایران استنباط مزبور را منطبق با مدلول و مفهوم واقعی قانون سابق الذکر تشخیص نمیدهد مذاکرات و موافقت نامه فوق را بلا اثر و کان لم یکن میداند.
ب- دولت باید موجبات تفحص فنی و علمی را بمنظور اکتشاف معادن نفت فراهم آورده و در ظرف مدت پنجسال نقشههای کامل فنی وعلمی مناطق نفت خیز کشور را ترسیم و تهیه نماید تا مجلس شورای ملی با استحضار و اطلاع کامل از وجود نفت بمقدار کافی بتواند ترتیب بهره برداری بازرگانی از این ثروت ملی را بوسیله تصویب قوانین لازم تعیین کند.
ج- واگذاری هر گونه امتیاز استخراج نفت کشور و مشتقات آن بخارجیها و ایجادهر نوع شرکت برای این منظور که خارجیها در آن بوجهی از وجوه سهیم باشند مطلقا ممنوع است.
د- در صورتیکه بعد از تفحصات فنی مذکور در بند ب وجود نفت بمقدار قابل استفاده بازرگانی در نواحی شمال ایران مسلم گردد دولت مجاز است در باب فروش محصولات آن با اتحاد جماهیر شوروی با آن دولت وارد مذاکره شود ونتیجه را باطلاع مجلس شورای ملی برساند.
ه - دولت مکلف است در کلیه مواردی که حقوق ملت ایران نسبت به منابع ثروت کشور اعم از منابع زیرزمینی و غیر آن مورد تضییع واقع شدهاست بخصوص راجع به نفت جنوب بمنظور استیفای حقوق ملی مذاکرات و اقدامات لازمه را بعمل آورد و مجلس شورای ملی را از نتیجه آن مطلع سازد.
در این هنگام قوام مجدداً به بیان سخن می پردازد که :
رئیس- آقای نخست وزیر.
نخست وزیر- چون در مقابل گزارشی که باطلاع آقایان رساندم طرح قانونی جدیدی در مجلس قرائت شد لازم است از نظر مسئولیتی که در سرنوشت مملکت دارم تذکر دهم که دراین قبیل مسائل بهتر است اخذ تصمیم معوض بمطالعه بیشتر و رعایت جزم واحتیاط باشد واز عجله وشتاب زدگی احتراز شود. تصور نمیکنم وضع گذشته راآقایان فراموش کرده باشند هنگامی که آذربایجان در آتش طغیان و عصیان میسوخت و نقشه قتل عامهای مخوف و وحشتناک برای اهالی آنجا طرح گشته بود و طهران مانند نگین انگشتر در حلقه محاصره بود و هر ساعت بیم حوادث ناگوار میرفت من ناچار بودم برای رهایی آذربایجان وجلوگیری از کشتارها وتخلیه ایران و تسکین قلوب اقداماتی بکنم و خود را در آن اقدامات کاملا مصاب میدانم. معهذا نسبت بآنچه فعلا مورد بحث است از حدود اقدامات قبل قدمی فراتر نگذاشتم و مذاکراتی که دراین باب شده ابتکار آن با من نبودهاست آن ساعتی که موافقت نامه را امضا میکردم معتقد بودم بصلاح مملکت است. امروز هم معتقدم اگر مجلس جرح و تعدیلی لازم دیدهاند با دقت و فرصت کافی در آن مطالعه کند. من وقتی تصمیم بامضای موافقتنامه گرفتم کاملا متوجه مسئولیت خطیر خوددر مقابل ملت ایران بودم و تنها راه علاج مصائب آنروز را در امضای آن تشخیص دادم ودر صحت تشخیص خود نیز معتقد بودم و هستم زیرا بعد از این موافقتنامه بود که وضع ایران کم کم از حال مخاطره خارج شد، قوای بیگانه کشور را ترک گفت، حوادث آذربایجان و کردستان رفته رفته پایان یافت، مملکت روی اطمینان و آرامش دید و بطور خلاصه ایران از دام بلائی که گرفتار بود نجات پیدا کرد. روزی که موافقتنامه مزبور را برای نیل بهدفهای فوق امضاء کردم و مورد تحسین وتقدیر عموم قرار گرفتم یقین داشتم روزی خواهد رسید که مردم مملکت خالی از حب و بغض زمان آنچه را امروز برما میگذرد مورد مطالعه قرار داده خادم را از خائن تشخیص خواهند داد.
اعتقادمن این بود که امضای موافقتنامه مربوط بشرکت نفت در آنموقع بصلاح مملکت بوده و در آنروز هر وطن پرست دیگری که بجای من مینشست خود را ناگزیر از موافقت با چنان پیشنهاد میدید، امروز هم صراحة میگویم رد موافقتنامه بطریقی که راه مجدد مذاکره با دولت شوروی را مسدود کند بصلاح کشور نیست. من در پیشگاه ملت ایران وتاریخ خود را موظف میدانم که عقیده خود را بسمع آقایان برسانم وامیدوارم تصمیمی را که اتخاذ میکنند توام با صبر وحوصله و خونسردی باشد وعجله وشتابزدگی نشود واین مخالف با این دو فوریت است که خواستهاند.
و بعد از این سخنان قوام تعدادی از نمایندگان به رد و بدل کردن نظریات خود پرداختند و دست آخر ماده واحده مزبور را به رای گذاشته که با اکثریت فوق العاده ای رای آورد و هرچه شوروی در این مدت کاشته بود پنبه شد.
رئیس- عده حاضر ۱۰۴ نفر. (اخذ واستخراج آراء بعمل آمد نتیجه بقرار ذیل حاصل شد). موافق ۱۰۲ ورقه سفید علامت امتناع ۲.
رئیس- از عده حاضر که ۱۰۴ نفر بودند ۱۰۲ نفر موافق رای دادهاند و این ماده واحده تصویب شده.
نمایندگان – باتفاق آراء.
اسامی موافقین – آقایان: سلطانی، مکرم، تولیت، شریعتزاده، فتحعلی افشار، محمدعباسی، باتمانقلیچ، محمد ذوالفقاری، فولادوند، مهندس خسرو هدایت، بهادری، گنجه، جواد عامری، غلامحسین صاحبدیوانی، حسن اکبر، پالیزی، دهقان، آصف، نورالدین امامی، کامل ماکوئی، لاهوتی، عباسقلی عرب شیبانی، عزیز اعظم زنگنه، حسین وکیل، دکتر طبا، محمدعلی مسعودی، دکتر بقائی، دکتر معظمی، دکتر مصباح زاده، اخوان، دکتر متین دفتری، معتمد دماوندی، شهاب خسروانی، ارباب رستم گیو، یمین اسفندیاری، ملک پور، نراقی، دکتر ملکی، سلطان العلماء، شادلو، دکتر راجی، عباس مسعودی، مسعود ثباتی، ضیاء ابراهیمی، نواب، مرتضی شریف زاده، اردلان، وثوق، مهندس احمد رضوی، بوداغیان، ساعد، دکتر رضازاده شفق، اقبال، محمدعلی دادور, صدرزاده، امیرحسین ظفر بختیار، دکتر آشتیانی، فرامرزی، علیمحمد غضنفری، محمدحسین قشقائی، آقاخان بختیار، کشاورز صدر، ظفری، ناصر ذوالفقاری، عبدالقدیر آزاد، مهدی مشایخی، ملک مدنی، فاضلی، رحیمیان، صفا امامی، امامی اهری، سزاوار، ابوالفضل حاذقی، سید علی بهبهانی، محمود محمود، معین زاده باقری، سلمان اسدی، عزت الله بیات، قوامی، مرآت اسفندیاری، صاحبجمع، موسوی، هراتی، ابوالقاسم بهبهانی، سیدهاشم وکیل، ناصرالدین ناصری، قبادیان، اعزاز نیکپی، ابوالفتح قهرمان، امیر نصرت اسکندری، برزین، دکتر علی امینی، ابوالحسن صادقی، افخمی، دکتر اعتبار، امیرتیمور، سالار بهزادی، نیک پور، اورنگ.
حال بعد از ارائه این همه جزئیات دقیق و مستند به محضرتان آن هم با تلخیص و انتخاب اهم مطالب مربوط به ماجراهای شوروری ، نفت ، احمد قوام و آذربایجان. حال چطور استاد!!! امینی از پهلوی ستیزی به قوام ستیزی می رسد ؟
نتیجه اینکه اگر گول خوردن شوروی حدود یک سال و نیم بعد از توافق با قوام و خروج نیروهایشان از ایران مطابق با واقعیت باشد آن هم توسط رای نمایندگان مجلس بوده است و نه قوامی که به وکلا هشدار می داد که عدم رای به آن باعث متضرر شدن ایران می شود.
ضمناً این رسانه های روس هستند که به قوام و ایران حمله می کنند و آنها را فریبکار می خوانند و خشم در حال انفجار استاد !!! امینی را آنها باید پاسخگو باشند....
البته نقل قولی از برخی کسان از جمله دو نماینده وقت مجلس(کشاورز صدر و محمدعلی مسعودی) شده است که قوام پیش از تقدیم لایحه نفت به مجلس به آنها گفته بود اصراری در تصویب آن ندارد و اگر رای منفی هم دادند ایرادی ندارد که اگر صحیح باشد حقیقتاً و به راستی شوروی کبیر از قوام السلطنه رودستی تاریخی خورده است.
بلافاصله پس از رای منفی مجلس سادچیکُف نامه شدید الحنی به قوام نوشت و رد موافقت نامه را توطئه امپریالیست آمریکا و انگلستان خواند.
دیگر سخن امینی که خروج نیروهای شوروی در آغاز خرداد (1325) بوده و قوام کابینه ای
مشترک با حزب توده تشکیل می دهد و گفتگوهایی در این میان بوده و ... نیز تنها و تنها نق نق کردن و مسخرگی می باشد تا درس و دانش تاریخ.
آخر یعنی چه گفتگوهایی این میان بوده.... مرد حسابی پایان کار شوروی و قوام نیمه دوم سال بعد(1326) بوده و حال مسائل بین خروج روس ها تا شکست فرقه دموکرات در آذر همان سال(1325) چه ربطی به گول خوردن (اگر هم در کار باشد) دارد که شما این همه مسائل را درهم و مخلوط می کنید ؟!
کابینه ای هم که قوام با حضور 3 وزیر متمایل یا عضو حزب توده معرفی می کند (دکتر فریدون کشاورز ، ایرج اسکندری و دکتر مرتضی یزدی) تشکیل می دهد تنها 2 ماه و نیم وزیران توده ای را تحمل می کند از اواسط مرداد25 تا اواخر مهر 25 که هنوز فرقه دموکرات هم پابرجابوده است.
همچنین خروج آخرین نیروهای شوروی برخلاف تاریخ گفته شده توسط امینی در نه در آغاز خرداد بلکه در 16 اردیبهشت1325 برابر با 6 می 1946 بوده است.
*********************************************
دقیقه 10:06 حزب کمونیست شوروی با آن همه فلان و بهمان گول جوان ، جوان که نه اما به هر حال قوام برای آنها جوانی بیش نبوده است... گفتگوهای آنها هم که در پستوی اتاق خواب استالین نبوده است...
لودگی و مسخرگی بیش از حد در این بخش از سخنان امینی شانه به شانه دلقک بازی در روایت تاریخ می زند...
قوام برای آنها جوانی بیش نبوده دیگر چه صیغه ای است جناب استاد تاریخ ؟
دم از پستو و اتاق خواب می زنی ؟ آری به راستی پیروِ خلف مولایت مصدق هستی که سیاستمداری به سبک زیر پتو و ملافه (ملحفه) برای مثال زدن مدنظرت می باشد.
*********************************************
دقیقه 10:47 برگردیم به تاریخ (علم و دانش منحصر در استاد!!! امینی) از 1946 تا 1948 فردی که بعدها رئیس سیا می شود و پیش از آن مهمترین دستیار ژنرال آیزنهاور بوده سفیر امریکا در شوروی است. ........ تمام گفتگوها میان ایران ، یونان ، برلین(آلمان) و دیگر جاهایی که درگیری میان شوروی و امریکا بوده از سوی بدل اسمیت بوده است.وی نفر دوم کادر نظامی امریکا در جنگ دوم جهانی بوده است.در 1950 در دوران ترومن رئیس سیا می شود و طرح کودتای 28 مرداد در دوران وی تنظیم شده است....نویسنده اصلی زندگینامه بدل اسمیت ، کاسپل ؟ اوست که نخستین بار از تهدید شوروی که در چند گفتگوی دراز میان بدل اسمیت و استالین بوده در مورد خروج نیروهای شوروی از آذربایجان بازگو کرده است...یعنی ما 2 سند داریم : 1- خاطرات ترومن و تهدید اتمی که هیچ شاهدی در دست نیست 2- خاطرات زندگینامه بدل اسمیت!!! و دیگر اسنادی که داریم نشان دهنده دست برتر آمریکاست.
هردم از این باغ بری می رسد...
آقای استاد!!! امینی این بار برای کوبیدن و تمسخر احمد قوام و نیز تفسیر وحی مُنزلش در مورد داستان تهدید و اولتیماتوم آمریکا بر ضد شوروی ! دست به دامن کتابی منسوب به ژنرال والتر بدل اسمیت (Walter Bedell Smith) نظامی و سیاستمدار آمریکایی می شود
آقای امینی مسائلی دیگر در این بخش مطرح می کند که مجالی برای کاویدن آنها در اینجا نیست...مثل اینکه مهمترین دستیار آیزنهاور و نفر دوم کادر یا تیم نظامی امریکا در جنگ جهانی دوم وی بوده است... طرح کودتای 28 مرداد که خود این آقای امینی مکرراً به برادران دالس در سیا و وزارت خارجه کابینه آیزنهاور نسبت داده است ، را این بار به بدل اسمیت می بندد... از اینها می گذریم
ایشان نخست می فرماید زندگینامه ای که کاسپل؟ نوشت و بعد می فرماید خاطرات بدل اسمیت.... نمی دانیم آخر زندگینامه ای که فرد دیگری نوشته است درست است یا خاطراتی که خود فرد باید روایت کرده باشد ؟ یا اینکه آیا آقای امینی که امانتداری و راستگویی اش برای ما بسیار متزلزل است مطلب ادعایی از این منبع اعلام شده که دقیقاً نام و عنوانش ذکر نمی شود را به دور از جعل و تحریف ذکر می کند ؟
نکاتی که در این روایت تاریخی خود پسندانه آقای امینی مشاهده می شود عدم توجه به روزشمار دقیق وقایع و تطبیق آنها با خاطرات دلپسند وی دارد...
مثلاً مشاهده می شود ایشان تهدید اتمی روایت شده توسط ترومن را که در گذشته حقیقی دانسته ، این بار آن را بدون شاهد ذکر می کند و به داستان گفتگوهای همراه با تهدید جناب اسمیت با استالین برای خروج شوروی از ایران و آذربایجان دستاویز می شود.
