گلها گلها

پرسش های بی پاسخ

گلها گلها

پرسش های بی پاسخ

حسین علیزاده آهنگسازی بزرگ اما ریاکاری بزرگتر

باورها و اندیشه های حقیقی جناب استاد حسین علیزاده موسیقی دان برجسته ایران را به سختی می توان کشف کرده و به آنها پی برد. از یک سو  ایشان گرایش زیادی به جریان سنت گرا و یا شاید بهتر است گفته شود بنیادگرای (نقل قول از دکتر محمود خوشنام) اهالی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران دارد یا که از خود نشان می دهد و از سوی دیگر به جریانات غالباً متضاد و یا متفاوت با عقاید هنرمندان سنتی موسیقی ایران(حفظ و اشاعه ای) چون پرورش یافتگان هنرستان عالی موسیقی ملی ، وزارت فرهنگ و هنر ، رادیو و تلویزیون ، کانون پرورش فکری و امثالهم چنان از نظر سبک و سیاق فکری و هنری خود را متمایل می کند که شگفتی و حیرتی بسیار را برای مخاطب نکته سنج و پیگیر  به  وجود می آورد.

 دوستان عزیز لطفاً سریع قضاوت نکنید... بله من هم قبول دارم که هیچ اجبار و باید و نبایدی در کار نیست و نباید که باشد بلکه منظور  ادبیات استاد علیزاده در گفتگوها و مصاحبه هایی است که بیان می دارد . 

ایشان زمانی که با باورمندان جریان معتدل هنرمندان موسیقی اصیل ایرانی و البته غیر سنتی  هنرستان  قرابت و نشستی دارد چنان خود را همسو با آنان کرده که گویا هرگز او نبوده که چنان مخالفت هایی آشکار با  آنها داشته است و سخنانی  گاه بسیار توهین آمیز در موردشان بر زبان آورده است ... 

باید به صراحت گفته شود که تغییر حکومت و انقلاب از نوع اسلامی و استقرار نظام دینی ضد غرب در کشور نقشی اصلی و اساسی در این  رفتارهای ریاکارانه (با عرض پوزش اما حقیقت است) آقای علیزاده داشته و دارد.   

دوستان خردمند و نازنین در اینجا هیچگونه بحث و جدلی بر هنر والای علیزاده عزیزنیست  ( ایشان به راستی هنرمندی کم نظیر و دانشمندی در  موسیقی ملی ما است) بلکه گلایه ای است  بر رویه و رویکرد اخلاقی نادرست ایشان در مورد جمع ارزنده ای از هنرمندان و زحمات آنها در حفظ و پرورش این گوهر ناب ایران زمین.

خلاصه اینکه آقای علیزاده گویا  اغلب مواقع فراموش کرده است که از چه امکانات و اساتیدی پیش از 57  بهره برده است که توانسته  دانش خلق  (تئوری موسیقی علمی  و پولیفونیک )آثاری چون نی نوا و ... را کسب کند ... اگر وی و عشاقش فراموش کرده اند ما صریح و سریع یاد آوری می کنیم :

 1- در سن 13 سالگی  سال 1343 اولین بار در هنرستان عالی موسیقی ملی شروع به فراگیری موسیقی کرد. این هنرستان که در سالهای پایانی دهه 20 با عنوان هنرستان موسیقی ملی  به مدیریت زنده یاد روح اله خالقی تاسیس شده بود در واقع ادامه روند تکاملی مدرسه عالی موسیقی کلنل علی نقی خان وزیری است که سال 1302 بنیان نهاده شده  و نیز جایگزین و مکمل هنرکده موسیقی ملی یا انجمن موسیقی ملی  (تأسیس 1323) توسط خود خالقی بود. این هنرستان بعد از حدود 10 سال در سالهای پایانی  دهه 30  به صورت و عنوان  هنرستان عالی موسیقی ملی  ارتقاء پیدا کرد. مدیریت آن از 1328 تا  سالها با خالقی ، پس از وی  تا سال 41 به عهده  مهدی مفتاح استاد نامی قانون و  ویولن ، از 41 تا 51 که زمان تحصیل علیزاده است استاد حسین دهلوی و پس از وی استاد مصطفی کمال پورتراب)

2-  در سن 19 سالگی  در دپارتمان (واحد) موسیقی دانشکده هنرهای زیبای  دانشگاه تهران به ریاست و بنیانگذاری پروفسور مهدی برکشلی مشغول به تحصیل شد.

(http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/277170/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C--%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%DA%A9%D8%B4%D9%84%DB%8C)  - 

موسیقی: گفتگو با آریانا برکشلی - مصاحبه کننده: ساطعی،طوبی؛    مصاحبه شونده: برکشلی،آری؛   

(11 صفحه - از 274 تا 284)

 (http://www.massoudmehrabi.com/weblog/?id=1100961473)  : وبلاگ مسعود مهرابی - گفت‌و گو با حسین علیزاده - قسمت اول :

استادهایتان در دانشگاه چه کسانی بودند؟
در رشته‌ی موسیقی سنتی استاد برومند و استاد علی‌اکبر خان شهنازی و استاد هوشنگ ظریف که اولین معلم من بود و در زمینه‌ی تئوری در هنرستان، استاد فخرالدینی و استاد دهلوی که مدیر هنرستان بودند. در زمینه‌ی آهنگسازی بیش‌تر نزد خودم کار کردم ولی از استادانی چون استاد فخرالدینی که در هنرستان معلم تئوری و هارمونی بود و همین‌طور از آقای احمد پژمان بهره می‌بردم. بعضی‌ها به استاد معروفند اما پژمان آهنگساز بزرگی است که همه دوست دارند او را فقط پژمان صدا کنند. در هنرستان شاهین فرهت استاد تاریخ موسیقی ما بود. حضور او در شناخت هنرجویان در مورد موسیقی کلاسیک غرب خیلی موثر بود. همه‌ی جنبه‌های آن را برایمان تجزیه و تحلیل می‌کرد. خیلی هم با شاگردان رفیق و دوست بود. فاصله‌ی سنی زیادی نداشتیم. آن موقع خودش هم دانشجو بود و در هنرستان درس می‌داد. بعدها که  به دانشگاه رفتم باز هم در دوره‌هایی نزد ایشان هارمونی کار کردم.


3- ضمناً آموزش ایشان در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران (تاسیس 1347)  به مدیریت زنده یاد دکتر داریوش صفوت نیز تحت توجهات سیستم گذشته و سالها پیش از انقلاب بوده است.



4- از لحاظ اجرا و ساخت آثار موسیقایی مراکزی چون رادیو و تلویزیون ، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ، وزارت فرهنگ و هنر ، ارکستر های مختلفی چون ارکستر تالار رودکی (ارکستر رودکی به رهبری حسین دهلوی 47) ، ارکستر رادیو و تلویزیون ملی(دهه 50) ، ارکستر ضرب وزارت فرهنگ و هنر (سرپرست محمد اسماعیلی)  ، گروه عارف ، کنسرت در فستیوال بین المللی شیراز موسوم به جشن هنر ، استفاده از اردوهای تفریحی هنری رامسر و .... همه و همه قبل از انقلاب دانش ، هنر و شخصیت هنری وی را شکل داده اند.