یکی از عمده ترین مشکلات تحریف تاریخ از سوی آقای امینی بی توجهی به واضحات و دست مایه قرار دادن روایات دلخواه و نیز تاریخ های من درآوردی است. امینی بهتر است به جای این کارها برود و تاریخ دقیق اعلام خروج (منظور خود تاریخ خروج نیست بلکه زمان قبول و اعلام خروج مورد نظر است) سپاه شوروی از سوی حکومت استالین و این داستان هایی که قرار است مقارن یا موازی و عامل خروج باشد را با هم تطابق دهد.
مثلاً در این مورد که ایشان به بدل اسمیت استناد می کنند و از یاد می برند که تهدید جدی یا اولتیماتوم را اولین بار هری ترومن مطرح می کند (با این توضیح که امینی در گذشته ترومن را جدی تر می گرفت و این بار با پیداکردن یا ساختن سوژه جدید که اسمیت باشد ترومن را جدی نمی گیرد و تهدید اتمی وی را بی شاهد ذکر می کند)
ترومن ((تورج اتابکی (آذربایجان در تاریخ معاصر))):
برای استالین پیامی فرستادم که اگر ایران را تخلیه نکند، من سپاهیان آمریکا را وارد صحنه خواهم کرد ... این پیام را برای آوریل هریمن (سفیر آمریکا در شوروی زمان ماموریتاش پایان یافته بود) فرستادم تا شخصا تسلیم استالین کند».
خبرنگاران بی درنگ با آوریل هریمن تماس گرفتند و از او خواستند تا درباره سخنان ترومن نظر دهد. پاسخ آوریل هریمن چنین بود: «نه تنها چنین پیامی را به یاد نمیآورم،بلکه در تاریخ یاد شده مارس ۱۹۴۶ در مسکو نبودم و از راه آسیای دور به آمریکا بازمیگشتم».در اینجا سخن کاردار وقت آمریکا در شوروی نیز یاد کردنی است. هنگامی که از جورج کانن (کاردار سفارت آمریکا در مسکو تا آوریل ـ مه 1946) خواسته شد تا درباره «اولتیماتوم» ادعایی ترومن نظرش را اعلام کند، او یکسره منکر وجود هرگونه اولتیماتومی شد.»
حال توجه کنید :
11 اسفند 1324- 2 مارس 1946 موعد نهایی تخلیه ایران
ویلیام آورل (آوریل) هریمن (William Averell Harriman)
زمان سفارت وی در شوروی :
October 23, 1943 – January 24, 1946
22 مهر 1322 تا 4 بهمن 1324
یعنی دقیقاً یک ماه و 7 روز پیش از موعد تخلیه ایران پایان ماموریت سفارت هریمن در شوروی بوده و از اینجا و نیز از مطلب آقای اتابکی(که خود هریمن منکر شده و گفته در آن تاریخ سفیر شوروری و در مسکو نبوده است) اشتباه یا گاف پرزیدنت ترومن که در ماه مارس (اسفند 24-فروردین 25) تهدید را از طریق هریمن به استالین دادم مشخص می شود.
حال از تاریخ پایان ماموریت هریمن عالی ترین مقام سفارت آمریکا در شوروی کاردار سفارت یا معاون هریمن ، جرج فراست کنان (George Frost Kennan) تا آوریل همان سال اداره سفارتخانه را به عهده داشت.
یکی از اقدامات مشهور وی ارسال تلگرام بسیار بلندی برای وزارت خارجه آمریکا (http://mashruteh.org/wiki/images/6/68/The_Long_Telegram.pdf) در تاریخ 22 فوریه 1946 است.
قسمت جالب و مربوط به ادعای جدید آقای امینی :
والتر بدل اسمیت (Walter Bedell Smith)
تاریخ سفارت وی در شوروی :
3 April 1946 – 25 December 1948
از 14 فروردین 1325 تا 7 دی 1327
بسیار ساده با دقت در تاریخ آغاز سفارت وی که تازه معلوم نیست تاریخ رسمی شروع سفارتش هست یا تاریخ حضور او در مسکو ؟ که به هر روی و حالت در صورت مساله تفاوتی نخواهد داشت حقیقت داستان را در می یابیم.
آقای استاد!!! امینی می فرمایند در زندگینامه ؟ یا خاطرات ؟ بدل اسمیت آمده که در چندین گفتگوی همراه با تهدید وی یعنی بدل اسمیت به استالین فشار آورده تا خاک ایران را تخلیه کند...
اینجاست که مشکل داستان و روایت امینی پیدا می شود...
چگونه است که ژوزف استالین روز 5 فروردین یعنی 9 روز پیش از تاریخ رسمی یا حضور بدل اسمیت خبر تخلیه ایران را بر اساس پیمان جدیدی که با ایران بسته است اعلام می کند و این اعلام استالین رهبر شوروی در همان روزها (5 یا 6 فروردین) توسط آندری گرومیکو نماینده شوروی به شورای امنیت اطلاع داده می شود. این پیمان که به قرارداد قوام و سادچیکُف مشهور است با عنوان ذیل در تاریخ 15 فروردین (یک روز پس از شروع سفارت بدل اسمیت) به امضای طرفین (قوام نخست وزیر ایران و سادچیکُف سفیر شوروی) رسید.
ابلاغیه مشترک ایران و شوروی درباره آذربایجان و تخلیه ایران از ارتش شوروی ۱۳۲۵
این ابلاغیه در برگیرنده سه ماده می باشد که میان ایوان سادچیکف سفیر کبیر شوروی و احمد قوام نخستوزیر دولت شاهنشاهی ایران پس از آنکه بین این دو توافقهایی درباره تخلیه کشور ایران از ارتش اشغالی شوروی و مسله آذربایجان انجام یافت در تهران نوشته و امضا شد.
۱- قسمتهای ارتش سرخ از تاریخ ۲۴ مارس ۱۹۴۶ یعنی یکشنبه چهارم فروردین ۱۳۲۵ در ظرف یکماه و نیم تمام خاک ایران را تخلیه مینمایند.
۲- قرارداد ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی وشرایط آن از تاریخ ۲۴ مارس تا انقضای مدت هفت ماه برای تصویب بمجلس پانزدهم پیشنهاد خواهد شد.
۳- راجع بآذربایجان چون امر داخلی ایران است ترتیب مسالمت آمیزی برای اجرای اصلاحات بر طبق قوانین موجوده و با روح خیرخواهی نسبت باهالی آذربایجان داده خواهد شد.
حال آن گفتگوهای کذایی تهدید آمیز جهت خروج نیروهای شوروی را کی ؟ و کجا؟ بدل اسمیت و استالینی که پیش از سفیر شدن اسمیت به طور رسمی و علنی خروج نیروهایش از ایران را قبول و اعلام کرده بود ، انجام داده است ؟!؟!!؟!؟!؟؟!؟!!؟!؟!؟!؟؟!؟!
پایان بخش این قسمت را یک پرسش چالش برانگیز جدی و ارائه قسمتی از کتاب آذربایجان دکتر اتابکی که به نام افسانه اولتیماتوم معروف شده است قرار می دهیم.
پرسش : طرفداران افسانه اولتیماتوم پاسخ دهند اگر آمریکا توانست با تهدید نظامی اعم از اتمی یا غیر اتمی استالین را مجبور به ترک ایران کند پس این همه گسترش بلوک شرق و کمونیسم در آن تاریخ یا پس از آن چگونه مقدور شد و آیا ایران و آذربایجان تافته ای جدا بافته برای آمریکا بود و یا ارزشش برای شوروی از جاهای دیگر کمتر بود ؟ ........
تورج اتابکی (آذربایجان در تاریخ معاصر): از صفحه 179 پی دی اف و 184 کتاب-پایان بحران
(https://ia601008.us.archive.org/6/items/Atabaki/Atabaki.pdf)
اشاره به مروجان افسانه اولتیماتوم :
...........در میان آثاری که درباره تاریخ معاصرایران به زبان فارسی چاپ شده، نخست مصطفی فاتح بود که در پنجاه سال نفت ایران، از «اولتیماتوم» آمریکا به شوروی سخن گفت........
سالها بعد، فریدون کشاورز نیز در گفتگویی که بعدها با نام «من متهم میکنم کمیته مرکزی حزب توده» را چاپ شد.......
انور خامهای نیز پیرامون «اولتیماتوم» کذایی، بیاشاره به مرجعی، چنین میآورد..........
از متون فارسی میگذریم و نمونهای از آثاری که به زبان خارجی نوشته شده به دست میدهیم. کتاب حبیب لاجوردی با نام «اتحادیههای کارگری و یکهسالاری در ایران» نیز درباره «بحران آذربایجان» در یادداشتهای پایان کتاب،در میان عواملی که سبب فراخواندن سپاهیان شوروی از ایران شد، از اولتیماتومی نام میبرد که گویا ترومن به استالین داده بود.
...........
اما در پهنه روابط بین دولتهای بزرگ ــ پس از سرآمدن تاریخ تخلیه ایران از نیروهای بیگانه–ــ آنچه از اسناد منتشر شده برمیآید، یکی یادداشت دولت انگلیس است به دولت شوروی به تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۲۴ / ۴ مارس ۱۹۴۶ که در آن از دولت شوروی خواسته شده شده تا دلایل درنگ خود برای فراخواندن سپاهیانش را توضیح دهد، و دیگری یادداشت برنز، وزیر امور خارجه وقت آمریکا است برای مولوتف، همتای روسی خود، آن هم به تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۲۴ / ۵ مارس ۱۹۴۶. جان کلام برنز را که در این یادداشت آمده، به دست میدهیم: «از آنجا که مهلت اعلام شده برای خروج تمامی سپاهیان بیگانه از ایران به پایان رسیده و از آنجا که تنها اتحاد جماهیر شوروی است که بیاعتنا به اعتراض دولت ایران، هنوز سپاهیان خود را در آن کشور نگاه داشته است، دولت ایالات متحده آمریکا ضمن ابراز نگرانی، اعلام میکند که نمیتواند در برابر این وضع بیاعتنا باقی بماند. روابط بین دو کشور ما – ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی – در طول جنگ علیه دشمنی مشترک، به گونهای دوستانه گسترش یافت. از آن پس ما همیار یکدیگر در سازمان ملل بودهایم. اینک دولت ما به طوری جدی امیدوار است که اتحاد جماهیر شوروی، به خاطر گسترش اعتماد بینالمللی که لازمه پیشرفت صلحآمیز همه ملل جهان است، هر چه زودتر سپاهیان خود را از خاک ایران فرابخواند.» میبینیم در این یادداشت سخنی از «اولتیماتوم» ــ- نه اتمی و نه غیراتمی–ــ در میان نیست. هر چه هست فراخوانی است به پایبندی در تعهدات بینالمللی.
شش سالی پس از آن، ترومن در کنفرانس مطبوعاتی که به تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۳۳۱ / ۲۴ آوریل ۱۹۵۲ بر پا کرده بود، برای نخستین بار از اولتیماتومی یاد کرد که گویا درباره خروج سپاهیان شوروی از ایران تسلیم استالین کرده بود: «در سال ۱۹۴۵ به رهبر دولت اتحاد جماهیر شوروی اولتیماتوم دادم که از ایران خارج شود.» چنین اشارهای صریح از سوی ترومن، پرسشهای گوناگون خبرنگاران حاضر را پیش کشید که کوتاه شدهاش را میآوریم:
«سوال – اشاره شما به اولتیماتوم، آیا تنها اشارهای گذراست به آنچه که در سال ۱۹۴۵ روی داد؟
جواب – نه، من به واقع اولتیماتوم دادم.
س – آیا این اولتیماتوم، جایی هم منتشر شده است؟
ج - نه، اما در بایگانیمان، رونوشتی از آن وجود دارد.
س- مضمون این اولتیماتوم چه بود؟
ج – به استالین پیام دادم که اگر از ایران خارج نشود، ما سپاهیانمان را به آنجا خواهیم فرستاد.
س – شما به اولتیماتومی اشاره میکنید که در آن از گسیل سربازان آمریکایی سخن رفته بود، آیا چنین است؟
ج – بله، پیام دادم که اگر آنها از آنجا خارج نشوند، ما گامهای ضرور را برخواهیم داشت.
س- در فرهنگ سیاسی، «اولتیماتوم»، واژه تعریف شده و بسیار دقیقی است که توجه همگان را جلب میکند، آیا در «اولتیماتوم» شما تاریخی نیز تعیین شده بود؟
ج – بله، ما تاریخی را نیز برای خروج آنها معین کرده بودیم.»
طرفه این که، در همان صفحه روزنامه که این مصاحبه آمده، چند جملهای نیز به شکل معترضه از ویراستار روزنامه میبینیم: «تقریباَ دو ساعتی پس از کنفرانس مطبوعاتی، سخنگوی کاخ سفید، واژه اولتیماتوم را که رئیسجمهور بکار برده بود، چنین معنا کرد: رئیسجمهور واژه اولتیماتوم را نه در شکل تخصصی آن، بلکه به گونه عامیانهاش به کار گرفته است.» و افزون بر این: «منظور ایشان، بیشتر تاکید بر رهبریای بود که دولت ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل و بهویژه شورای امنیت آن و نیز در تلاشهای دیپلماتیک بهار سال ۱۹۴۶، اعمال کرده بود. نقشی که چون عاملی مهم منجر به خروج نیروهای شوروی از ایران شد.»
پیشتر گفتیم که در اسناد روابط خارجی آمریکا پیرامون بحران تخلیه ایران، تنها یک یادداشت از دولت آمریکا به دولت شوروی در دست است. یادداشتی به تاریخ 1۴ اسفند ۱۳۲۴ / 5 مارس ۱۹۴۶ که فشردهاش را به دست دادیم. اما ترومن در پی کنفرانس مطبوعاتی یاد شده، یک بار دیگر در جلد دوم خاطراتش با نام «سالهای آزمایش و امید»، پس از اشاره به یادداشت بالا، از پیامی دیگر، «صریح و بیپرده» نام میبرد که گویا (در تاریخی که ذکر نمیکند) به امضای برنز برای استالین فرستاده بود: «هیچ پاسخ رسمیای از سوی شوروی به یادداشتمان (یادداشت نخست، منظور اوست) داده نشد... اما منابع اطلاعاتی ما، پیاپی از حضور سپاهیان شوروی در ایران خبر میدادند. هنگامی که ارتش ایران راهی مناطقی شد که گویا سپاهیان روس آنجا را تخلیه کرده بودند، به یکباره خود را در برابر راهبندانهای ارتش روسیه دید. خبر رسید که سه ستون از ارتش روسیه در حال پیشروی است. یکی به سوی تهران و دیگری به سوی مرز ایران و ترکیه (ترومن، مقصد سپاه سوم را ذکر نمیکند). دیگر جایی برای تردید باقی نمانده بود که روسیه ساز خود را میزند و اعتنایی به آمریکا و سازمان ملل ندارد... من در این مورد با وزیر امور خارجهمان برنز و نیز دریادار لهی گفتوگو کردم. به برنز گفتم که پیامی صریح و بیپرده برای استالین بفرستد. در ۲۴ مارس، مسکو اعلام کرد که بیدرنگ تمامی سپاهیانش را از ایران فراخواهد خواند.»
دفتر «اولتیماتوم» با چاپ خاطرات ترومن، ورق تازهای خورد، از آن به بعد او تا وقتی که میگفت و مینوشت، هر از چند گاهی این قصه را از سر میگرفت. گاه حتی شاخ و برگهای فراوان نیز به آن میداد. از جمله در نوشتهای به تاریخ ۱۳ اوت ۱۹۵۷، در نیویورک تایمز: «از تجربهای که خود من با روسها داشتم، این را آموختم که آنها خود را مکلف به حضور در هر آن جایی میبینند که ما در برابر آن موضعی روشن نگرفته باشیم. برای مثال، کمی پس از پایان جنگ جهانی دوم، استالین و مولوتف، گستاخانه از اجرای تعهدشان پیرامون تخلیه ایران سرباز زدند و بر نگهداری سپاهیانشان در آذربایجان ایران پای فشردند. تلاشهایی رسمی و دیپلماتیک و نیز کوششهایی در سازمان ملل برای واداشتن روسها به تخلیه ایران به کار رفت. اما اتحاد جماهیر شوروی همچنان بر اشغال ایران اصرار میورزید. تا اینکه من شخصا پیشقدم شدم و فرمان من به فرماندهان ارتش آمریکا برای آمادهباش نیروهای زمینی، دریایی و هوایی به اطلاع استالین رسانده شد. آنگاه استالین کاری کرد که من انتظارش را داشتم. یعنی سپاهیان را از ایران خارج کرد.»
دو سال بعد هنگامی که ترومن در جلسه گفت و شنودی با دانشجویان دانشگاه کلمبیا حاضر شد، نیروهای زمینی و هواییاش را دیگر از اجرای «اولتیماتوم» معاف کرد و تنها به نیروی دریایی آمریکا بسنده کرد. او در این گفت و شنود که سالی بعد با نام «ترومن سخن میگوید» چاپ شد، از «اولتیماتوم» خود چنین یاد کرد: «هنگامی که استالین در تاریخ توافق شده از تخلیه ایران سرباز زد، برایش پیام فرستادم که آمادهام تا ناوگان آمریکا را به خلیج فارس ببرم. او بیدرنگ سپاهیانش را از ایران خارج کرد.»
انتشار این کتاب، بحث پیرامون اولتیماتوم را دوباره دامن زد. روزنامه نیویورک تایمز از ترومن خواست تا توضیح بیشتری در این زمینه بدهد و پاسخ او این که:«برای استالین پیامی فرستادم که اگر ایران را تخلیه نکند، من سپاهیان آمریکا را وارد صحنه خواهم کرد ... این پیام را برای آوریل هریمن (سفیر آمریکا در شوروی زمان ماموریتاش پایان یافته بود) فرستادم تا شخصا تسلیم استالین کند». خبرنگاران بی درنگ با آوریل هریمن تماس گرفتند و از او خواستند تا درباره سخنان ترومن نظر دهد. پاسخ آوریل هریمن چنین بود: «نه تنها چنین پیامی را به یاد نمیآورم،بلکه در تاریخ یاد شده مارس ۱۹۴۶ در مسکو نبودم و از راه آسیای دور به آمریکا بازمیگشتم». در اینجا سخن کاردار وقت آمریکا در شوروی نیز یاد کردنی است. هنگامی که از جورج کانن (کاردار سفارت آمریکا در مسکو تا آوریل ـ مه 1946) خواسته شد تا درباره «اولتیماتوم» ادعایی ترومن نظرش را اعلام کند، او یکسره منکر وجود هرگونه اولتیماتومی شد.»
دست آخر، مسوولان بایگانی دولتی آمریکا، کلافه از جنجال هر چندگاه سربرآورده «اولتیماتوم»، در یکی از مجلات اسناد روابط خارجی آمریکا، آشکارا اعلام کردند که: «هیچ سندی که نشاندهنده تسلیم اولتیماتومی به اتحاد جماهیر شوروی باشد در بایگانی دولتی و نیز در اسناد وزارت دفاع به دست نیامده، افزون بر این، از کارمندان بلندپایهای که در سال 1946، مسوولیتی در دولت وقت ایالات متحده داشتند نیز کسی نتوانسته است فرستادن چنین اولتیماتومی را تایید کند.»
و این چنین بود که دفتر «اولتیماتوم» برای همگانی که در گفتار و نوشتارشان بر دادههای مستند تاریخی تکیه دارند، برای همیشه بسته شد.
*********************************************
یکی خاطرات سیدُف (سیدوف) هست ... خاطراتی که هنوز چاپ نشده و نسخه خطی آن موجود هست. سیدف منشی باقرُف رئیس حزب کمونیست باکو (آذربایجان شوروی)...
در این خاطرات از گفتگوی استالین با سیدُف صحبت به میان می آید...سیدُف سراسیمه نیمه شب با رخت خواب و پیژامه به دیدار استالین می رود و استالین به او دستور می دهد که ما توان شروع جنگی تازه را نداریم و قوای شوروی را از آذربایجان خارج کند.
ادامه لشگرکشی از نوع خاطره هایی که به مذاق استاد!!! محمد امینی خوش آمده اند.
کاری نداریم که اگر خاطرات را بتوان سند بسیار مهم به حساب آورد خاطرات شخص اول حکومت آمریکا را که دیدیم ادعای اولتیماتومش توخالی و پوچ بود ... چه برسد به منشی یا معاون یکی از اتحادیه های شوروی...
تازه معلوم نیست این ادعای امینی بازهم مانند بسیاری از ادعاهایش که خالی از صداقت بوده ، دروغین نباشد.
چند پرسش که از پاسخ دهندگان به آنها پیشاپیش سپاسگزاریم :
این نسخه های خطی ذکر شده را آیا تنها ایشان دیده اند؟
این نسخ را چه کسی برای ایشان ترجمه کرده است؟ اصلاً به چه زبانی نوشته شده اند ؟ ترکی یا روسی یا زبانی دیگر ؟ شاید هم استاد!!! امینی زبان دان و زبان شناسی قهارند و ما بی خبر؟
استالین آن زمان که سیدُف را احضار کرده است کجا حضور داشته که سیدُف با پیژامه به دیدار او رفته است ؟ آیا مانند متهمی که حکم جلب فوری او را گرفته اند وی را عندالرویت (به محض دیدن) تحت الحفظ برده اند که با پیژامه بوده و اگر غیر از این(بازداشت یا احضار فوری) است چگونه جسارت با پیژامه و رخت خواب رفتن به محضر استالین رهبر کبیر شوروی را داشته است ؟ اصلاً جریان این ویلای کنار دریای مازندران چیست و استالین در چه شهری با وی دیدار کرده است؟
.............
*********************************************
دقیقه 14:21 دو/2 سند دیگری که هیچکس در آنها شکی ندارد یکی نامه معروف پیشه وری و یارانش به استالین است و دیگری پاسخ استالین به آنهاست ...................... استالین به آنها پاسخ می دهد که اتحاد جماهیر شوروی در شرایطی نیست که بتواند وارد جنگ تازه ای بشود ...... ما نمی توانیم مام سوسیالیستی ، میهن سوسیالیستی رو به خطر بیاندازیم برای آذربایجان .........تعریف می کنه از پیشه وری اما میگه ما نمی توانیم
ما از نامه پیشه وری و یارانش به استالین چون امینی تنها نامی از آن می برد و به متن و محتوای آن کاری ندارد می گذریم
اما
برای اینکه شاید کسی یا کسانی بتوانند با استفاده از روشهای تفسیری ، تأویلی ، تحلیلی ، تعبیری ، تجزیه ای و چه می دانم تقطیری و یا هرچیز دیگری معنای این به واقع چاخان آقای دروغگوی به اصطلاح مورخمان که می تراود استالین به آنها پاسخ می دهد که اتحاد جماهیر شوروی در شرایطی نیست که بتواند وارد جنگ تازه ای بشود ...... ما نمی توانیم مام سوسیالیستی ، میهن سوسیالیستی رو به خطر بیاندازیم برای آذربایجان ......... را کشف کنند عین نامه را جمله به جمله با 2 ترجمه مختلف اما هم معنی به پیشگاه خوانندگان عرضه می داریم..تا ببینیم کجای این نامه استالین دم از جنگ تازه ای می زند و کجا ذکری از مام و میهن سوسیالیستی می کند ؟!!؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!؟!؟!؟!؟!؟؟
ترجمه ها یکی از آقای عباس جوادی پژوهشگر مسائل آذربایجان و دیگری ترجمه ای آزاد است.
ابتدا متن انگلیسی و ترجمه بند به بند و سپس متن و ترجمه کامل و پیوسته و در پایان متن روسی نامه را قرار می دهیم.
دو قسمت جالب و مهم این نامه وکاملاً مغایر با دروغهای امینی:
عدم ذکری از جنگ در صورت بیرون نرفتن قوای شوروی
But we could no longer keep them in Iran, mainly because the presence of Soviet troops in Iran undercut the foundations of our liberationist policies in Europe and Asia.
ترجمه آزاد :
ولی ما دیگر نمی توانستیم که ارتش سرخ را در ایران نگاهداریم زیرا اگر ما ارتش سرخ شوروی را در ایران می گذاردیم بماند، پایههای جنبشهای آزادی خواهی (جنبشهای کمونیستی) را در اروپا و آسیا لرزان می کردیم.
ترجمه توسط عباس جوادی
اما ما دیگر نمیتوانستیم نیروهاى شوروى رادر ایران نگهداریم و آن هم در وهله نخست بدین سبب که ادامه حضور آنها در ایران بنیاد سیاست هاى آزادسازانه ما در اروپا و آسیا را مختل میکرد.
The British and Americans said to us that if Soviet troops could stay in Iran, then why could not the British troops stay in Egypt, Syria, Indonesia, Greece, and also the American troops - in China, Iceland, in Denmark.
ترجمه آزاد :
انگلیسیها و امریکاییها به ما گفتند که اگر ارتش شوروی در ایران بماند، چرا ارتش بریتانیا در مصر، سوریه، اندونزی و یونان، و ارتش امریکا در چین، ایسلند و دانمارک نمانند.
ترجمه توسط عباس جوادی
بریتانیائى ها و آمریکائى ها به ما گفتند اگر نیروهاى شوروى میتوانند در ایران بمانند در آنصورت چرا نیروهاى بریتانیا در مصر، سوریه، اندونزى، یونان و بهمین ترتیب نیرو هاى آمریکا در چین، ایسلند و دانمارک نتوانند بمانند.
Therefore we decided to withdraw troops from Iran and China, in order to seize this tool [oruzhiie] from the hands of the British and Americans, to unleash the liberation movement in the colonies and thereby to render our liberationist policy more justified and efficient.
ترجمه آزاد :
به همین سبب، ما برآن شدیم که ارتش سرخ را از ایران و چین بیرون ببریم تا این بهانه را از دست انگلیسیها و امریکاییها دربیاوریم، تا بتوانیم که جنبشهای آزادیخواهی خود را در کشورهای مستعمره راه بیاندازیم و بدانگونه سیاست آزادیخواهی شوروی را موجه نشان دهیم.
ترجمه توسط عباس جوادی
از این جهت ما تصمیم گرفتیم نیروهارا از ایران و چین بیرون ببریم تا اینکه این بهانه را از دست بریتانیائى ها و آمریکائیها بگیریم، جنبش آزادیبخش در مستعمرات را دامن بزنیم و بدین ترتیب سیاست آزاد سازى خود را حق بجانب تر و موثر تر نمائیم.
اشاره به نقش قوام و امتیاز گرفتن از قوام و اینکه باید از قوام حمایت کرد.
We have a conflict of the government of Qavam with the Anglophile circles in Iran who represent the most reactionary elements of Iran.
ترجمه آزاد :
ما در ایران ناسازگاری (تضاد) میان دولت قوام و دوستداران بریتانیا داریم، که از همه واپسگرایان واپسگراتر هستند.
ترجمه توسط عباس جوادی
ما در اینجا شاهد نزاعى بین حکومت قوام و دوایر طرفدار انگلیس ایران هستیم که نماینده ارتجاعى ترین عناصر ایران هستند.
As reactionary as Qavam used to be in the past, now he must, in the interests of self-defense and the defense of his government, carry out some democratic reforms and seek support among democratic elements in Iran.
ترجمه آزاد :
قوام در گذشته یک واپسگرا بود، اکنون، برای نگاهداری دولت و خودش بر سرکار، قوام میباید رفورم دموکراتیک در ایران کند و در جستجوی پشتیبانی دموکراتها را در ایران باشد.
ترجمه توسط عباس جوادی
قوام در گذشته هر قدر هم که ارتجاعى بوده باشد، باید امروزه براى حفظ خود و حکومتش بعضى اصلاحات دمکراتیک را انجام داده و حمایت نیروهاى دمکراتیک ایران را جلب کند.
What must be our tactics under these conditions?
ترجمه آزاد :
تاکتیک ما در چنین شرایطی چه باید باشد؟
ترجمه توسط عباس جوادی
تاکتیک ما در چنین شرایطى چه باید باشد؟
I believe we should use this conflict to wrench concessions from Qavam [virvat ustupki u Kavama], to give him support, to isolate the Anglophiles, thus, and to create some basis for the further democratization of Iran.
ترجمه آزاد :
از دیدگاه من ما باید از این ناسازگاری به سود خود ابزاری بسازیم تا از قوام امتیازاتی دربیاوریم، از او پشتیبانی کنیم، دوستداران انگلیس را منزوی کنیم و زمینه را برای دمکراتیک کردن ایران فراهم آوریم.
ترجمه توسط عباس جوادی
بنظر من ما باید از این نزاع استفاده کنیم تا اینکه از قوام امتیاز بگیریم، از او حمایت کنیم تا نیروهاى طرفدار انگلیس را منزوى نمائیم و زمینه اى را براى ادامه دمکراتیزه کردن ایران مهیا کنیم.
From this assumption stems all our advice to you.
ترجمه آزاد :
سرچشمه همه اندرزهای ما به شما از این باور است.
ترجمه توسط عباس جوادی
تمام توصیه هاى ما به شما مبتنى بر این تشخیص است.
Of course, one could adopt a different tactic: to spit on everything, to break with Qavam and thereby ensure there a victory of the Anglophile reactionaries.
ترجمه آزاد :
البته، می توان یک تاکتیک دیگر بکار برد و آن این است که تف به همه چیز بکنیم، از قوام ببریم و اطمینان بدست آوریم که واپسگرایان دوستدار انگلیس پیروز میشوند.
ترجمه توسط عباس جوادی
البته در پیش گرفتن تاکتیک دیگرى هم ممکن بود: تف کردن به همه چیز، قطع رابطه با قوام و با این ترتیب تضمین پیروزى مرتجعین طرفدار انگلیس.
نامه استالین به رفیق (کمراد) پیشه وری –مورخ 8 مه 1946- 18 اردیبهشت 1325
نامه 2 روز پس از خروج کامل قوای شوروی از استالین نوشته شده است.
To comrade Pishevari,
It seems to me that you misjudge the existing situation, inside Iran as well as in the international dimension.