 پرسش بی پاسخ و گزنده ما در اینست که چگونه حسین علیزاده که این همه از نعمات هنری گذشته بهره مند شده است چرا و به چه دلایلی تا می تواند بر ضد حکومت پهلوی (در اینجا منظور دوره ای است که این همه امکانات برای هنرمندان فراهم بوده و نه دفاع از یک سیستم خاص ) زبان می گشاید ؟!


1- http://golhagolha.blogsky.com/1394/05/17/post-1


2- http://golhagolha.blogsky.com/1394/05/27/post-3/%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%88%D9%84-%DA%A9%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA


3  http://www.radiofarda.com/content/alizadeh-radiofarda-music/26666464.html

حسین علیزاده: «از ناله کردن خسته شده‌ام»

متأسفانه - من زمان قبل از انقلاب هم یادم است - خیلی کم سفرهای فرهنگی پیش می‌آمد. حتی من یادم است که از رادیو و تلویزیون که برنامه خواسته می‌شد، بیشتر موسیقی پاپ... خوب موسیقی پاپ هم وقتی از ایران فرستاده می‌شد فقط برای ایرانی‌های مقیم خارج از کشور بود، نه خود کسانی که در آن کشورها زندگی می‌کردند. آن اواخر دوره شاه بود که مرکز حفظ و اشاعه... بالأخره یک مراکزی بود که موسیقی مثلاً موسیقی سنتی یا موسیقی کلاسیک ما هم اجرا می‌شد. ولی خیلی خیلی به ندرت و در سالن‌های خیلی کوچک.


در اینجا غیظ و خشم خودش را برای مخاطب نا آگاه به امکانات و جریانات هنری گذشته نمایش می دهد و چند مساله را بیان می کند.

1- خیلی کم سفرهای فرهنگی پیش می آمد.

2- بیشتر موسیقی پاپ

3- مرکز حفظ و اشاعه آن اواخر دوره شاه بود.

4- بالأخره یک مراکزی بود که موسیقی مثلاً موسیقی سنتی یا موسیقی کلاسیک ما هم اجرا می‌شد. ولی خیلی خیلی به ندرت و در سالن‌های خیلی کوچک.


 من نمی دانم  آخر آدم منصفی پیدا نمی شود که به آقای علیزاده آن همه بهرمندی هایش در زمان شاه را گوشزد کند. در پاسخ به این بیانات ایشان باید گفته شود همیشه خوب است زاویه دیدی بی طرفانه نسبت به مسائل داشته باشیم. اول  در پاسخ به این مطلب که به ندرت سفرهای فرهنگی پیش می آمد باید گفته شود آقای علیزاده مگر شما تمام رویدادهای فرهنگی طی سی چهل سال قبل از انقلاب را رصد کرده اید و یا در پاسخ به سالن های خیلی کوچک گفت پس آن همه اجراهای مختلف در کجاها اجرا می شده است؟ (به عنوان نمونه تالار رودکی که در سال 46 ساخته شد)یا در مورد  اینکه بیشتر موسیقی پاپ بود نیز پاسخ ها مشابه اند. و در پایان باید گفت آیا افتتاح مرکز حفظ و اشاعه در سال 47 و دقیقاً  10 سال پیش از انقلاب اواخر دوره شاه حساب می شود؟! به فرض به جای 47 ، 56 یا 57 تاسیس شده بود مشکل آن در کجاست ؟ نکند منظور شما آنست که فضای انقلابی در ایجاد آنها احیاناً تاثیرگذار بوده است؟

 آقای علیزاده گرامی شما چرا نمی گویید و اشاره ای به جشنواره (فستیوال) شکوهمند و بسیار با ارزش جشن هنر شیراز که طی 11 دوره از 1346 الی 1356 ایران را میزبان هنرمندان مختلف ملی و بین المللی از سراسر گیتی کرده بود. 

و نیز اینکه انواع رشته های هنری شامل موسیقی (ایرانی ، غربی ، دیگر ملل با فرم و محتواهای گوناگون) ، تئاتر ، تعزیه ، باله و .... در آن اجرا می شده است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!

(https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B4%D9%86_%D9%87%D9%86%D8%B1_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2)

(https://www.youtube.com/watch?v=c2dr1kkqPpk)

(http://www.bbc.com/persian/arts/2015/05/150515_l45_ma_shiraz_art_festival)

(http://www.aparat.com/v/Nehmn/%D8%AC%D8%B4%D9%86_%D9%87%D9%86%D8%B1_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2_(%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8%DB%8C%D9%87)_-_%D8%B3%D8%A7%D9%84_%DB%B1%DB%B3%DB%B5%DB%B3)

(http://www.aparat.com/result/%D8%AC%D8%B4%D9%86_%D9%87%D9%86%D8%B1_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2)


شما چرا اشاره ای به جشنواره وزین توس که طی سالهای 53 الی 57 به مناسبت و گرامیداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی(پدر زبان فارسی) نمی کنید ؟!  


(https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D8%AA%D9%88%D8%B3)

(http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/156/html/156_12.htm)   

 (https://www.manoto1.com/videos/51659/VID5807?sortBy=best)

(http://www.manoto1.com/videos/54456v2/vid5782)



ضمناً تعدادی از حضور و اجراهای هنرمندان موسیقی اصیل ایرانی در خارج از کشور را می شود به عنوان مثال مطرح کرد (با بیان اینکه برای پی بردن به تعداد واقعی سفرهای خارجی باید تمامی رویدادهای هنری را طی 30 الی 40 سال با مراجعه به اسناد مکتوب و نیز دیداری و شنیداری بررسی کرد و نه اینکه مغرضانه بدون علم و اطلاع داستان سرایی کرد ) :

 سفر ارکستر شماره 1 هنرهای زیبا به کابل پایتخت افغانستان برای اجرای کنسرت (اشتباه نکنید که افغانستان  آن موقع در زمان حکومت محمدظاهرشاه را با وضع دو سه دهه اخیرش مقایسه کنید )


  هوشنگ ظریف :  

ظریف در سال ۱۹۷۳ نیز به منظور اجرای برنامه‌های آموزشی موسیقی سنتی و ملی ایران در بخش موسیقی تعدادی از دانشگاه‌های آمریکا در سراسر این کشور مسافرت داشته و نیز در فستیوال موسیقی «شانکار لعل» که در سال ۱۹۷۵ در هندوستان برگزار شد شرکت و در بیست و یکمین فستیوال جهانی موسیقی که در همین سال در فرانسه بر پا شده بود شرکت داشته‌است. 

علی اکبر گلپایگانی :

فعالیت‌ها

  • اجرای آواز در سازمان یونسکو در سال ۱۳۳۵، به دعوت این سازمان
  • تدریس موسیقی ایرانی و آواز بنا به دعوت «دانشکده میوزیک بیلدینگ دانشگاه یو. سی. ال. آ کالیفرنیا» در سال ۱۳۴۰.
  • اجرای برنامه در رویال دایان لندن در سال ۱۳۵۲


هرچند ممکن است بنیادگراهای حفظ و اشاعه گلپا را با عناوینی موهن چون  کاباره ای و امثالهم خطاب کنند اما این اراجیف آنها هیچ ارزشی نداشته و نخواهد داشت.


 استاد علی اصغر بهاری :


(https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1_%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1%DB%8C)


در سال ۱۳۴۶ با دعوت رادیو فرانسه در سالن دلاویل در میان سه هزار بیننده به اجرا پرداخت.