ترجمه آزاد :
به رفیق پیشهوری،
به نظر میرسد که شما از وضعیت کنونی داخلی ایران و هم چنین دنیای بینالملل برداشت اشتباه کرده اید.
ترجمه توسط عباس جوادی
به رفیق پیشه ورى
بنظر میرسد شما دربررسى وضع داخلى ایران و همچنین بُعد بین المللى مسئله دچار اشتباه شده اید.
First. You want to meet all revolutionary demands of Azerbaijan right now.
ترجمه آزاد :
نخست آنکه، شما میخواهید که همین اکنون به همه هدفهای انقلابی آذربایجان برسید.
ترجمه توسط عباس جوادی
اولا: شما میخواهید تمام خواست هاى انقلابى خلق آذربایجان فورا برآورده شوند.
But the existing situation precludes realization of this program.
ترجمه آزاد :
ولی وضعیت کنونی از به تحقق پیوستن این برنامه جلوگیری میکند.
ترجمه توسط عباس جوادی
و لیکن شرایط فعلى، تحقق این برنامه را غیر ممکن میسازد.
Lenin used to put forth revolutionary demands as practical demands - I stress - as practical demands only when the country experienced a grave revolutionary crisis aggravated by the unsuccessful war with external enemy.
ترجمه آزاد :
لنین هدفهای انقلابی را به عنوان هدفهای عملی دنبال میکرد - من تاکید میکنم - به عنوان هدفهای عملی، تنها زمانی که کشوری در یک بحران بزرگ انقلابی روبرو شود که آن به وسیله جنگی باخته شده بر ضد دشمن بیگانه باشد.
ترجمه توسط عباس جوادی
لنین خواست هاى انقلابى را بصورت خواست هاى عملى – تکرار میکنم: بصورت خواست هاى عملى مطرح میکرد و این کار را زمانى انجام میداد که کشور در حال گذار از تجربه یک بحران انقلابى در اثر جنگى ناموفق با دشمنى خارجى باشد.
Such was the case in 1905 during the unsuccessful war with Japan and in 1917 during the unsuccessful war with Germany.
ترجمه آزاد :
و این مورد سال ۱۹۰۵ در جنگ باخته شده با ژاپن و در سال ۱۹۱۷ در درازای جنگ باخته شده با آلمان بود.
ترجمه توسط عباس جوادی
این وضع در سال ١٩٠٥ هنگام جنگ ناموفق با ژاپن و در سال ١٩١٧ هنگام جنگ ناموفق با آلمان موجود بود.
You here want to emulate Lenin.
ترجمه آزاد :
اینجا شما میخواهید که لنین را دنبال کنید.
ترجمه توسط عباس جوادی
اینجا شما میخواهید از لنین پیروى کنید.
This is very good and laudable.
ترجمه آزاد :
این خوب است و قابل تحسین.
ترجمه توسط عباس جوادی
این، چیزى بسیار خوب و قابل تحسین است.
However, the situation in Iran today is totally different.
ترجمه آزاد :
هرچند، وضعیت در ایران کاملا متفاوت است.
ترجمه توسط عباس جوادی
اما وضع کنونى ایران کاملا فرق میکند.
There is no profound revolutionary crisis in Iran.
ترجمه آزاد :
ایران در یک بحران انقلابی ژرفی نیست.
ترجمه توسط عباس جوادی
در ایران هیچ وضع عمیقا انقلابى موجود نیست.
There are few workers in Iran and they are poorly organized.
ترجمه آزاد :
در ایران شمار کارگران اندک است و سازماندهی ندارند.
ترجمه توسط عباس جوادی
در ایران تعداد کارگران کم است و آنها سازماندهى خوبى ندارند.
The Iranian peasantry still does not show any serious activism.
ترجمه آزاد :
کشاورزان ایرانی گرایشی به فعالیت سیاسی ندارند.
ترجمه توسط عباس جوادی
دهقانان ایران هنوز فعالیت جدى از خود نشان نمیدهند.
Iran is not waging a war with external enemy that could weaken Iran's revolutionary circles through a military failure.
ترجمه آزاد :
ایران نیز در حال جنگ با دشمن خارجی نیست که بتواند گروههای انقلابی ایران را به وسیله اشتباه ارتش تضعیف کند.
ترجمه توسط عباس جوادی
ایران در حال جنگى بر علیه دشمن خارجى نیست که باعث تضعیف دایره هاى انقلابى (حکومتى؟ -مترجم) از طریق یک شکست نظامى شود.
Consequently, there is no such situation in Iran that could support the tactics of Lenin in 1905 and 1917.
ترجمه آزاد :
بنابراین ، در ایران وضعیتی که پشتیبان تاکتیک لنین در ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ باشد وجود ندارد.
ترجمه توسط عباس جوادی
نتیجتا در ایران شرایطى که کارآمد بودن تاکتیک هاى سال هاى ١٩٠٥ و ١٩١٧ را تائید کند موجود نیست.
Second. Certainly, you could have counted on a success in the cause of the struggle for the revolutionary demands of the Azerbaijani people had the Soviet troops continued to remain in Iran.
ترجمه آزاد :
دوم اینکه، روشن است، شما میتوانستید روی بوجود آمدن موفقیت هایی برای کسب هدفهای انقلابی مردم آذربایجان تکیه کنید زمانی که ارتش سرخ شوروی میتوانست در ایران برای زمان بیشتری بماند.
ترجمه توسط عباس جوادی
ثانیا: مطمئنا اگر قواى شوروى در ایران باقى میماندند شما میتوانستید روى موفقیت در امر خواست هاى انقلابى خلق آذربایجان حساب کنید.
But we could no longer keep them in Iran, mainly because the presence of Soviet troops in Iran undercut the foundations of our liberationist policies in Europe and Asia.
ترجمه آزاد :
ولی ما دیگر نمی توانستیم که ارتش سرخ را در ایران نگاهداریم زیرا اگر ما ارتش سرخ شوروی را در ایران می گذاردیم بماند، پایههای جنبشهای آزادی خواهی (جنبشهای کمونیستی) را در اروپا و آسیا لرزان می کردیم.
ترجمه توسط عباس جوادی
اما ما دیگر نمیتوانستیم نیروهاى شوروى رادر ایران نگهداریم و آن هم در وهله نخست بدین سبب که ادامه حضور آنها در ایران بنیاد سیاست هاى آزادسازانه ما در اروپا و آسیا را مختل میکرد.
The British and Americans said to us that if Soviet troops could stay in Iran, then why could not the British troops stay in Egypt, Syria, Indonesia, Greece, and also the American troops - in China, Iceland, in Denmark.
ترجمه آزاد :
انگلیسیها و امریکاییها به ما گفتند که اگر ارتش شوروی در ایران بماند، چرا ارتش بریتانیا در مصر، سوریه، اندونزی و یونان، و ارتش امریکا در چین، ایسلند و دانمارک نمانند.
ترجمه توسط عباس جوادی
بریتانیائى ها و آمریکائى ها به ما گفتند اگر نیروهاى شوروى میتوانند در ایران بمانند در آنصورت چرا نیروهاى بریتانیا در مصر، سوریه، اندونزى، یونان و بهمین ترتیب نیرو هاى آمریکا در چین، ایسلند و دانمارک نتوانند بمانند.
Therefore we decided to withdraw troops from Iran and China, in order to seize this tool [oruzhiie] from the hands of the British and Americans, to unleash the liberation movement in the colonies and thereby to render our liberationist policy more justified and efficient.
ترجمه آزاد :
به همین سبب، ما برآن شدیم که ارتش سرخ را از ایران و چین بیرون ببریم تا این بهانه را از دست انگلیسیها و امریکاییها دربیاوریم، تا بتوانیم که جنبشهای آزادیخواهی خود را در کشورهای مستعمره راه بیاندازیم و بدانگونه سیاست آزادیخواهی شوروی را موجه نشان دهیم.
ترجمه توسط عباس جوادی
از این جهت ما تصمیم گرفتیم نیروهارا از ایران و چین بیرون ببریم تا اینکه این بهانه را از دست بریتانیائى ها و آمریکائیها بگیریم، جنبش آزادیبخش در مستعمرات را دامن بزنیم و بدین ترتیب سیاست آزاد سازى خود را حق بجانب تر و موثر تر نمائیم.
You as a revolutionary will certainly understand that we could not have done otherwise.
ترجمه آزاد :
شما به عنوان یک انقلابی بدرستی درک خواهید کرد که ما چارهای جز این نداشتیم.
این قسمت را عباس جوادی ترجمه نکرده است.
Third. All this said, one can come to the following conclusion with regard to the situation in Iran.
ترجمه آزاد :
سوم، با آنچه که گفته شد، می توان با توجه به اوضاع در ایران به این نتیجه رسید.
ترجمه توسط عباس جوادی
ثالثا: با این تفاسیر در رابطه با وضع ایران میتوان چنین نتیجه گیرى کرد:
There is no profound revolutionary crisis in Iran.
ترجمه آزاد :
در ایران بحران ژرف انقلابی وجود ندارد.
ترجمه توسط عباس جوادی
در ایران بحران عمیق انقلابى وجود ندارد.
There is no state of war in Iran with external enemies, and, consequently, no military failures which could weaken the reaction and aggravate the crisis.
ترجمه آزاد :
ایران در حال جنگ با دشمن خارجی نیست، در نتیجه، اشتباه ارتش وجود ندارد که بتواند واپسگرایان را تضعیف کند و بحران را ژرفتر.
ترجمه توسط عباس جوادی
در ایران اوضاع جنگى با دشمنان خارجى موجود نیست که در نتیجه یک شکست نظامى ارتجاع تضعیف شود و باعث بحران گردد.
So long as Soviet troops stayed in Iran, you had a chance to unfold the struggle in Azerbaijan and organize a broad democratic movement with far-reaching demands.
ترجمه آزاد :
تا زمانی که ارتش شوروی در ایران بود، شما فرصت این را داشتید که مبارزه را در آذربایجان راه بیاندازید و در آنجا یک جنبش دموکراتیک با هدفهای فراگیر برپا سازید.
ترجمه توسط عباس جوادی
تا مدتى که قواى شوروى در ایران بودند شما فرصت دامن زدن به مبارزه در آذربایجان و سازماندهى یک نهضت گسترده دمکراتیک با خواست هاى همه جانبه را دارا بودید.
But our troops had to leave and left Iran.
ترجمه آزاد :
ولی ارتش ما باید از ایران بیرون میرفت و رفت.
ترجمه توسط عباس جوادی
اما نیروهاى ما میبایست ایران را ترک میکردند و چنین هم کردند.
What do have now in Iran?
ترجمه آزاد :
اکنون در ایران چه باید کرد؟
ترجمه توسط عباس جوادی
آنچه در ایران میبینیم چیست؟
We have a conflict of the government of Qavam with the Anglophile circles in Iran who represent the most reactionary elements of Iran.
ترجمه آزاد :
ما در ایران ناسازگاری (تضاد) میان دولت قوام و دوستداران بریتانیا داریم، که از همه واپسگرایان واپسگراتر هستند.
ترجمه توسط عباس جوادی
ما در اینجا شاهد نزاعى بین حکومت قوام و دوایر طرفدار انگلیس ایران هستیم که نماینده ارتجاعى ترین عناصر ایران هستند.
As reactionary as Qavam used to be in the past, now he must, in the interests of self-defense and the defense of his government, carry out some democratic reforms and seek support among democratic elements in Iran.
ترجمه آزاد :
قوام در گذشته یک واپسگرا بود، اکنون، برای نگاهداری دولت و خودش بر سرکار، قوام میباید رفورم دموکراتیک در ایران کند و در جستجوی پشتیبانی دموکراتها را در ایران باشد.
ترجمه توسط عباس جوادی
قوام در گذشته هر قدر هم که ارتجاعى بوده باشد، باید امروزه براى حفظ خود و حکومتش بعضى اصلاحات دمکراتیک را انجام داده و حمایت نیروهاى دمکراتیک ایران را جلب کند.
What must be our tactics under these conditions?
ترجمه آزاد :
تاکتیک ما در چنین شرایطی چه باید باشد؟
ترجمه توسط عباس جوادی
تاکتیک ما در چنین شرایطى چه باید باشد؟
I believe we should use this conflict to wrench concessions from Qavam [virvat ustupki u Kavama], to give him support, to isolate the Anglophiles, thus, and to create some basis for the further democratization of Iran.
ترجمه آزاد :
از دیدگاه من ما باید از این ناسازگاری به سود خود ابزاری بسازیم تا از قوام امتیازاتی دربیاوریم، از او پشتیبانی کنیم، دوستداران انگلیس را منزوی کنیم و زمینه را برای دمکراتیک کردن ایران فراهم آوریم.
ترجمه توسط عباس جوادی
بنظر من ما باید از این نزاع استفاده کنیم تا اینکه از قوام امتیاز بگیریم، از او حمایت کنیم تا نیروهاى طرفدار انگلیس را منزوى نمائیم و زمینه اى را براى ادامه دمکراتیزه کردن ایران مهیا کنیم.
From this assumption stems all our advice to you.
ترجمه آزاد :
سرچشمه همه اندرزهای ما به شما از این باور است.
ترجمه توسط عباس جوادی
تمام توصیه هاى ما به شما مبتنى بر این تشخیص است.
Of course, one could adopt a different tactic: to spit on everything, to break with Qavam and thereby ensure there a victory of the Anglophile reactionaries.
ترجمه آزاد :
البته، می توان یک تاکتیک دیگر بکار برد و آن این است که تف به همه چیز بکنیم، از قوام ببریم و اطمینان بدست آوریم که واپسگرایان دوستدار انگلیس پیروز میشوند.
ترجمه توسط عباس جوادی
البته در پیش گرفتن تاکتیک دیگرى هم ممکن بود: تف کردن به همه چیز، قطع رابطه با قوام و با این ترتیب تضمین پیروزى مرتجعین طرفدار انگلیس.
Yet, this would not have been a tactic, but stupidity.
ترجمه آزاد :
بله، این تاکتیک نیست بلکه بلاهت است.
ترجمه توسط عباس جوادی
اما این دیگر نه یک تاکتیک بلکه حماقت میبود.
This would have been in effect a betrayal of the cause of the Azerbaijani people and Iranian democracy.
ترجمه آزاد :
این در واقع خیانت به مردم آذربایجان و دموکراسی ایران میباشد.
ترجمه توسط عباس جوادی
این درواقع خیانت به امر خلق آذربایجان و دمکراسى ایرانى میبود.
Fourth. You, as I found out, say that we first raised you to the skies and then let you down into the precipice and disgraced you.
ترجمه آزاد :
چهارم. آنگونه که من شنیدهام، که گفته اید ما شما را نخست به آسمان بردیم و سپس شما را در پرتگاه و آبروریزی رها کردیم.
ترجمه توسط عباس جوادی
رابعا: طورى که شنیده ام شما میگوئید که ما شما را ابتدا به عرش اعلا بردیم و سپس به قعر ادنى پرت کرده به شما بى احترامى نمودیم.
If this is true, it surprises us. What has really happened?