فرامرز پایور :


(https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%B2_%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D9%88%D8%B1)


در سال ۱۳۴۱ برای ادامه تحصیلات کلاسیک خود، از طرف وزارت فرهنگ و هنر به انگلستان فرستاده شد. از دانشگاه کمبریجدر زبان و ادبیات انگلیسی دانشنامه گرفت و در تمام این سال‌ها تلاش فراوانی در جهت معرفی موسیقی ایرانی و سنتور به محافل دانشگاهی انگلستان انجام داد که برنامه‌های دلپذیری از آن سال‌ها در آرشیو رادیوبی‌بی‌سی وجود دارد. در این سال‌ها، برای شناساندن موسیقی اصیل ایرانی، از طرف دانشگاه لندن و دانشگاه کمبریج از او خواسته شد تا کنفرانس‌هایی در این زمینه همراه با ساز خود ترتیب دهد. همه این کنفرانس‌ها با موفقیت انجام شد و از سوی این دانشگاه‌ها به دریافت جوایزی نائل گردید.



سالشمار زندگی محمدرضا شجریان برگرفته از کتاب هزار گلخانه آواز :




1353

سفر برای کنسرت های هندو پاکستان و افغانستان با استاد احمد عبادی . سفر به چین و ژاپنن با احمد احرار و کریم فکور و حسین ملک و پرویز قاضی سعید به عنوان میهمانان ویژه برای گشایش پروازهایی به این دو کشور.

1354

......... ماموریت رادیو و تلویزیون برای کنسرتهای فروردین در ایالات مختلف امریکا.



سالشمار 1400 ساله شعر و موسیقی ایران و جهان :


(http://www.njavan.com/forum/showthread.php?53155-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1-1400-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86)



1334- .............سفر روح الله خالقی وجمعی دیگر به اتحاد جماهیر شوروی : آشنایی با موسیقی جمهوریهای مسلمان نشین شوروی - انتخاب روح الله خالقی به سمت عضویت هیئت مدیره انجمن روابط دوستی ایران و شوروی و سردبیری ارکان مطبوعاتی آن: مجله پیام نوین - اعزام استاد روح الله خالقی به هندوستان از طرف اداره کل هنرهای زیبای کشور : مطالعه در ریشه های مشترک موسیقی ایران وهند 
1335- ................. سفر مهدی مفتاح به کشورهای عربی برای مطالعه درباره ساز قانون ................... سفر استاد روح الله خالقی به رومانی و فرانسه ........ سفر مطالعاتی حشمت سنجری به خارج از کشور.........................اجرای آواز استاد اکبر گلپایگانی در دستگاه سه گاه (به همراهی تار استاد نور علی برومند ) و آواز در دستگاه بیات اصفهان (به همراهی کمانچه استاد علی اصغر بهاری ) به دعوت سازمان یونسکو (در این سال با وجود خوانندگان با تجربه و اهل فنی چون ادیب خوانساری ،بنان ، قوامی ، تاج ، عبدالعلی وزیری ، دوامی و ... ) یونسکو از گلپای جوان ( 23ساله) دعوت می کند تا آواز اجرا کند
1336- .......................... تدریس موسیقی و سرودهای ایرانی در مدارس عراق توسط استاد اکبر محسنی ............سفر استاد رهی معیری به ترکیه (با هیاتی از فظلا) و زیارت تربت مولانا
1340- ................... - تشکیل کنگره جهانی موسیقی در تهران با حضور نمایندگان رسمی ادارات هنری ، موسیقیدانان و موسیقی شناسان صاحب نام - سفر استاد گلپا به آمریکا با استاد فرهنگ شریف برای اجرای کنسرت برای ایرانیان مقیم آن کشور - .................. - تدریس موسیقی ایرانی توسط استاد اکبر گلپایگانی بنا به دعوت دانشکده (میوزیک بیلدینگ ) یوسی . ال . ا (کالیفرنیا ) به همراه استاد فرهنگ شریف - ......... - اجرای کنسرت استاد گلپا در انگلستان (لندن ) و هلند  
1341-............ سفر دوم استاد روح الله خالقی به اتحاد جماهیر شوروی با جمعی دیگر ............ سفر استاد رهی معیری به افغانستان برای مراسم نهصدمین سال وفات خواجه عبدالله انصاری 
1344-........... اجرای برنامه موسیقی ایرانی در تلویزیون ملی عراق توسط استادان علی تجویدی ، فرهنگ شریف ، حسین همدانیان و عبداله جهان پناه
1346 - کنسرت استادان حسین قوامی ، حسین تهرانی ، اصغر بهاری ، فرهنگ شریف و منوچهر جهانبگلو در کشورهای فرانسه ، آلمان و بلژیک 
1348- ................. اجرای کنسرت استاد گلپا در کویت همراه با فرهنگ شریف و مرحوم امیر ناصر افتتاح
1352- .........اجرای برنامه توسط استاد گلپا در رویال دایان لندن (در این برنامه از هر کشور یک خواننده منتخب و یک موزیسین شرکت داشتند.که از ایران خواننده منتخب استاد گلپا بود.)
1355- اجرای کنسرت سراسری استاد گلپا در آمریکا ( چندین ایالت ) به همراهی فریدون حافظی .......... سفر استاد نورعلی برومند به آمریکا، با دعوت برونو نتل و اجرای موسیقی در دانشگاه ایلینویز ................ اجرای کنسرت استاد گلپا در افغانستان (اجرای آواز دو صدایی با محمد ظاهرخواننده معروف افغانستان) و اجرای کنسرت در پاکستان و هندوستان


و ... که باید با مراجعه به اسناد آنها را یافت و پیشکش محضر حضرت علیزاده نمود.


و  امّا

تمام این مقدمه چینی ها برای  بیان نظرات حسین علیزاده در  کتاب  ذیل در مورد شخصیت برجسته و بزرگ تاریخ موسیقی ایرانی قرن حاضر استاد معزز کلنل علی نقی خان وزیری است که بسیار تاسف آور و یا بهتر است با عرض پوزش فراوان بگویم شرم آور و وقیحانه است...



ملاحظه فرمودید که جناب آقای حسین خان علیزاده دامت شانه  در پاسخ به پرسشی در مورد کلنل وزیری  چه بیانات درخشانی از خودشان تراوش داده اند؟!

در اینجا چند مساله  در پاسخ شگفت انگیز ایشان قابل تأمل می باشد :

1- تئوری های وزیری سر تا پا غلط می باشد.
2- گفته ها در مورد تحصیلات (دانش) وزیری حالتی دائمی(تکراری) و با طرز پاسخی که علیزاده می دهد زننده پیدا کرده است و این تحصیلات ناچیز و در حد یک دوره 6 ماهه برای یک هنرجو می باشد و یا حتی تنها با یک کتاب تئوری این دانش بی اهمیت ، سطحی و ناچیز کسب می شود.
3- برداشت وزیری از موسیقی غرب چندان عمیق نبوده و این دریافت متبحرانه  علیزاده و همفکران وی  از آثار وزیری که مشابه موسیقی غربی نوشته به دست آمده است. این آثار نه در موسیقی کلاسیک غربی و نه در موسیقی ایرانی (ملک طلق حضرات مرکز حفظ و اشاعه و جماعت چاوشیان) ارزشی ندارند و احتمالاً به درد زباله دان می خورند.

با عرض پوزش از محضر تمامی فرهیختگان حق شناس و صاحب معرفت  ،  بنده برخلاف نظر آنها و خودم  و بر طبق فرمایشات استاد علیزاده اینگونه دستگیرم می شود که :   علی نقی وزیری اینچنین فردی  است آقای علیزاده  ؟!   عجبا .... چرا این مردک حقیر بی ارزش(القاب و صفاتی که از سخنان طلایی استاد علیزاده در مورد وزیری نمایانده می شود) را چنین بزرگ کرده اند؟ احتمالاً  دم و دستگاه استعمار بریتانیا همراه با کودتای  کثیف 3 اسفند 1299 و  سرکار آوردن رضا قزاق قلدر خواسته تا تمام داشته های این مملکت آباد و آزاد زمان سلسله خادم  قاجار را از ریشه سوزانده و مظاهر فساد و طاغوت را بر این ملت مظلوم فرهیخته تحمیل کند. بنابراین شخص بی سواد و بی قدری چون وزیری را همزمان با برافراشتن رضاخان بی سواد بر هنر موسیقی ایران حاکم کرده و تمام هستی آن را بر باد فنا دادند...

آری بدبختانه جز این نیست مفهوم دُرّ و گوهر فشانی حسین علیزاده در مورد کلنل وزیری.

با اینحال قصد داریم اندکی این دُرّفشانی وی را مورد پرسش قرار دهیم:

1- در مورد اولین حکم ایشان (تئوری های وزیری سر تا پا غلط می باشد.) هیچگونه بحث و گفتگویی نداشته و نخواهیم داشت. تنها  مخاطبین را به مطالعه سه کتاب از سه موسیقیدان برجسته ایران  که در مورد تئوری استاد وزیری  تحقیقاتی کرده اند دعوت می کنیم :

  کتاب اول ، کتابی است کمیاب و شاید نایاب از زنده یاد دکتر مهدی برکشلی با عنوان : مداومت در اصول موسیقی ایران : گامها و دستگاههای موسیقی ایرانی  


و

        
دومی اثری از  دکتر هرمز فرهت  با نام :  دستگاه در موسیقی ایرانی  یا 
  • مفهوم دستگاه در موسیقی ایران» ، انتشارات دانشگاه کمبریج، ۱۹۹۰:

Farhat، Hormoz. "The Dastgah Concept in Persian Music". Cambridge University Press، ۱۹۹۰


(http://www.goodreads.com/book/show/18040441)




سومی ، آخرین و جدیدترین اثر  در این موضوع (تحقیق درمورد تئوری گام  24 ربع پرده ای وزیری )  اثری از استاد مصطفی کمال پورتراب  :  نگاهی نو به تئوری موسیقی ایرانی



 .... فصلی در ارائۀ تحقیقاتی 50 ساله درباره فواصل موسیقی (پورتراب)

نیاز به چنین توضحیات و تفسیرهایی برای کتاب «تئوری موسیقی» کلنل وزیری بسیار احساس می‌شده است. کلنل وزیری خود در پایان کتابش دراین باره نویسد: «اگر در طرز انشاء و عجله‌ای که در نوشتن این کتاب داشته‌ام انتقادی دارند، بدانند که این کتاب با عدم فرصت و در اثر کارهای مختلفی که بر دوش من بوده نوشته شده است و بدین جهات در سبک انشاء و تصحیحِ تحریر آن شتاب گردید.


 

 2- گفته ها در مورد تحصیلات (دانش) وزیری حالتی دائمی(تکراری) و با طرز پاسخی که علیزاده می دهد زننده پیدا کرده است و این تحصیلات ناچیز و در حد یک دوره 6 ماهه برای یک هنرجو می باشد و یا حتی تنها با یک کتاب تئوری این دانش بی اهمیت ، سطحی و ناچیز کسب می شود.


برای پاسخ و بررسی این نظر علیزاده ناچار می شویم  به زندگینامه وزیری مراجعه کرده و در مورد  این دانش اندک و بی اهمیت او  (به زعم علیزاده و رفقا)  آگاهی پیدا کنیم .


بدین منظور(بیوگرافی وزیری) و برای نمونه  سری به تعدادی از سایت های  مختلف می زنیم :


  سایت ویکیپدیا : (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%86%D9%82%DB%8C_%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1%DB%8C)

سایت پ ت  راهنمای ایرانیان مهاجر  :  علینقی وزیری موسیقیدان فرهنگ ساز

 (http://www.persiatown.com/visitorpages/show.aspx?IsDetailList=true&ItemID=20703,1)


پرتال فرهنگی اجتماعی پرشین پرشیا : (http://www.persianpersia.com/artandculture/adetails.php?articleid=46&parentid=2&catid=31)



سایت ویستا : علینقی وزیری دلیر دنیای نو



در کنار  و  یا به جای استفاده از سایتهای فوق می توان زندگینامه بسیار خوبی از وزیری  را در کتاب مرجع (نام نامه موسیقی ایران زمین به عنوان جلد سوم و پایانی از مجموعه واژه نامه موسیقی ایران) ارزشمند آقای مهدی ستایشگر مطالعه نمود که در آن بسیار جالب و به تفکیک سالهای زندگی وزیری را بررسی کرده ، تحصیلات خصوصی و مدرسه ای ، آثار قلمی ، موسیقایی ، تأسیسی ،  پرورش شاگردان و نیز اساتید هنری وی را معرفی کرده است.





 البته توضیح این نکته ضروری است که کامل و جامع ترین شرح احوال وزیری را زنده یاد خالقی در سرگذشت موسیقی ایران نگاشته است اما چون اثر مذکور در حد یک مجلد کتاب می باشد و امکان ارائه آن در اینجا وجود ندارد بنابراین به امکانات موجود بسنده می کنیم.


بیوگرافی علی نقی  وزیری برگرفته از نام نامه موسیقی ایران اثر سید مهدی ستایشگر : 





حال می توان  با استفاده از این بیوگرافی جامع و محققانه  در مورد مطالب و فرمایشات آقای علیزاده  به کاوش پرداخته و صحت و سقم  آنها را  تا حد امکان و به طور نسبی دریافت.


بند دوم ادعای آقای علیزاده در این باره بود که وزیری دانش اندک و ناچیزی (مفهوم بیان علیزاده)در مورد موسیقی غربی ( علمی یا همان تئوری موسیقی بین المللی اعم از کمپوزیسیون ، نوازندگی ، هارمونی ، کنترپوان و ...)  دارد.