ترجمه آزاد :
اگر این درست است که شما آن را گفتهاید، سبب تعجب ما میشود. چه پیش آمدهاست؟
ترجمه توسط عباس جوادی
اگر این شنیده هایم درست باشد، براى ما جاى تعجب است. واقعا چه اتفاقى افتاده است؟
We used the technique here that every revolutionary knows.
ترجمه آزاد :
ما تکنیکی را بکار بردیم که هر انقلابی می داند.
ترجمه توسط عباس جوادی
در اینجا ما تکنیکى را بکار برده ایم که هر انقلابى با آن آشناست.
In the situation similar to the situation of Iran today, if one wants to achieve a certain minimum of demands pursued by the movement, to movement has to run ahead, to progress beyond the minimal demands and to create a threat for the government, to ensure a possibility of concessions on the part of the government.
ترجمه آزاد :
در وضعیتی همانند وضعیت کنونی ایران، اگر کسی بخواهد که به کمترین هدفهای خود برسد ، جنبش میباید به جلو برود، تا از کمترین هدفها فراتر رود و برای دولت خطر بوجود بیاورد، تا اطمینان بدست آورد که می توان از دولت امتیاز گرفت.
ترجمه توسط عباس جوادی
در هر شرایطى که شبیه شرایط امروز ایران باشد، اگر کسى بخواهد حد اقل معینى از طلب هائى را از حکومت بدست آورد، در آنصورت جنبش باید به راه خود ادامه دهد، از خواست هاى حد اقل فراتر رود و خطرى (فشارى، -مترجم) براى حکومت ایجاد کند تا اینکه دادن امتیاز از سوى حکومت تامین گردد.
Had you not run far ahead, you would not have had a chance in the current situation in Iran to achieve these demands [sic: concessions? -trans] that the government of Qavam has to make now.
ترجمه آزاد :
اگر شما اینگونه فراتر از هدفها نمیرفتید، شما نمیتوانستید در وضعیت کنونی ایران شانس این را داشته باشید که این امتیازها را بگیرید که دولت میباید اکنون بپذیرد .
ترجمه توسط عباس جوادی
اگر شما خیلى پیش نمیرفتید در شرایط کنونى ایران نمیتوانستید به اهدافى (امتیازاتى، -مترجم) نائل شوید که حکومت قوام امروزه ناچار به تامین آن است.
Such is the law of revolutionary movement.
ترجمه آزاد :
این قانون جنبش انقلابی است.
ترجمه توسط عباس جوادی
قانون جنبش انقلابى همین است.
There could not be even mention of any disgrace for you.
ترجمه آزاد :
حتی اشاره به بی مهری کردن بر شما نباید کرد.
ترجمه توسط عباس جوادی
بى حرمتى به شما اصلا و ابدا مطرح نیست.
It is very strange that you think that we could have let you down in disgrace.
این قسمت ترجمه آزاد ندارد.
ترجمه توسط عباس جوادی
بسیار عجیب است که شما تصور میکنید ما شما را آلوده به لکه ننگ و بى احترامى کرده ایم.
On the contrary, if you behave reasonably and seek with our moral support the demands that would legalize essentially the existing factual position of Azerbaijan, then you would be blessed both by the Azeris and [by] Iran as a pioneer of the progressive democratic movement in the Middle East.
I. Stalin
ترجمه آزاد :
در مقابل اگر شما خردمندانه رفتارکنید، و با پشتیبانی سیاسی ما می توانید وضعیت کنونی آذربایجان را بدرستی قانونی کنید، سپس شما از سوی مردم آذریجان و ایران به عنوان پیشگام جنبش پیشروی دموکراتیک در خاورمیانه سرافراز خواهید شد.
ی. استالین
ترجمه توسط عباس جوادی
بر عکس، اگر شما عاقلانه رفتار کنید و با حمایت معنوى ما خواهان قانونى شدن وضع واقعى و فعلى در آذربایجان شوید در آنصورت هم آذرى ها و هم ایران به شما بعنوان پیشاهنگ جنبش مترقى و دمکراتیک در خاورمیانه احترام خواهد گذاشت.
ى. استالین
متن و ترجمه پیوسته و کامل نامه استالین به پیشه وری
To comrade Pishevari,
It seems to me that you misjudge the existing situation, inside Iran as well as in the international dimension.
First. You want to meet all revolutionary demands of Azerbaijan right now. But the existing situation precludes realization of this program. Lenin used to put forth revolutionary demands as practical demands - I stress - as practical demands only when the country experienced a grave revolutionary crisis aggravated by the unsuccessful war with external enemy. Such was the case in 1905 during the unsuccessful war with Japan and in 1917 during the unsuccessful war with Germany. You here want to emulate Lenin. This is very good and laudable.
However, the situation in Iran today is totally different. There is no profound revolutionary crisis in Iran. There are few workers in Iran and they are poorly organized. The Iranian peasantry still does not show any serious activism. Iran is not waging a war with external enemy that could weaken Iran's revolutionary circles through a military failure. Consequently, there is no such situation in Iran that could support the tactics of Lenin in 1905 and 1917.
Second. Certainly, you could have counted on a success in the cause of the struggle for the revolutionary demands of the Azerbaijani people had the Soviet troops continued to remain in Iran. But we could no longer keep them in Iran, mainly because the presence of Soviet troops in Iran undercut the foundations of our liberationist policies in Europe and Asia. The British and Americans said to us that if Soviet troops could stay in Iran, then why could not the British troops stay in Egypt, Syria, Indonesia, Greece, and also the American troops - in China, Iceland, in Denmark. Therefore we decided to withdraw troops from Iran and China, in order to seize this tool [oruzhiie] from the hands of the British and Americans, to unleash the liberation movement in the colonies and thereby to render our liberationist policy more justified and efficient. You as a revolutionary will certainly understand that we could not have done otherwise.
Third. All this said, one can come to the following conclusion with regard to the situation in Iran. There is no profound revolutionary crisis in Iran. There is no state of war in Iran with external enemies, and, consequently, no military failures which could weaken the reaction and aggravate the crisis. So long as Soviet troops stayed in Iran, you had a chance to unfold the struggle in Azerbaijan and organize a broad democratic movement with far-reaching demands. But our troops had to leave and left Iran. What do have now in Iran? We have a conflict of the government of Qavam with the Anglophile circles in Iran who represent the most reactionary elements of Iran. As reactionary as Qavam used to be in the past, now he must, in the interests of self-defense and the defense of his government, carry out some democratic reforms and seek support among democratic elements in Iran. What must be our tactics under these conditions? I believe we should use this conflict to wrench concessions from Qavam [virvat ustupki u Kavama], to give him support, to isolate the Anglophiles, thus, and to create some basis for the further democratization of Iran. From this assumption stems all our advice to you. Of course, one could adopt a different tactic: to spit on everything, to break with Qavam and thereby ensure there a victory of the Anglophile reactionaries. Yet, this would not have been a tactic, but stupidity. This would have been in effect a betrayal of the cause of the Azerbaijani people and Iranian democracy.
Fourth. You, as I found out, say that we first raised you to the skies and then let you down into the precipice and disgraced you. If this is true, it surprises us. What has really happened? We used the technique here that every revolutionary knows. In the situation similar to the situation of Iran today, if one wants to achieve a certain minimum of demands pursued by the movement, to movement has to run ahead, to progress beyond the minimal demands and to create a threat for the government, to ensure a possibility of concessions on the part of the government. Had you not run far ahead, you would not have had a chance in the current situation in Iran to achieve these demands [sic: concessions? -trans] that the government of Qavam has to make now. Such is the law of revolutionary movement. There could not be even mention of any disgrace for you. It is very strange that you think that we could have let you down in disgrace. On the contrary, if you behave reasonably and seek with our moral support the demands that would legalize essentially the existing factual position of Azerbaijan, then you would be blessed both by the Azeris and [by] Iran as a pioneer of the progressive democratic movement in the Middle East.
I. Stalin
ترجمه آزاد :
به رفیق پیشهوری،
به نظر میرسد که شما از وضعیت کنونی داخلی ایران و هم چنین دنیای بینالملل برداشت اشتباه کرده اید. نخست آنکه، شما میخواهید که همین اکنون به همه هدفهای انقلابی آذربایجان برسید. ولی وضعیت کنونی از به تحقق پیوستن این برنامه جلوگیری میکند.
لنین هدفهای انقلابی را به عنوان هدفهای عملی دنبال میکرد - من تاکید میکنم - به عنوان هدفهای عملی، تنها زمانی که کشوری در یک بحران بزرگ انقلابی روبرو شود که آن به وسیله جنگی باخته شده بر ضد دشمن بیگانه باشد. و این مورد سال ۱۹۰۵ در جنگ باخته شده با ژاپن و در سال ۱۹۱۷ در درازای جنگ باخته شده با آلمان بود. اینجا شما میخواهید که لنین را دنبال کنید. این خوب است و قابل تحسین. هرچند، وضعیت در ایران کاملا متفاوت است. ایران در یک بحران انقلابی ژرفی نیست.
در ایران شمار کارگران اندک است و سازماندهی ندارند. کشاورزان ایرانی گرایشی به فعالیت سیاسی ندارند. ایران نیز در حال جنگ با دشمن خارجی نیست که بتواند گروههای انقلابی ایران را به وسیله اشتباه ارتش تضعیف کند. بنابراین ، در ایران وضعیتی که پشتیبان تاکتیک لنین در ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ باشد وجود ندارد.
دوم اینکه، روشن است، شما میتوانستید روی بوجود آمدن موفقیت هایی برای کسب هدفهای انقلابی مردم آذربایجان تکیه کنید زمانی که ارتش سرخ شوروی میتوانست در ایران برای زمان بیشتری بماند. ولی ما دیگر نمی توانستیم که ارتش سرخ را در ایران نگاهداریم زیرا اگر ما ارتش سرخ شوروی را در ایران می گذاردیم بماند، پایههای جنبشهای آزادی خواهی (جنبشهای کمونیستی) را در اروپا و آسیا لرزان می کردیم. انگلیسیها و امریکاییها به ما گفتند که اگر ارتش شوروی در ایران بماند، چرا ارتش بریتانیا در مصر، سوریه، اندونزی و یونان، و ارتش امریکا در چین، ایسلند و دانمارک نمانند. به همین سبب، ما برآن شدیم که ارتش سرخ را از ایران و چین بیرون ببریم تا این بهانه را از دست انگلیسیها و امریکاییها دربیاوریم، تا بتوانیم که جنبشهای آزادیخواهی خود را در کشورهای مستعمره راه بیاندازیم و بدانگونه سیاست آزادیخواهی شوروی را موجه نشان دهیم. شما به عنوان یک انقلابی بدرستی درک خواهید کرد که ما چارهای جز این نداشتیم.
سوم، با آنچه که گفته شد، می توان با توجه به اوضاع در ایران به این نتیجه رسید. در ایران بحران ژرف انقلابی وجود ندارد.
ایران در حال جنگ با دشمن خارجی نیست، در نتیجه، اشتباه ارتش وجود ندارد که بتواند واپسگرایان را تضعیف کند و بحران را ژرفتر. تا زمانی که ارتش شوروی در ایران بود، شما فرصت این را داشتید که مبارزه را در آذربایجان راه بیاندازید و در آنجا یک جنبش دموکراتیک با هدفهای فراگیر برپا سازید. ولی ارتش ما باید از ایران بیرون میرفت و رفت. اکنون در ایران چه باید کرد؟
ما در ایران ناسازگاری (تضاد) میان دولت قوام و دوستداران بریتانیا داریم، که از همه واپسگرایان واپسگراتر هستند. قوام در گذشته یک واپسگرا بود، اکنون، برای نگاهداری دولت و خودش بر سرکار، قوام میباید رفورم دموکراتیک در ایران کند و در جستجوی پشتیبانی دموکراتها را در ایران باشد. تاکتیک ما در چنین شرایطی چه باید باشد؟از دیدگاه من ما باید از این ناسازگاری به سود خود ابزاری بسازیم تا از قوام امتیازاتی دربیاوریم، از او پشتیبانی کنیم، دوستداران انگلیس را منزوی کنیم و زمینه را برای دمکراتیک کردن ایران فراهم آوریم. سرچشمه همه اندرزهای ما به شما از این باور است. البته، می توان یک تاکتیک دیگر بکار برد و آن این است که تف به همه چیز بکنیم، از قوام ببریم و اطمینان بدست آوریم که واپسگرایان دوستدار انگلیس پیروز میشوند. بله، این تاکتیک نیست بلکه بلاهت است. این در واقع خیانت به مردم آذربایجان و دموکراسی ایران میباشد.
چهارم. آنگونه که من شنیدهام، که گفته اید ما شما را نخست به آسمان بردیم و سپس شما را در پرتگاه و آبروریزی رها کردیم.
اگر این درست است که شما آن را گفتهاید، سبب تعجب ما میشود. چه پیش آمدهاست؟ما تکنیکی را بکار بردیم که هر انقلابی می داند. در وضعیتی همانند وضعیت کنونی ایران، اگر کسی بخواهد که به کمترین هدفهای خود برسد ، جنبش میباید به جلو برود، تا از کمترین هدفها فراتر رود و برای دولت خطر بوجود بیاورد، تا اطمینان بدست آورد که می توان از دولت امتیاز گرفت.
اگر شما اینگونه فراتر از هدفها نمیرفتید، شما نمیتوانستید در وضعیت کنونی ایران شانس این را داشته باشید که این امتیازها را بگیرید که دولت میباید اکنون بپذیرد . این قانون جنبش انقلابی است. حتی اشاره به بی مهری کردن بر شما نباید کرد.
در مقابل اگر شما خردمندانه رفتارکنید، و با پشتیبانی سیاسی ما می توانید وضعیت کنونی آذربایجان را بدرستی قانونی کنید، سپس شما از سوی مردم آذریجان و ایران به عنوان پیشگام جنبش پیشروی دموکراتیک در خاورمیانه سرافراز خواهید شد.
ی. استالین
ترجمه توسط عباس جوادی
به رفیق پیشه ورى
بنظر میرسد شما دربررسى وضع داخلى ایران و همچنین بُعد بین المللى مسئله دچار اشتباه شده اید.
اولا: شما میخواهید تمام خواست هاى انقلابى خلق آذربایجان فورا برآورده شوند. و لیکن شرایط فعلى، تحقق این برنامه را غیر ممکن میسازد. لنین خواست هاى انقلابى را بصورت خواست هاى عملى – تکرار میکنم: بصورت خواست هاى عملى مطرح میکرد و این کار را زمانى انجام میداد که کشور در حال گذار از تجربه یک بحران انقلابى در اثر جنگى ناموفق با دشمنى خارجى باشد. این وضع در سال ١٩٠٥ هنگام جنگ ناموفق با ژاپن و در سال ١٩١٧ هنگام جنگ ناموفق با آلمان موجود بود. اینجا شما میخواهید از لنین پیروى کنید. این، چیزى بسیار خوب و قابل تحسین است.