 ما نیز با استفاده از منابع ذکر شده و نیز استفاده از سرگذشت موسیقی ایران خالقی پاسخ این موضوع را بیان می کنیم :

 

 باید در وهله اول این توضیح را  داد که موسیقی ایرانی در قبل از اسلام  با عنوان موسیقی باستان شناخته می شود. بیشتر دانسته ها درمورد آن دوره بر اساس سنگ نبشته ها ، حجاری ها  و احیاناً کتیبه های کهن می باشد  و نیز هنرمندانی مانند نکیسا ، باربد  و ...  در کتب قدیمی (مانند آثاری از فردوسی و نظامی)شرح احوال آنها به صورت شعر ، داستان و افسانه باقی مانده  و موسیقی ایران پس از  پس از اسلام شامل  مقامات 12 گانه می شود که اینک به صورت تئوری های غالباً ناشناخته در آثاری از دانشمندانی چون ابن سینا ، فارابی ، مراغی  ،  ارموی ، قطب الدین شیرازی  و ...  به صورت  اسامی و توضیحاتی مکتوب در دسترس می باشد که تا به حال قابل استفاده نبوده است. البته هنرمندانی چون فرهاد فخرالدینی و محمدرضا درویشی با استفاده از تحقیقات مفصل آثاری ملهم از آن ادوار خلق کرده اند ولی  به صورت نظام مندانه همچون تئوری موسیقی علمی و آکادمیک و مدون غربی قابل یاددهی و استفاده برای خلق آثار هنری نمی باشد . 

تا اینکه  در عصر قاجار و بالاخص دوره ناصری  به صورت جدی سنگ بنای هنر امروزی موسیقی معاصر و دستگاهی ایران نهاده شد. سرسلسله این هنر ،  خاندان هنرمند فراهانی در دربار ناصرالدین شاه قاجار می باشند. اولین فردی که از این خاندان نامش امروزه برای ما آشناست آقاعلی اکبرخان فراهانی نوازنده تار که نگاره ای از وی  به سال 1273 قمری -1235-1236 خورشیدی توسط  میرزا ابوالحسن خان غفاری (صنیع الملک)  نقاش نامی دربار ناصری به یادگار مانده است.از  آقا علی اکبر که در سنین کم درگذشت دو فرزند به یادگار ماند که از  برادرزاده اش آقاغلامحسین  هنر موسیقی را فراگرفتند. برادر بزرگ میرزاعبدالله و دومی میرزاحسینقلی نام داشتند. کار بسیار مهم و فوق العاده ای که این دو برادر به خصوص میرزاعبدالله کردند تدوین الحان و نغمات گوناگون موسیقی ایرانی که به صورت شفاهی باقی مانده بود در یک مجموعه  مدون و به صورت  منظم با نام دستگاه های هفت گانه موسیقی ایران.

از آن زمان  که بیش از یک قرن گذشته تاکنون موسیقی ملی و اصیل ایرانی را برگرفته و منشعب از این ردیف  حفظ ، خلق و اجرا کرده اند. البته شاگردان آن دو  بزرگمرد از فرزندانشان گرفته تا دیگر کسان روایتهای مختلفی گاه حتی همراه با اضافاتی از ردیف داشته اند. 

به طوری که گفته شد موسیقی ردیف ملی ایرانی که  یادگار زحمات خاندان فراهانی است اساساً در آغاز به صورت سینه به سینه و شفاهی اجرا و تدریس می شده است و نگاشتن آن به صورت الفبای موسیقی (نتاسیون) در آغاز امر ممکن یا فراهم نبوده است. از زمره اولین کسانی که ردیف یا قسمتهایی از آن را به نت درآورده اند همین کلنل علی نقی خان وزیری است.



زنده یاد روح‌الله خالقی در جلد دوم از کتاب خود به نام «سرگذشت موسیقی ایران» داستان نوشتن ردیف میرزا عبدالله را چنین نقل می‌کند که کلنل علینقی وزیری که با ابراهیم آژنگ رئیس یکی از دستجات موزیک آشنایی داشته موضوع به نت در آوردن ردیف میرزا عبدالله را با وی در میان می‌گذارد. ابراهیم خان هم که علاقه داشته ردیف یکی از استادان معاصر خود را بنویسد استقبال کرده و قرار می‌شود که به اتفاق، نزد میرزا عبدالله بروند. وزیری می‌گوید:

«همراه ابراهیم خان به خانه میرزا عبدالله رفته و خدمت استاد رسیدیم. من مقصود خود را اظهار داشتم و یکی از دوستان استاد که مرد سالخورده‌ای بود شگفت زده شد و پرسید مگر چنین کاری ممکن است؟ میرزا عبدالله با نهایت مهربانی خوشحال شد اما نسبت به اصل موضوع شک داشت که شاید این کار مقدور نباشد! من گفتم امتحان فرمایید. استاد پذیرفت تار را برداشت و شروع به نواختن شور بالا دسته کرد. من هم شروع به نوشتن کردم تا در حدود یک صفحه شد. من از استاد درخواست کردم اگر اجازه بفرمایند هفته‌ای یکی دو مرتبه این کار را ادامه بدهیم. ایشان قبول کرد اما گفت حالا معلوم نیست چیزی که شما نوشته‌اید همان باشد که من زده‌ام. من هم تار را برداشتم و نوشته‌های خود را دقیقاً نواختم و چون با تار آشنا بودم مضرابها را هم نوشته بودم و حتی چپ و راستها را هم همانطور که استاد زده بود نواختم. وقتی نواختن صفحه تمام شد استاد و بیان الممالک که آنجا حضور داشت تحسین کردند و مقرر شد این کار ادامه یابد. بعلاوه استاد از من پرسید که غرض شما از نوشتن ردیف چیست؟ عرض کردم منظور اینست که آثار شما حفظ شود و اگر شرایط فراهم بود بنام خود شما چاپ شده و دیگران استفاده کنند. میرزا عبدالله از آنجا که مرد پاک‌سرشت و بی حسادتی بود پذیرفت در حالی که می‌دانستم اساتید دیگر این رویه را ندارند. در نهایت این کار تقریباً هجده ماه طول کشید و من همه ردیف هفت دستگاه میرزا عبدالله را بدین شکل نوشتم.     


  پس از شرح مختصری  درمورد تاریخچه موسیقی ایران به آن قسمت از زندگی وزیری که با دانش  موسیقی غربی آشنایی پیدا کرده است می پردازیم :


بر طبق منابع مذکور :


وزیری بسیار دیر به آموختن موسیقی پرداخت و حتی به نوعی بدون تمایل به فراگیری مشغول شد. در آغاز همکاری‌اش با ارتش هنگامی که با پدرش به هنگی در گرگان اعزام شد با سربازی که نوازندهٔ ترومپت در هنگ بود، آشنا شد. سرباز به او نوازندگی ترومپت را آموخت. (خالقی، جلد دوم،صص۳۹-۳۸)


او نواختن ویولن و نت‌گذاری غربی را از حسین هنگ‌آفرین آموخت. هنگ‌آفرین و تعداد دیگر از نوازندگانی که با آن‌ها آشنا شد، موسیقی را در مدرسهٔ موسیقی که در سال ۱۸۶۰ تاسیس شده بود و از آموزگاران فرانسوی که به گروه موسیقی ارتش درس می‌دادند، آموخته بودند. 

وزیری با سرعت شگفت‌انگیزی به یک ویولن‌نواز حرفه‌ای بدل شد و آموختن کمانچه، سنتور و ماندولین را نیز فرا گرفت.


محمد حجازی از دوستان او یک ویولن‌نواز غیرحرفه‌ای بود و از دانش‌آموزان مدرسهٔ سن‌لوئی در تهران به شمار می‌رفت که توسط فرانسوی‌ها تاسیس و اداره می‌شد. حجازی او را به یکی از معلمان پیشینش، کشیشی به نام پِر ژوفروا، که موسیقی‌دان و نوازندهٔ پیانو بود معرفی کرد. او به وزیری علاقه‌مند شد و درس‌هایی از تئوری و هارمونی را به وی آموزش داد. (خالقی، جلد دوم، ص۴۱) 


پس از بازگشت پِر ژوفروا به فرانسه، وزیری به فراگیری هارمونی نزد سلیمان‌خان پرداخت که او نیز از شاگردان آلفرد لومر، مدیر و معلم مدرسهٔ مذکور بود. با اصرار سلیمان‌خان بود که وزیری نواختن پیانو را آغاز کرد تا تکنیک‌های هارمونیک همچون مدولاسیون و کورد پروگرشن را بهتر درک کند. (خالقی، جلد اول، صص۲۰-۲۱۹؛ جلد سوم، ص۴۳)



 سفر به غرب : 

به دلیل کمبود امکانات، آشنایی وزیری با موسیقی غربی نامنظم و جسته گریخته بود ، با این وجود شکوه و گوناگونی این میراث موسیقایی او را شگفت‌زده می‌کرد. گسترهٔ معنایی و زیبایی چندآوایی موسیقی غربی و امکانات فراوانی که این موسیقی در اختیار آهنگساز قرار می‌داد، او را مسحور می‌ساخت. به زودی برایش روشن شد که در ایران نمی‌تواند تحصیلاتش در زمینهٔ موسیقی را کامل کند. در سال ۱۹۱۴ تصمیم گرفت تا برای تحصیل موسیقی به فرانسه برود ولی با آغاز جنگ جهانی اول این سفر به تعویق افتاد. با اعلام آتش‌بس در پایان سال ۱۹۱۸ وزیری به همراه دوست و استادش مصطفی‌خان بیات که بخشی از هزینهٔ تحصیل موسیقی وزیری را برعهده گرفته بود، راهی پاریس شد. او در مدرسهٔ عالی موسیقی () پذیرفته شد، از آنجایی که در ۳۱ سالگی اختلاف سنی‌اش با دیگر دانش‌آموزان چشمگیر بود به عنوان مستمع آزاد در کلاس‌ها شرکت می‌کرد. او در کلاس‌های هارمونی و کنترپوان شرکت کرد و درس‌هایی در ویولن و پیانو و آواز را نیز فراگرفت. سپس درس‌های خصوصی آهنگسازی و آفرینش قطعات موسیقی را از پل آنتوان ویدال (۱۹۳۱-۱۸۶۳) رهبر ارکستر، آهنگساز و آموزگار مشهور فرانسوی آموخت. (خالقی صص۶۶-۶۴)

 

در سال ۱۹۲۱ به برلین رفت و به عنوان دانش‌آموختهٔ حرفه‌ای وارد هنرستان موسیقی شد. در آنجا به فراگیری بیشتر در زمینهٔ سرایش قطعات موزیکال پرداخت و نیز در کلاس‌های تربیت و آموزش موسیقی نیز شرکت کرد. در طول سال‌های اقامتش در پاریس و برلین، با سرسختی به تمرین موسیقی با سازهای ویولن و پیانو ادامه داد. هنگام اقامتش در برلین با گروهی از روشنفکران ایرانی آشنا شد که در آنجا زندگی و گاهنامهٔ ارغوان را منتشر می‌کردند. نخستین مقالهٔ وزیری با عنوان «صنایع مستظرفه» در این مجله به چاپ رسید. او نخستین کتابش در زمینهٔ موسیقی را با عنوان «دستور تار» در برلین منتشر کرد.



به طوری که مطالعه و ملاحظه فرمودید وزیری بعد از فراگیری نسبی قسمتی از موسیقی تئوریک و عملی غربی در ایران به مدت 5 سال در دو مدرسه موسیقی(کنسرواتوار) غربی به تحصیل علوم موسیقی پرداخت. 


حال چگونه این 5 سال و آن آموخته های (نسبی) داخلی را یک هنرجو در 6 ماه یا با  یک کتاب تئوری فرا می گیرد توضیحش را تنها تعدادی از حضرات اساتید مغرض مرکز حفظ و اشاعه موسیقی می توانند بدهند.  


 در اینجا باید بسیار صریح و بی پرده بگویم این به اصطلاح هنرمندان بی اخلاق برای تخریب و تحقیر شخصیت و هنر وزیری دائم وی را با موسیقیدانانی که صرقاً  دارای تحصیلات آکادمیک یا غالباً دانش آموخته های موسیقی غربی هستند مقایسه و سعی بر این دارند که وی را تا حدی بسیار نازل و فرومایه پایین آورده و بی ارج و اعتبار سازند. 


نخست باید در پاسخ به این اشخاص که عمدتاً عامدانه از این حربه زشت استفاده می کنند و این مقایسه بی اساس و به اصطلاح قیاس مع الفارق را  انجام می دهند باید با عتاب گفت اولاً شما مگر ترازوی سنجش دانش وزیری هستید که همیشه چون خروس بی محل بیان افاضات می کنید ؟


 دوم اینکه قصد وزیری که این نبوده است خود را  تماماً وقف آموختن موسیقی غربی کند بلکه قصد داشته که هنر و گوهر ناب نغمات ایران زمین را تا حد امکان و توان با استفاده نسبی (هم در حد دانش خود وزیری و هم  در حد امکان خود موسیقی ایرانی) از  توانمندیهای علمی و اجرایی موسیقی بین المللی پرورش دهد. مثلاً استفاده از قدرت اجرایی  برخی سازهای  قدرتمند غربی چون ویولون ، پیانو ، کلارینت ، فلوت و ... استفاده از علوم موسیقی پولیفونیک (هارمونی و کنترپوان)  ، تنوع در ایجاد سونوریته (صدادهی) های جدید موسیقی ایرانی ، تاسیس مدرسه ای برای تربیت هنرمندان و ...


این افرادی که از این گفتار ناجوانمردانه برای تخطئه وزیری استفاده می کنند توجه خود و دیگران را به این حقیقت معطوف نمی کنند که وزیری بنیانگذار یک ایده و جریان بود و سنگ بنا را نهاده است . هیچ موقع قرار نیست بنیانگذاری که تازه مصائب ، مشکلات و موانع عدیده ای بر سر راه داشته تا انتهای مسیر را طی کند و این سیاست که برای تخریب و تحقیر وی را با کسانی که همزمان یا سالهای پس و پیش از وزیری امکان  یا علاقه کسب دانش غربی بیشتری داشته اند سخنی به غایت نابخردانه است مانند اینکه بیاییم و ادیسون و گراهام بل را برای تحقیر با دانش امروزی پروفسورهای الکترونیک و مخابرات مقایسه کنیم !!! حقیقتاً که چنین کاری یا رذالت است یا حماقت.