اما وضع کنونى ایران کاملا فرق میکند. در ایران هیچ وضع عمیقا انقلابى موجود نیست. در ایران تعداد کارگران کم است و آنها سازماندهى خوبى ندارند. دهقانان ایران هنوز فعالیت جدى از خود نشان نمیدهند. ایران در حال جنگى بر علیه دشمن خارجى نیست که باعث تضعیف دایره هاى انقلابى (حکومتى؟ -مترجم) از طریق یک شکست نظامى شود. نتیجتا در ایران شرایطى که کارآمد بودن تاکتیک هاى سال هاى ١٩٠٥ و ١٩١٧ را تائید کند موجود نیست.
ثانیا: مطمئنا اگر قواى شوروى در ایران باقى میماندند شما میتوانستید روى موفقیت در امر خواست هاى انقلابى خلق آذربایجان حساب کنید. اما ما دیگر نمیتوانستیم نیروهاى شوروى رادر ایران نگهداریم و آن هم در وهله نخست بدین سبب که ادامه حضور آنها در ایران بنیاد سیاست هاى آزادسازانه ما در اروپا و آسیا را مختل میکرد. بریتانیائى ها و آمریکائى ها به ما گفتند اگر نیروهاى شوروى میتوانند در ایران بمانند در آنصورت چرا نیروهاى بریتانیا در مصر، سوریه، اندونزى، یونان و بهمین ترتیب نیرو هاى آمریکا در چین، ایسلند و دانمارک نتوانند بمانند. از این جهت ما تصمیم گرفتیم نیروهارا از ایران و چین بیرون ببریم تا اینکه این بهانه را از دست بریتانیائى ها و آمریکائیها بگیریم، جنبش آزادیبخش در مستعمرات را دامن بزنیم و بدین ترتیب سیاست آزاد سازى خود را حق بجانب تر و موثر تر نمائیم.
ثالثا: با این تفاسیر در رابطه با وضع ایران میتوان چنین نتیجه گیرى کرد: در ایران بحران عمیق انقلابى وجود ندارد. در ایران اوضاع جنگى با دشمنان خارجى موجود نیست که در نتیجه یک شکست نظامى ارتجاع تضعیف شود و باعث بحران گردد. تا مدتى که قواى شوروى در ایران بودند شما فرصت دامن زدن به مبارزه در آذربایجان و سازماندهى یک نهضت گسترده دمکراتیک با خواست هاى همه جانبه را دارا بودید. اما نیروهاى ما میبایست ایران را ترک میکردند و چنین هم کردند. آنچه در ایران میبینیم چیست؟ ما در اینجا شاهد نزاعى بین حکومت قوام و دوایر طرفدار انگلیس ایران هستیم که نماینده ارتجاعى ترین عناصر ایران هستند. قوام در گذشته هر قدر هم که ارتجاعى بوده باشد، باید امروزه براى حفظ خود و حکومتش بعضى اصلاحات دمکراتیک را انجام داده و حمایت نیروهاى دمکراتیک ایران را جلب کند. تاکتیک ما در چنین شرایطى چه باید باشد؟ بنظر من ما باید از این نزاع استفاده کنیم تا اینکه از قوام امتیاز بگیریم، از او حمایت کنیم تا نیروهاى طرفدار انگلیس را منزوى نمائیم و زمینه اى براى ادامه دمکراتیزه کردن ایران را مهیا کنیم. تمام توصیه هاى ما به شما مبتنى بر این تشخیص است. البته در پیش گرفتن تاکتیک دیگرى هم ممکن بود: تف کردن به همه چیز، قطع رابطه با قوام و با این ترتیب تضمین پیروزى مرتجعین طرفدار انگلیس. اما این دیگر نه یک تاکتیک بلکه حماقت میبود. این درواقع خیانت به امر خلق آذربایجان و دمکراسى ایرانى میبود.
رابعا: طورى که شنیده ام شما میگوئید که ما شما را ابتدا به عرش اعلا بردیم و سپس به قعر ادنى پرت کرده به شما بى احترامى نمودیم. اگر این شنیده هایم درست باشد، براى ما جاى تعجب است. واقعا چه اتفاقى افتاده است؟ در اینجا ما تکنیکى را بکار برده ایم که هر انقلابى با آن آشناست. در هر شرایطى که شبیه شرایط امروز ایران باشد، اگر کسى بخواهد حد اقل معینى از طلب هائى را از حکومت بدست آورد، در آنصورت جنبش باید به راه خود ادامه دهد، از خواست هاى حد اقل فراتر رود و خطرى (فشارى، -مترجم) براى حکومت ایجاد کند تا اینکه دادن امتیاز از سوى حکومت تامین گردد. اگر شما خیلى پیش نمیرفتید در شرایط کنونى ایران نمیتوانستید به اهدافى (امتیازاتى، -مترجم) نائل شوید که حکومت قوام امروزه ناچار به تامین آن است. قانون جنبش انقلابى همین است. بى حرمتى به شما اصلا و ابدا مطرح نیست. بسیار عجیب است که شما تصور میکنید ما شما را آلوده به لکه ننگ و بى احترامى کرده ایم. بر عکس، اگر شما عاقلانه رفتار کنید و با حمایت معنوى ما خواهان قانونى شدن وضع واقعى و فعلى در آذربایجان شوید در آنصورت هم آذرى ها و هم ایران به شما بعنوان پیشاهنگ جنبش مترقى و دمکراتیک در خاورمیانه احترام خواهد گذاشت.
ى. استالین
Товарищу Пишевари.
Мне кажется, что Вы неправильно оцениваете сложившуюся обстановку, как внутри Ирана, так и в международном разрезе.
Первое. Вы хотите добиться всех революционных требонаний Азербайджана теперь же. Но нынешняя обстановка исключает возможность осуществления такой программы. Ленин выдвигал коренные революционные требования, как практические требования, подчеркиваю, как практические требования, лишь, при наличии сильного революционного кризиса внутри страны, углубленного неудачной войной с внешним врагом. Так было в 1905 г. во время неудачной войны с Японией. Так было в 1917 г. во время неудачной войны с Германией. Вы хотите в данном случае подражать Ленину. Это очень хорошо и похвально. Но обстановка в Иране теперь, совершенно другая. В Иране нет теперь глубокого революционного кризиса. В Иране мало рабочих и они плохо организованы. Иранское крестьянство не проявляет пока серьезной активности. Иран не ведет сейчас войны с внешним врагом, которая могла бы ослабить реакционные круги Ирана в виде неудачи в войне. Следовательно, в Иране нет такой обстановки, которая позволял а бы проводить тактику Ленина в 1905 и 1917 годах.
Второе. Конечно, Вы могли 6ы рассчитывать на успех в деле борьбы зареволюционные требования азербайджанского народа, если бы советские войска продолжали оставаться в Иране. Но мы не могли их оставлять дальше в Иране,главным образом потому, что наличие советских войск в Иране подрывало основы нашей освободительной политики в Европе и Азии. Англичане и американцы говорилинам, что если советские войска могут оставаться в Иране, то почему английские войска не могут оставаться в Египте, Сирии, Индонезии, Греции, а также американские войска - в Китае, Исландии, в Дании. Поэтому мы решили вывести войска из Ирана и Китая, чтобы вырвать из рук англичан и американцев это оружие, развязать освободительное движение в колониях и тем сделать свою освободительную политику более обоснованной и эффективной. Вы, как революционер, конечно, поймете, что мы не могли иначе поступить.
Третье. Учитывая сказанное, можно прийти к следующему выводу насчет положения в Иране. В Иране нет глубокого революционного кризиса. В Иране нет состояния войны с внешними врагами, следовательно, нет и неудач в войне, которые бы ослабляли реакцию и обостряли кризис. Пока советские войска находились в Иране, Вы имели возможность развернуть борьбу в Азербайджане и организовать широкое демократическое движение с далеко идущими требованиями. Но наши войска должны были уйти и ушли из Ирана. Что же мы теперь имеем в Иране? Мы имеем конфликт правительства Кавама с англофильскими кругами в Иране, представляющими наиболее реакционные элементы Ирана. Каким бы реакционером ни был в прошлом Кавам, он вынужден теперь в интересах самозащиты и защиты своего правительства пойти на не которые демократические реформы и искать опору среди демократических элементов Ирана. Какова должна быть наша тактика при этих условиях? Я думаю, что мы должны использовать этот конфликт для того, чтобы вырвать у Кавама уступки, оказать ему поддержку, изолировать англофилов и создать тем некоторый базис для дальнейшей демократизации Ирана. Из этого положения и исходят все наши советы Вам. Конечно, можно принять и другую тактику: плюнуть на все, порвать, с Кавамом и обеспечить тем победу англофильских реакционеров. Ноэто была бы не тактика, а глупость. Это было бы по сути дела изменой делуазербайджанского народа и иранской демократии.
Четвертое. Вы, оказывается, говорите, что мы вознесли Вас сначала до небес, а потом бросили в пропасть и опозорили Вас. Если это верно, то это вызывает у нас удивление. Что же на самом деле произошло? Мы применили здесь обычный революционный прием, известный каждому революционеру. Чтобы обеспечить себе в такой обстановке, как обстановка в Иране, завоевание известного минимума требований движения, нужно движению разбежаться вперед, уйти дальше минимальных требований и создать угрозу для правительства, создать возможность уступок со стороны правительства. Не разбежавшисъ далеко вперед, Вы не имели бы возможности в нынешней обстановке Ирана добиться тех требований, на которые вынуждено идти теперь правительство Кавама. Таков закон революционного движения. Ни о каком позоре для Вас не может быть и речи. Очень странно, если Вы думаете, что мы допустили бы Вас до позора. Наоборот, если Вы поведете себя разумно и добьетесъ при нашей моральной поддержке тех требований, которые легализуют в основном нынешнее фактическое положение Азербайджана, то Вас будут благословлять, и азербайджанцы, и Иран как пионера прогрессивно-демократического движения на С реднем Востоке.
И . Сталин
برای مطالعه بیشتر در مورد نامه مذکور از اینجا می توانید استفاده کنید :
(http://digitalarchive.wilsoncenter.org/document/117827)
*********************************************
دقیقه 15:03 قوام که تهدید نکرده بوده اتحاد شوروی رو به جنگ تازه ای ..... اگر هم تهدید می کرده با پس گردنی!!!!!!!!!!!!! بیرونش می کردند.
جواب این سخن زشت ، شنیع و خارج از عرف و اخلاق محمد امینی که اوج عداوت و کینه ورزی و حتی گستاخی و بی ادبی وی را نبست به یکی از شاخص ترین چهره های تاریخ معاصر ایران می رساند که حتی حاضر است برای توهین به وی با ریشخند بگوید قوام را که نماینده و رئیس دولت کشور ایران بود بیگانه ای با پس گردنی!!! بیرون کند... با بیتی از شیخ اجل سعدی و نیز 2 نمونه استفاده از این واژه قلدر مأبانه از 2 چهره ای که از قضاء سرنخ ارتباط محمد امینی به نوعی به آنها متصل است مستنداً نشان خواهیم داد.
اصل بد نیکو نگردد زان که بنیادش بد است
تربیت ، نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
1- پنج شنبه 16 شهریور 1329 – صحن مجلس شورای ملی-تهران
روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
سال ششم – شماره ۱۶۲۵
۱شنبه ۲۶ شهریور ماه ۱۳۲۹
دوره شانزدهم قانونگذاری
شماره مسلسل ۵۶
مذاکرات مجلس شورای ملی
نشست ۵۶
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۲۹ نشست ۵۶
مجلس یک ساعت و پنجاه دقیقه قبل از ظهر بریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید
(http://mashruteh.org/wiki/images/b/b8/Moz16_56.pdf)
صفحه 5 پی دی اف-صفحه 8 روزنامه ، ستون 2
................
دکتر محمد مصدق (خطاب به نخست وزیر – تیمسار حاجعلی رزم آرا)
دکتر مصدق – ترسم نرسی به کعبهای اعرابی، این ره که تو میروی به ترکستان است، من قبل از اینکه شما نخستوزیر بشوید اگر ببعضی چیزهای شما عقیده نداشتم به عقل شما اعتماد داشتم ولی بعد از اینکه نخست وزیر شدید دیدم که در اشتباه بودم مجلس شورای ملی قانونی وضع کرد که وضعیت کارمندان دولت را رسیدگی بکند هیئت تصفیه بنا به دستور قانون مزبور عدهای را در بند (الف) عدهای را در بند (ب) عدهای را در بند (ج) گذاشت ..................................
...................... چه بسیار اشخاصی که اساساً بازنشسته نبودند و شما آنها را بازنشسته کردید که مشمول بند ج نباشند ما اینقدر در کار اداری ارتباط داریم که این فرمایشی را که جنابعالی فرمودید به شما جواب بگوییم شما چه حق داشتید بعد از رای هیئت تصفیه یک نفر آدمی که مشمول بند ج بوده وزیرش بکنید اگر بیاید اینجا من با پس گردنی بیرونش میکنم به خدا قسم این وزرایی که مشمول بند ج هستند اگر بیاورید با پسگردنی آنها را بیرون میکنم.
2- جمعه 13 بهمن 1357 – مدرسه علوی-تهران
کتابخانه - صحیفه امام خمینی - جلد ۶ - صفحات ۲۴ تا ۳۷
سخنرانی
زمان: ۱۳ بهمن ۱۳۵۷ / ۴ ربیع الاول ۱۳۹۹
مکان: تهران، مدرسه علوی
موضوع: مفاسد سلطنت غیرقانونی شاه و وجوب ادامه مبارزه تا سقوط رژیم
حضار: روحانیون
(http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=6&tid=11)
بسم الله الرحمن الرحیم
جنایات بزرگ شاه
بنده در این مدت که از ایران خارج بودم دعاگوی همه آقایان بودم...........
.....................
جلد ۶ - صفحه 37
نصیحت به ارتش و دولت
من به این ارتش
نصیحت میکنم که به این ملت بپیوندید. صلاح شما، صلاح ملت شما هست که به این ملت
بپیوندید. .............................
(خطاب به نخست وزیر-دکتر شاپور بختیار)
و یک نصیحتی هم به دولت میکنم که آقا! شما یک آدم عادی هستید، آبرویت را میریزی، برو کنار. «من سرِ لج افتادهام»! آخر برای چه انسان سر لج بیفتد و یک ملتی را، مقدرات یک ملتی را مَلْعبه کند که «من لُرَم، سر لج افتادم»! حتماً باید با پس گردنی ردشان کنند؟ خوب، مثل آدم بیا توبه کن. بگو صحیح است حرفهای ملت، امر امرِ ملت است.
من از خدای تبارک و تعالی توفیق همه را خواهانم. و امیدوارم که خداوند همه شما را سلامت بدارد، و ما را موفق کند به اینکه به شماها خدمت بکنیم و شما را موفق کند که به خدا خدمت بکنید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نکته :
1- هم حاجعلی رزم آرا و هم شاپور بختیار توسط بنیادگراهای اسلامی ترور و کشته شدند. اتفاقاً از هردو قاتل بعد از آزادی تقدیر به عمل آمد. و حال قوامی که در دوره طلایی مصدق مجلس مرکب از مذهبیون و مصدقیون قانون فساد فی الارض و مصادره اموالش (http://mashruteh.org/wiki/images/4/43/Moz_17_23.pdf) تصویب شد ده ها سال بعد از مرگش توسط فردی وابسته به آن جریانات (لا اقل مصدقی) به پس گردنی خوردن تمسخر می شود.