 

  

آری عزیزان بی طرف  سر صحبتم با شماست : اگر وزیری به جای آن خدمات بسیار ارزنده و حیاتی در موسیقی ایرانی و آن همه زحمات اعم از تأسیس ، تألیف ، آهنگسازی ، اجرا ، مدیریت و تدریس (مدرسه عالی ، هنرستان ، دانشگاه ) ، تربیت شاگردان هنرمند ،  حتی مبارزه ملی و سیاسی و نظامی گری به تحصیل موسیقی غربی می پرداخت .... نه به جای همه آنها بلکه با کمتر از نصف زمان آن خدمات می توانست در دانش موسیقی عظیم غرب به درجاتی والا و حتی اعلی  برسد اما برای موسیقی نوپای ملی خود چه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


کدام یک از این هنرمندان ایرانی تحصیل کرده موسیقی غربی توانسته اند به موسیقی اصیل ایرانی این همه خدمت بکنند ؟


آیا کسانی چون صبا ، خالقی ، موسی و جواد معروفی ، حسین و حشمت سنجری ، مهدی برکشلی ، و ... که از استادی وزیری بهره ها برده اند هرگز چنین جسارتهایی به مقام  و شخصیت وزیری کرده اند؟


آری می شود و حتماً باید وزیری را مانند تمام افراد جهان و تمام امور گیتی نقد و بررسی کرد  . باید از زاویه دیدی بی طرفانه و با نگاهی به زمان و مکان و نیز ممکنات و امکانات نقد کرد و نه اینکه برای القاء منویات منجمد خود به افراد ناآگاه دست به کار  انهدام حقیقت زد.


 مثلاً در مورد تئوری گام 24 ربع پرده ای ارائه شده توسط وزیری به طوری که اشاره شد کسانی تحقیقاتی انجام داده اند و حتی ایراداتی بر آن وارد کرده اند اما همین افراد از برکشلی گرفته که خود شاگرد وزیری بوده تا فرهت و پورتراب همیشه احترام و حق شناسی خود را از وزیری کرده اند.


 نگاه کنید به :


ساز وزیری و ناسازگاری سنت‌گرایان/ نگاهی به روزها و رازهای کلنل موسیقی‌دان - هرمز فرهت- ترجمه: شیدا قماشچی - منبع: ایرانیکا

  (http://tarikhirani.ir/Modules/files/Phtml/files.PrintVersion.Html.php?Lang=fa&TypeId=67&filesId=694)

 


  شرح حالی بسیار خوب از هرمز فرهت در مورد وزیری که در جایی از آن بیان می دارد :

  

  ..............وزیری شخصیتی مهم و بی‌نظیر در تاریخ موسیقی ایران قرن بیستم است. اگرچه وزیری همواره تحت تاثیر شکوه هنر موسیقی غربی قرار داشت ولی در اصل به موسیقی ایرانی وفادار ماند. اقتدار شخصیتی او از جوانی چشمگیر بود. او مصالحه را نمی‌پذیرفت؛ مصمم، رک و صریح و بی‌محابا بود. مردی با انرژی فوق‌العاده زیاد که هرگز بیکار نمی‌نشست و برنامهٔ روزانهٔ فشرده‌ای داشت. او به ورزش علاقه داشت و تا دوران کهنسالی‌اش هر روز ورزش می‌کرد. از آنجایی که فردی کاریزماتیک و سخنور بود همهٔ اطرافیانش را تحت تاثیر قرار می‌داد. این موضوع نزد شاگردانش بیش از هر کس دیگری به چشم می‌آمد که او را بسیار محترم می‌شمردند. او به مدرنیزاسیون و اصلاحات علاقهٔ وافری داشت. وزیری از سنین جوانی پویایی تمدن غرب را مورد توجه قرار می‌داد و بر این عقیده بود که می‌بایست ایران را با تمسک به تمدن غربی و مدرنیزاسیون از عقب‌ماندگی و رکود نجات داد.



 یا درجایی دیگر (http://www.perslit.com/prof.h.farhat.goftgu.htm) در پاسخ به پرسشی در مورد وزیری می گوید :


در سخنرانی‌تان به علینقی وزیری اشاره کردید و گفتید در موسیقی ایرانی سرنوشت‌ساز بوده است، چرا؟

به خاطر فعالیت‌های همگانی که در زمینه‌ی موسیقی داشت. و پیشکسوتی موسیقی را در جامعه محترم کردشاگردان زیادی پروراند که به نوبه‌ی خود موسیقی‌دانان عمده شدند، مثل مرحوم خالقی که از شاگردان وزیری بودبه علاوه در زمینه‌ی آهنگ‌سازی فعالیت داشت. تئوری‌هایی هم راجع به موسیقی ایرانی وضع کرد که قابل بحث‌ هستند.شاید آن تئوری‌ها از جهاتی مردود باشند، اما در اوایل قرن بیستم شخصیت خیلی عمده‌ای در موسیقی ایران بود و فعالیت‌هایش فوق‌العاده موثر بود.




 

  قسمت سوم و آخر یورش علیزاده به وزیری مربوط به این است که آثاری که وزیری مشابه موسیقی غربی ساخته هیچ ارزشی (نه در موسیقی غربی و نه موسیقی ایرانی) ندارند!!!!!!


  ما نیز برای  همراهی با آقای علیزاده مروری خواهیم داشت بر آثار بی ارزش علی نقی وزیری :


   در  اینجا ما اسامی تمامی آثار وزیری  که نامشان باقی مانده است را می آوریم اما غربال ارزش گذاری (با ارزش و بی ارزش بودن) و تشابه با موزیک غربی را می گذاریم به عهده دیگران .


  1- سمفونی نفت  به مناسبت ملی شدن صنعت نفت 

 2- سمفونی شوم به مناسبت مرگ پدرش

 3- سمفونی شبان و موسی بر اساس منظومه ای از مثنوی معنوی مولانا

 4- اپرت گلرخ (منقل و وافور)

 5- اپرت شوهر بد گمان

 6- اپرت دایی کچل

 7- مارش تاتایی

 8- مارش ظفر

 9- مارش لشگر جنوب

 10- مارش بهار

 11- مارش حاضرباش

 12- مارش صبح با شعر شیخ الرئیس افسر (شاهزاده محمد هاشم میرزا سراینده سرود شاهنشاهی و رئیس انجمن ادبی)

 13-  مارش کودک یتیم با شعر شیخ الرئیس افسر

 14- مارش مادر شعر از افسر

 15- مارش (( پیام )) به سیروس  ( کوروش ، شعر ادیب الممالک فراهانی)

 16- مارش ورزشکاران شعر افسر

 17- مارش ایران

 18- مارش حرکت

 19- والس دو نامزد

 20- رقص دختر من

 21- قطعه بندباز در ماهور

 21-  دخترک ژولیده در چهارگاه

 22- قطعه دزدی بوسه

 23- رنگ چهارگاه

 24- رنگ دشتی

 25- ژیمناستیک موزیکال در دشتی

 26- مارش سرود مهر ایران - شعر از افسر

 27- شام من در همایون و اصفهان - دو نوازی تار

 28- مارش گنجشگک - شعر از افسر

 29- قطعه نا امید در سه گاه

 30- ناهار من - دو نوازی تار در بیات ترک

 31- سرود خاک ایران

 32- آواز روح انگیز  و وزیری - شعر دکتر حسین گل گلاب

 33- اسرار عشق در ماهور

 34- ای زاهدان در شور ، آواز عبدالعلی وزیری

 35- سرود ای وطن در دشتی ، کلام از دکتر عبدالعظیم قریب گرکانی و به خوانندگی روح انگیز