2- نصرت الله امینی پدر استاد!!! محمد امینی در حکومت اولی (مصدق) شهردار و در حکومت دومی (خمینی) استاندار بوده است و مورد مهر و لطف هر دو .
یکی از داستان هایی که به نصرت الله امینی نسبت داده اند نجات تخت جمشید از دست شیخ صادق خلخالی است و به جز روایت راویان مصدقی هیچگونه سندی ارائه نمی دهند.
حال یک پرسش : مگر مهندس مهدی بازرگان که رئیس دولت موقت و نخست وزیر بود یارای ایستادگی در برابر خلخالی را داشت که استاندار زیردست وی این توانایی را داشته باشد ؟
کافی بود رهبر کاریزماتیک انقلاب و حکومت نوپای اسلامی فتوا بدهد تا امت همیشه در صحنه تخت جمشید و نصرت الله امینی را با هم از ریشه بسوزانند.
پس این داستان ها تنها برای اسطوره سازی جماعت پان مصدقیست خوبست و بس.
*********************************************
دقیقه 15:10 یک قدرت بزرگی که دارای نیروی هسته ای بوده ، تنها دولتی در آن هنگام که نیروی هسته ای داشته .... در هیروشیما و ناکازاکی نشان داده به دولت شوروی ............ ژاپن تسلیم شده بوده پیش از بمب اتمی هیروشیما و ناکازاکی..... دولت آمریکا می خواست نشان بدهد که ما چنین جنگ افزار بسیار بسیار قدرتمندی رو در دست داریم.
ای داد بیداد.... مگر آقای امینی چند دقیقه پیش نفرمودی که تهدید اتمی بدون شاهد بوده باز دوباره سوزنتون گیر کرد روی بمب اتم و طوری یکریز و با لذت و کیف از بمب اتم و قدرت آمریکا دم می زنی انگار اگر هم افتخاری بوده یا باشه شما هم درش سهیمی ؟!
ژاپن پیش از بمب اتمی تسلیم شده بود ؟!!؟؟!!؟!؟!؟!؟!؟
پاسخ به این ... محمد امینی
بمباران اتمی هیروشیما : 6 اوت 1945- دوشنبه 15 مرداد 1324
بمباران اتمی ناکازاکی : 9 اوت 1945 – پنج شنبه 18 مرداد 1324
اعلامیه رادیویی تسلیم شدن ژاپن از طرف امپراتور ژاپن (هیروهیتو ) : 15 اوت 1945 – چهارشنبه 24 مرداد 1324
تسلیم قطعی ژاپن با امضای سند تسلیم توسط نماینده آنها (تومویوکی یاماشیتا) بر روی عرشه ناو جنگی یو اس اس میسوری و پایان جنگ جهانی : 2 سپتامبر 1945 – یکشنبه 11 شهریور 1324
*********************************************
دقیقه 15:38 حالا تصور کنید در آن هنگام استالین داره با قوام السلطنه دو سه ساعت مذاکره می کنه ....وعده هایی می دهند .... با هم یک فیلم نگاه می کنند.... این رو خود قوام در گزارش به مجلس گفته .... نشستیم و با ژنرالیسم استالین فیلم نگاه کردیم.....عجب فیلمهای قشنگی رو دیدیم ......... کنیاک خوردن و سیگار کشیدن و فیلم نگاه کردن
پاسخ :
1- منظور از در آن هنگام کی است ؟ و ربطش به تهدید خیالی آمریکا که مدنظر امینی است از لحاظ زمانی چیست ؟ قوام دیدار آخرش با استالین 14 اسفند 1324- 5 مارس 1946 است و تهدید کذایی آمریکا در آن هنگام هنوز مطرح نبوده و تاریخ سازی آن مربوط به چندین روز بعد (اوایل فروردین- نزدیک به روز 5 فروردین و اعلام رسمی شوروی برای خروج از ایران) است
2- دو سه ساعت مذاکره می کنند.... شما که پیشتر فرموده بودی 2 دیدار یک/1 ساعته که می شود دو ساعت .... حال چطور است که عدد سه را هم اضافه می کنی؟! بله وقتی کتره ای از خودت حرف در می آوری چنین می شود.....
3- وعده هایی می دهند ؟ کدام وعده ها ؟ .... خود قوام در مورد این وعده های دروغین استاد!!! امینی می گوید : پنجنشنبه دوم اسفند ماه ۱۳۲۴ ........... حاجتی نیست ذکر کنم با انتظاریکه ملت ایران و تمام سران آزادیخواه کشور ما داشتند و با شوقی که خودمن با وجود کسانی که داشتم با همراهان بمسکو شتافته بودیم این اولین برخورد تا چه پایه تأثرآور بود.
و سه شنبه شب چهاردهم اسفند ................. ژنرالیسم استالین این نظر اصلاحی دولت را تاکید و تصدیق کردند ولی راجع به تخلیه ایران جواب مساعدی ندادند.
4- با هم یک فیلم نگاه می کنند .......... عجب فیلهمای قشنگی رو دیدیم ..... آخر یک فیلم دیدند یا فیلمهایی دیدند ؟ ضمناً عجب فیلمهای قشنگی رو از کجات درآوردی و تو دهن قوام گذاشتی ؟! ........... خود قوام در این مورد (عجب ! فیلمهای قشنگی دیدیم) می گوید : سه شنبه شب چهاردهم اسفند ........... بعد ما را بدیدن فیلمی که از قهرمانی بی نظیر سربازان شوروی حکایت میکرد بردند و سپس ایشان را وداع گفتیم.
5- این کنیاک خوردن رو باز دوباره ازکجا می گی ؟ سیگار کشیدن ؟ ............گفته قوام (بدون ذکری از کنیاک ورد زبان پروفسور امینی و کشیدن سیگار) : و سه شنبه شب چهاردهم اسفند با معیت تمام اعضاء هیئت اعزامی در مهمانی باشکوهی که در کاخ کرملین فراهم شده بود حاضر شدیم. در این مهمانی گذشته از شخص ژنرالیسم استالین و جناب مولوتف کمیسرها ومارشالهای عالیرتبه شوروی بانضمام آقای سادچیکف سفیر کبیر جدید شوروی در ایران حاضر بودند. سر شام آقای مولوتف به نام تمام افراد هیئت اعزامی صحبتهای بسیار گرم و دوستانه کردند بخصوص با اشاره ژنرالیسم استالین بسلامتی اعلیحضرت همایونی صحبت نمودند و آرزوی دوستی و تفاهم بین دو کشور را اظهار داشتند....
و نیز چون محمد امینی منبعش را گزارش قوام به مجلس(مجلس 15- نشست 25-29 مهر 1326) اعلام می کند ما توضیحات دیدار های قوام و استالین را از زبان خود قوام که پیش از این آورده بودیم ، مجدداً در اینجا ذکر می کنیم.
دیدار اول : پنج شنبه 2 اسفند 1324 و دیدار دیگر در مهمانی سه شنبه 14 اسفند ...{ 2 روز پیش از تودیع و خداحافظی (16 اسفند) } البته قوام می گوید استالین پیشنهاد مهمانی برای پذیرایی و افتخار پیش از تودیع داد که معلوم نیست این پیشنهاد حضوری بوده و یا از راه ارسال پیام و اگر حضوری بوده باشد پس قوام 3 بار با استالین دیدار داشته است.
روز بعد یعنی پنجنشنبه دوم اسفند ماه ۱۳۲۴ تعیین وقت شد ودر موعد مقرر در کاخ کرملین بدیدار استالین پیشوای بزرگ دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نایل آمدم. البته دیدن شخصی که مظهر رفرمهای اساسی کشور همسایه بزرگ ما وفرمانده عالی سپاهیان دلاور شوروی بود که جنگ خطیر بزرگ عالمگیر را با فیروزی شگفت آوری بپایان رسانید برای من بسیار مغتنم بود.
در این مجلس جناب مولوتف هم با یک مترجم حضور داشتند پس از آنکه جناب ژنرالیسم استالین با کمال مهربانی از اینجانب راجع بجریان مسافرت هیئت اعزامی وخودم پرسش کردند بلافاصله مذاکره آغاز شد و چنین گفتم که من برای مباحثه حقوقی واستناد بمعاهدات که هر یک بجای خود هست نیامدم بلکه با یک نیت صادقانه ودوستانه آمدم از شما خواهش کنم مقدمه و شرط اصلی شروع روابط دوستی وحل مشکلات بین ایران و شوروی را که تخلیه فوری ایران از نیروی شوروی است با یک اراده فراهم کنید ودر باب اصلاح مسئله آذربایجان که با این وضع خلاف قوانین و حق حاکمیت ایران است کمک معنوی بما ابراز دارید و اضافه کردم که ما در حل قضیه آذربایجان سیاست مخاصمتآمیزی نداریم و مردم آذربایجان را برادران خود میپنداریم و تا آنجا که با قوانین کشور مباینت نداشته باشد حاضریم ارفاقهایی از قبیل اینکه در تعیین برخی از رؤسا ادارات نظیر شهربانی و شهرداری حتی خود استاندار پیشنهاد انجمن ایالتی مورد توجه دولت مرکزی واقع گردد بنماییم واصلاحات اساسی برای ترفیه حال مردم در آنجا و سایر ایالات کشور بجای آریم.
باید با کمال تاسف بگویم که این دو پیشنهاد چنانکه مورد نظر من بود جلب توجه ژنرالیسم استالین را ننمود و در جواب اظهار داشتند آنچه موضوع تخلیهاست عجالتاً نمیتوانیم تخلیه نماییم و بموجب ماده ششم معاهده ۱۹۲۱ حق داریم قوائی را در ایران نگاهداریم. اما در موضوع آذربایجان یک امر داخلی است که ما مداخله نداریم ولی خودمختاری در آنجا چه ضرری دارد و مغایر بااستقلال ایران نیست اساسا ما نظر ارضی نسبت بایران نداریم. بعد از این بیانات ژنرالیسم از مسئله نفت پرسش کردند در جواب اظهار داشتم من دراین باب بحکم قانون اساسی و قانونی که اخیرا از مجلس شورای ملی گذشتهاست نمیتوانم وارد مذاکره بشوم زیرا مسئول خواهم بود مگر اینکه مجلس شورای ملی ایران قانون مزبور را الغاء نماید.
آنگاه ژنرالیسم با مراجع بکتابی که در برابرش بود گفت که بعد از جنگ اول بین المللی هیئت اعزامی ایران در پاریس تقاضاهایی بر ضد منافع شوروی کرد ونشان داد که سیاست دولت ایران در آن فرصت نسبت بما خصمانه بود در جواب گفتم این عمل در نتیجه تشنجی بود که از اقدامات شدید دولت تزاری روسیه درایران حاصل شده بود که از جمله آن اقدامات خونریزی وبدار آویختن آزادیخواهان من جمله ثقةالاسلام روحانی بزرگ آزادیخواه ایران در روز مقدس عاشورا بود پس این عمل آنی نمیتواند نمونه سیاست اساسی ایران نسبت بشوروی ملحوظ گردد چنانکه تا رژیم تزاری رفت و آزادیخواهان روسیه شوروی بر سر کار آمدند دولت وملت ایران فورا دست دوستی بسوی دولت شوروی دراز کرد و آن دولت را پیش از دیگران شناخت ومعاهده ۱۹۲۱ در تحت لوای لنین پیشوای بزرگ بین دو کشور منعقد گشت اما آنچه راجع بماده ششم این معاهده فرمودید ماده مزبور و مراسله متمم سفیر شوروی در ایران در همان زمان با کمال صراحت حق اقامت قوای شوروی را در موقعی میدهد که مرزهای دولت شوروی بواسطه دولت ثالثی از طریق ایران مورد تهدید واقع شود و پس از اخطار دولت شوروی دولت ایران نتواند از آن جلوگیری کند در صورتیکه در حال حاضر چنین تهدیدی وجودندارد، مذاکره بهمین شکل جریان یافت ولی نتیجهای گرفته نشد، در ضمن این مذاکرات از لزوم تعیین سفیر کبیر شوروی در ایران نیز بحث کردم. حاجتی نیست ذکر کنم با انتظاریکه ملت ایران و تمام سران آزادیخواه کشور ما داشتند و با شوقی که خودمن با وجود کسانی که داشتم با همراهان بمسکو شتافته بودیم این اولین برخورد تا چه پایه تأثرآور بود.
............... موقعی که صحبت تودیع بمیان آمد آقای استالین گفتند رد نظر است یک مهمانی بافتخار هیئت اعزامی ایران داده شود و خواهش کردند مسافرت بتاخیر افتد این جانب نیز باحترام دعوت دوستانه ایشان قرار بتاخیر مسافرت دادم
و سه شنبه شب چهاردهم اسفند با معیت تمام اعضاء هیئت اعزامی در مهمانی باشکوهی که در کاخ کرملین فراهم شده بود حاضر شدیم. در این مهمانی گذشته از شخص ژنرالیسم استالین و جناب مولوتف کمیسرها ومارشالهای عالیرتبه شوروی بانضمام آقای سادچیکف سفیر کبیر جدید شوروی در ایران حاضر بودند. سر شام آقای مولوتف به نام تمام افراد هیئت اعزامی صحبتهای بسیار گرم و دوستانه کردند بخصوص با اشاره ژنرالیسم استالین بسلامتی اعلیحضرت همایونی صحبت نمودند و آرزوی دوستی و تفاهم بین دو کشور را اظهار داشتند اینجانب بنام هیئت اعزامی تشکرات صمیمانه کردم و در ضمن چنین گفتم با اینکه آقای مولوتف این بیانات پر از مهر و محبت را فرمودند افسوس در باب حل مشکلات مساعدت نشان ندادند بعد از صرف شام در طالار دیگر صحبتهای دوستانه بین اعضاء هیئت ومقامات شوروی بعمل آمد و از آنجمله خود ژنرالیسم استالین بیانات بسیار دقیق و حکیمانه که نمونه وسعت نظر وعلو افکار سیاسیاشان بود در باب لزوم اصلاحات و رفورمها در ایران نمودند. در پاسخ ایشان اظهار داشتم تاکنون تاثیرات جنگ وتغییر آنی رژیم سابق واختلال امور کشور بعلت فقر و نظایر آن محال برای اصلاحات اساسی بدولت ایران نبخشید و اکنون که دولت من مهیای رفورمهای اساسی و تامین زندگانی مرفه و عادلانه برای مردم ایران است بواسطه عدم مساعدت دولت شوروی با تخلیه نکردن ایران از نیروی خود و مشکلات دیگر کار اصلاحات بسیار سخت و دشوار خواهد بود و دولت شوروی با حسن نیت ویک اقدام میتواند مشکلات را از پیش راه ما بردارد و دراین صورت البته اصلاحات اساسی در داخله ایران وقوع خواهد یافت وسیاست خارجی ایران روی اصل موزانه و دوستی صادقانه با دولت شوروی خواهد بود ژنرالیسم استالین این نظر اصلاحی دولت را تاکید و تصدیق کردند ولی راجع به تخلیه ایران جواب مساعدی ندادند. بعد ما را بدیدن فیلمی که از قهرمانی بی نظیر سربازان شوروی حکایت میکرد بردند و سپس ایشان را وداع گفتیم.
.............
*********************************************
دقیقه 15:59 تصور اینکه قوام السلطنه رفته و با این وعده ها بدون فشار آمریکا استالین رو فریب داده یک نوع احساس شادمانی است برای ما ایرانیانی که در دو جنگ جهانی......اینست که ما خوششمان می آمد ..... دلبستگی داشتیم به اینکه ......... علاقه مند بودیم .......شادمان می شدیم که دریابیم یک سیاستمداری داریم به نام قوام السلطنه ، رفته و استالین را گول زده
تکرار یاوه گویی های پیشین همراه با پوزخند و تمسخر قوام
آخر مورخ خودخوانده دروغگو.... کجا قوام به استالین وعده ای داد ؟!؟!؟!؟!؟!
مگر خود قوام نگفت که : ........... این اولین برخورد تا چه پایه تأثرآور بود.
یا ............. راجع به تخلیه ایران جواب مساعدی ندادند.
ضمناً قوام مگر مانند مصدق است که امتی پیرو و لبیک گو همچنان حاضر برای تبلیغ اسطوره ساختگی و دروغین وی باشند...... قوام تا بود به دفعات هم از جانب مذهبیون ، هم از جانب مصدقیون وهم از طرف کمونیست ها مورد هجوم قرار می گرفت.
دیپلماسی قوام کجا مانند جریانات پوپولیستی نفت و حاشیه های آن در بوق و کرنا و خروار ها برگ و کاغذ گفته شده است که این به واقع ... مورخ نما مانند کسی که با عوام گرایی مساله دارد آن را به زعم خود به نقد می کشد؟!!؟ فردی چون محمد امینی که کارش بت سازی از مصدق است در جایگاهی نیست که مانند یک منتقد بی طرف قوام السلطنه را به نقد که نه بلکه به چالش بکشد.
بین ایرانیان به خصوص عموم بی اطلاع و دهان (دهن) بین کافی است نامی از مصدق و قوام همزمان آورده شود تا مشخص شود که این عباراتی که با لودگی از دهان امینی در می آیند (ما خوششمان می آمد ..... دلبستگی داشتیم به اینکه ......... علاقه مند بودیم .......شادمان می شدیم) در خصوص قوام کاربرد دارند یا دکتر میرزامحمد خان مصدق السلطنه .
*********************************************
معلوم نیست که خود آمریکایی ها آیا به اندازه استاد!!! امینی تا این اندازه با ذوق و شوق و افتخار از جایگاه و نقش خود در وقایع آذربایجان می گویند یا نه ؟ اتفاقاً برازنده امینی است که این عبارات را (علاقه مندی ، دلبستگی ، شادمانی از نقش تهدید جدی آمریکا) بر پیشانیش بچسبانند که عیان و آشکارا و لوث شده مانند کودکان ذوق زده از آبنبات و چون طوطی ای مکرراً آمریکا آمریکا می کند.
اشاره ابلهانه ای به جنگ داخلی یونان می کند و آن را برای مثال مطرح می کند و می فرماید حتماً آنجا را هم قوام مذاکره کرده است....
کسی نیست بگوید انسان ناحسابی جنگ داخلی یونان که تازه سرآغاز و شروعش پایان مارس 1946 (30 مارس- 10 فروردین 1325) است و بعد از شروع شدن است که طرفین شرقی و غربی وارد آن می شوند و بیش از 3 سال تا اواسط اکتبر 1949 (16 اکتبر 1949-24 مهر 1328) طول می کشد ...حال ربط سفر پایان بهمن 24 تا اواسط اسفند همان سال قوام به شوروی و توافق و تفاهم تا 5 فروردین سال 25 (5 روز پیش از شروع جنگ داخلی یونان) چیست ؟ اینجاست که مشخص می شود امینی این اشاره همراه با خنده را فقط برای مسخرگی ، خود شیرینی و خوشمزگی عنوان می کند.
*********************************************
دقیقه 19:36 اینست که این افسانه است ........ که استالین رفته و حزب کمونیست شوروی رو با بیست واندی میلیون ......... نشسته پای یک سیگار و مقداری کنیاک استالین رو گول زده ......... این برای دل خوش کُنک (خوشکُنک) ما ایرانیان جالبه ولی واقعیت تاریخی نداره
افسانه مورخ بودن و پژوهشگر بی طرف و راستگوی تاریخ بودن شماست جناب استاد!!! امینی
افسانه اولتیماتوم دروغین و کذایی آمریکاست که خود دولت آمریکا رسماً معترف به آن است.( دست آخر، مسوولان بایگانی دولتی آمریکا، کلافه از جنجال هر چندگاه سربرآورده «اولتیماتوم»، در یکی از مجلات اسناد روابط خارجی آمریکا، آشکارا اعلام کردند که: «هیچ سندی که نشاندهنده تسلیم اولتیماتومی به اتحاد جماهیر شوروی باشد در بایگانی دولتی و نیز در اسناد وزارت دفاع به دست نیامده، افزون بر این، از کارمندان بلندپایهای که در سال 1946، مسوولیتی در دولت وقت ایالات متحده داشتند نیز کسی نتوانسته است فرستادن چنین اولتیماتومی را تایید کند.» )
افسانه این اراجیفی است که شما در این زمان اندک بیان کردی.
افسانه دموکرات و سکولار بودن رهبر کبیرتان محمد مصدق است.
افسانه این عبارات دروغینی (سیگار و کنیاک و ...) است که شما به گزارش قوام به مجلس می بندی
افسانه ژست ، دیسیپلین و پرستیژ دروغین شماست آقای امینی که با این لودگی ها (دل خوشکنک و امثالهم) آنها را آشکار ساختی.
*********************************************
دقیقه 19:57 حسین مهری : آقای امینی این تردستی دروغین نسبت داده شده به قوام السلطنه گویا در کتاب تیررس حادثه اثر .... (حمید شوکت) هم آمده........ محمد امینی : بله در همه اسناد! آمده...اصلاً این را به عنوان مهمترین دستاورد و واقعاً پیروزی قوام برشمردند.... در اون کتاب اصلا گفته شده از ملی کردن صنعت مهمتر بوده چون ملی کردن نفت با گرفتاری روبرو شده ولی بازگشت آذربایجان به مام وطن خدمتی است که قوام به تاریخ ایران کرده است.........
جالب اینجاست که خود قوام این ادعا رو هیچوقت نکرده ولی دیگران این ادعا رو برای او کردند و قوام رو باد کردند و ما ایرانی ها هم خوب لذت می بریم دیگه که ........ مثل همین بحثهایی است که جناب مُهری امروز هم می شود که آقای ظریف کری رو گول زد ، دولت ایران امریکا رو گول زد........ آمریکا اگر نمی خواست.....
بعد از چندین دقیقه متکلم وحده بودن و پُرچانگی پروفسور امینی که خود او هم به آن معترف است ، حسین مُهری نوچه و منشی حضور وی به صدا در می آید که : آقای امینی این تردستی دروغین نسبت داده شده به قوام السلطنه گویا در کتاب تیررس حادثه اثر .... (حمید شوکت) هم آمده ؟!
نخست باید گفت که بله یک کلام هم از مادر عروس و دوم اینکه کتاب حمید شوکت که نیست در جهان نمی باشد شما چرا به خود زحمت نمی دهی که آن را مطالعه کنی .... بله آقای مهری شما آنی که این مَثَل زیبنده ات می باشد که من آنم که رستم بود پهلوان .... تا حکیم ابوالمورخین استاد!!! محمد امینی مانده است چرا حسین خان مُهری به خود زحمت دهد و تاریخ را مطالعه کند.... سوم اینکه که باید از حسین مهری پرسید شما مجری برنامه می باشی یا شاگرد مکتبخانه که ساکت نشسته ای و بعد از بیان انبوه تُرّهات امینی و چون طوطی ای تکرار یاوه های مکرر امینی را می کنی که بله تردستی دروغین نسبت داده شده.......
سپس مُلّایِ مکتبخانۀ حسین مهری ، جناب استاد امینی در دقایق و لحظات پایانی شکر ریزیش بازهم با خنده های زننده به تمسخر قوام می پردازد.....
ولی شاید بزرگترین یاوه گویی و وقیحانه ترین دروغ از انبوه لاطائلات و دروغها و تحریفاتش آنجاست که می گوید :
""جالب اینجاست که خود قوام این ادعا رو هیچوقت نکرده ولی دیگران این ادعا رو برای او کردند و قوام رو باد کردند و... ""
می پرسید چرا ؟
بله... احمد قوام بعد از رفع غائله آذربایجان در نامه ای تشکرآمیز به تاریخ 27 آذر 1325 از طرف محمدرضاشاه مفتخر به دریافت لقب جناب اشرف گردید . وی حدود یکسال سال بعد (آذر-دی 26) جای خود در نخست وزیری را به ابراهیم حکیمی داد.
بیش از 2 سال بعد در روزهای پایانی سال 1328 (26 اسفند) که قوام برای معالجه و درمان در پاریس به سر می برد و بعد از جریانات تشکیل مجلس موسسان دوم (اولی 1304 برای اعطای پادشاهی به رضاشاه) نامه ای که به معروضه قوام موسوم و مشهور است را نوشت که اعتراضیه ای بود به تغییر موادی از قانون اساسی که منجر به افزایش اختیارات پادشاه و دادن حق انحلال مجلسین به شاه می شد.
در پاسخ به این نامه از طرف وزیر دربار وقت (ابراهیم حکیمی) پاسخی تند(19 فروردین 1329) به معروضه قوام داده شد.
و در آخر قوام پاسخی به نامه حکیمی داد که در قسمتی از آن می خوانیم :
این قسمت از نامه قوام پاسخی به این دروغ وقیحانه محمد امینی است (""جالب اینجاست که خود قوام این ادعا رو هیچوقت نکرده ولی دیگران این ادعا رو برای او کردند و قوام رو باد کردند و... ""
) و ظاهراً محمد امینی حقه باز ، دیگران را ... فرض کرده است یا بدون دانش و آگاهی به بمباران تاریخ و حقیقت می پردازد.
پاسخ قوام السلطنه به نامه ابراهیم حکیمی :
.....
می فرمایند اگر فدوی فراموش کرده و یا تظاهر به فراموشی می نمایم عواقب سوء سیاست و خیانت ورزی فدوی به این کیفیت تجلی می نمود که اگر تفضل خداوند و غیرت ملی افراد آذربایجانی همراهی نمی کرد و فداکاریهای ارتش دلیر این کشور تحت فرماندهی مستقیم اعلیحضرت نبود حال آذربایجان از تاریخ کشور زدوده شده بود.
اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبی ست زبان خـمـوش ولـیـکن دهان پر از عربــی ست
پری نهفته رخ و دیـو در کرشــمۀ حسن بسوخت عقل ز حیرت که این چه بلعجبی ست
هزار عقل و ادب داشتم من ای خـواجـه کنون که مست و خـرابـم صلاح بی ادبـی ست
افسوس و هزار افسوس که نتیجه جانبازیها و فداکاریهای فدوی را با کمال بیرحمی و بی انصافی تلقی فرموده اند.
"" پس ناچارم بر خلاف مسلک و رویۀ خود که هیچ وقت دعوی حسن خدمت نکرده ام و هر خدمتی را وظیفۀ ملی و وطن پرستی خود دانسته ام در این مورد با کمال جسارت و با رقت قلب و سوز دل به عرض برسانم که به خدای لایزال قسم روزی که تقدیرنامۀ اعلیحضرت به خط مبارک به افتخار فدوی رسید که ضمن تحسین و ستایش فرموده بودند سهم مهم اصلاح امور آذربایجان به وسیلۀ فدوی انجام یافته است متحیر بودم که چگونه افتخار ضبط و قبول آن را حایز شود ، زیرا غیر از خود برای احدی در انجام امور آذربایجان سهم و حقی قایل نبودم و فقط نتیجه تدبیر و سیاست این فدوی بود که بحمدالله مشکل آذربایجان حل شد و اهالی رشید و غیرتمند آذربایجان با سیاست فدوی یاری و همکاری نمودند و ... ""
قسمت پایانی این سخنان قوام که پاسخی به دروغ رذیلانه و وقیحانه محمد امینی (""جالب اینجاست که خود قوام این ادعا رو هیچوقت نکرده ولی دیگران این ادعا رو برای او کردند و قوام رو باد کردند و... "") است را مجدداً می آوریم :
... غیر از خود برای احدی در انجام امور آذربایجان سهم و حقی قایل نبودم و فقط نتیجه تدبیر و سیاست این فدوی بود که بحمدالله مشکل آذربایجان حل شد...
برای مطالعه متن کامل نامه های مذکور به این لینک مراجعه کنید :
آخرین جمله بی مایۀ محمد امینی : .......مثل همین بحثهایی است که جناب مُهری امروز هم می شود که آقای ظریف کری رو گول زد ، دولت ایران امریکا رو گول زد........ آمریکا اگر نمی خواست.....
کلاً وارونه کاری تخصص محمد امینی است .... اینکه ظریف و دولت کنونی ایران آمریکا یا جان کری را در ماجرای تصویب برجام فریب داد نه طبق گفته امینی از جانب طرفهای ایرانی بلکه از جانب منتقدین یا مخالفین آمریکایی سیاست های دولت باراک اوباماست. جناح های داخلی ایران که در حکومت به جناح اصول گرا واصلاح طلب - اعتدال گرا تقسیم می شوند چنین نظری ندارند. اصول گراها بر این نظرند که تازه در این ماجرا آمریکا پیروز شده و دولت ایران فریب خورده است و نظر طرف مقابل اصول گرایان این است که نتیجه برجام برای طرفین به صورت برد برد بوده است.
همانطوری که در وقایع مربوط به آذربایجان این روس ها بودند که پس از رای منفی مجلس به قرارداد ایجاد شرکت مختلط نفتی ایرانیان را متهم به فریبکاری نمودند.
آقای امینی در بیان وقایع تاریخی که نمی توان گفت بلکه در بیان ایدئولوژی و مانیفست تاریخی خودش دائم در حال دروغ گویی ، تحریف ، دستکاری و انواع روشهای جعل و شیادی با واضحات تاریخی هست.
قبل از پایان دادن به این نوشتار بلند باید بگوییم علاوه بر این همه موارد گفته شده در این ویدئوی 21 دقیقه ای موارد دیگری هم توسط امینی گفته می شود که به دلیل پایان یافتن حوصله مان دیگر به آنها نپرداختیم. مانند مسائل و جزئیات تاریخی که در مورد نگارش فرمان مشروطه ، نریمان خان قوام السلطنه ، پاریس و سوئیس در جنگ جهانی دوم و ...