 36- بلبل مست در دشتی ، شعر از گل گلاب

 37- بنده عشق در ماهور ، شعر از حافظ

 38- افشاری ، شعر از افسر

 39- بیات اصفهان با صدای روح انگیز  و  و زیری ، شعر از حافظ

 40- نمایشنامه تشک پر قو

 41- درام جدایی

 42- جور فلک در اصفهان با شعر گل گلاب ، وزیری و روح انگیز

 43- چاشت من در چهارگاه ، تار و و یولون

 44- حسن عهد در افشاری با صدای روح انگیز و وزیری و شعر گل گلاب

 45- نمایشنامه خانم خوابنده

 46- درام دختر ناکام

 47- دل زار در همایون ، شعر از محیط طباطبایی

 48- دلتنگ در همایون بر روی شعر حافظ

 49- دو بلبل ، شعر از کمالی

 50- دوست ، دشتی ، شعر از گل گلاب ، خواننده روح انگیز

 51- دو عاشق در شوشتری بر روی شعر حافظ

 52- ساقی نامه ، شعر از سعدی

 53- سوز من ، سه گاه ، شعر سعدی

 54- شکایت نی در اصفهان 

 55- صحبت دل ، بیات ترک ، شعر گل گلاب و صدای روح انگیز

 56- عاشق ساز در سه گاه ، شعر گل گلاب 

 57- غمگین ، شعر از رودکی ، خواننده پری آقابایف خواننده و بازیگر قفقازی روسی

 58- کار خویش در مایه ابوعطا ، شعر از گل گلاب

 59- کاروان در  مایه دشتی ، شعر از سعدی ، گلهای رنگارنگ 451 ، خواننده الهه ، رهبر ارکستر جواد معروفی

 60- کنار گلزار در دستگاه نوا ، گلهای رنگارنگ 351 ، تنظیم از روح اله خالقی ، شعر از دکتر محیط طباطبایی ، خواننده عبدالوهاب شهیدی

 61- گریلی در شور بر روی شعری از حافظ

 62-  مرغک بر روی شعری از پروین اعتصامی

 63- مشتاق و پریشان در ابوعطا ، شعر از سعدی


 برای شنیدن برخی از این آ ثار به لینک های ذیل مراجعه کنید :


(http://beeptunes.com/album/3417850


(http://beeptunes.com/album/3417753)


http://golchehreh.com/144-%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%86%D9%82%DB%8C-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1%DB%8C.html


 قسمت مضحک ماجرا :

 آقای علیزاده در این مصاحبۀ کذایی و در پایان پاسخ به پرسش در مورد وزیری و بعد از اینکه خوب وزیری را لگدمال کرده ، بسیار تمسخرآمیز می گوید البته باز پرانتز بزرگ باز کنید و زحمات استادی وزیری که برای موسیقی ایرانی کشیده محفوظ خواهد ماند. (نوش دارو پس از مرگ سهراب)

 

  خیلی خوب آقای علیزاده این هم از پرانتز بزرگ درون ذهن بیمار حضرتعالی نسبت به زحمات استادی وزیری :


اما مساله ریاکاری حسین علیزاده :

 

 جالب است بدانید این آقای علیزاده عزیز که در کتاب مذکور (گفت و گو با حسین علیزاده) چنان به خدمت وزیری رسیده و حسابش را کف دستش گذاشته در سال 1370 و  هنگامی یک برنامه رادیویی نسبت به استاد وزیری حرمت شکنی کرده بود به همراه جمعی از بزرگان هنر موسیقی ملی متنی را که زنده یاد دکتر ساسان سپنتا به عنوان پاسخی قاطع بر ضد آن گستاخی  برنامه رادیویی نوشته بود امضاء کرده است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!    



          ماهنامه هنر موسیقی - شماره 115 - اسفند 1389 

   

    




 


و شگفتا اینکه علیزاده که سال 70  مدافع مقام وزیری  شده ،  چگونه در سال 83 (سال چاپ کتاب گفت و گو  با وی)  بد تر ازآن برنامه رادیویی جایگاه استاد وزیری را لگدمال کرده است. احتمالاً ریاکارانه و چون سال 70 در جمع پرورش یافتگان مکتب وزیری بوده است و یارای حفظ و اشاعه گری را نداشته است .


آری . کسانی چون حسین دهلوی و مصطفی کمال پورتراب با آنکه از لحاظ تحصیلات آکادمیک و کلاسیک موسیقی غربی ،  بسیار بیشتر از استاد وزیری کسب علم کرده اند اما هیچگاه جایگاه پدری وزیری را بر هنر موسیقی ایران  فراموش نکرده اند. و نیز از یاد نبرده اند  وزیری بود که بنیان  پیوند بین علم  موسیقی و هنر موسیقی ایرانی را گذاشت و مسیر را برای رشد بیشتر هنرمندان پس از خود هموار کرد. بله دهلوی موسیقی ایرانی را نزد ابوالحسن خان صبای بزرگ آموخت که خود استاد صبا شاگردی کلنل وزیری را کرده است. پورتراب موسیقی ایرانی را نزد خالقی و موسی معروفی که هر دو در مکتب وزیری پرورش یافته اند فراگرفت. هم دهلوی و هم پورتراب مدیریت هنرستانی را که تسلسل حرکت بنیادین وزیری بوده است داشته اند. استادان تجویدی و کسایی نیز هر دو دست پرورده صبای شاگرد وزیری بوده اند. 

بله استاد علیزاده اولین کسی که تار را به دست شما داد هوشنگ ظریف نازنین است که نسل دوم شاگردان وزیری محسوب می شود.

http://namehnews.ir/fa/news/169571/%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF-%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%B3%D9%87%E2%80%8C%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D9%86-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C-

%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%85

  هوشنگ ظریف : من ساز تار را روی پای آقای علیزاده و طلایی گذاشتم و به آنها آموزش دادم و امروز خوشحالم که شاهد رقابت شاگردانی چند نسل بعد از این اساتید امروز و شاگردان دیروز هستم. آن موقع با امروز تفاوت‌های بسیار زیادی داشت و هنرجویان را از پنجم ابتدایی در هنرستان موسیقی می پذیرفتند و آنها را پرورش می‌دادند.


جالب است علیزاده همیشه در مقابل این بزرگان با احترام و خضوع بسیار رفتار می کند اما  نسبت به وزیری که حقاً ولی نعمت همه آنها در موسیقی ایرانیست  ...............


ملاحظه بفرمایید :

  

علیزاده و مصطفی کمال پورتراب :


  








علیزاده و حسین دهلوی  : 




http://fararu.com/fa/news/154320/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%B3%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C





http://khabaronline.ir/detail/300787/culture/music

........... آخرین سخنران مراسم نکوداشت حسین دهلوی، حسین علیزاده بود  ......

.......این نوازنده پیشکسوت تار و سه‌تار با یادآوری نخسین خاطره اش از استاد دهلوی گفت: «اولین روزی که به هنرستان موسیقی رفتم آقای دهلوی از من امتحان گرفت و من را پذیرفت و شاید آن زمان که در این رشته پذیرفته شدم هنوز با عظمت موسیقی آشنا نبودم.»

او ادامه داد: «همان روز اول فهمیدم که با چه موضوع جدی‌ای سروکار خواهم داشت، چرا که آن زمان جامعه در مورد موسیقی برخورد خوبی نداشت و در اقوامم هم بودند کسانی که موسیقی دوست داشتند، اما خانواده‌شان این اجازه را به آنها نمی‌دادند. وجود دهلوی بزرگ در آن مقطع زمانی در تغییر این دید بسیار موثر بود.»

علیزاده با بیان اینکه نگاه دهلوی به موسیقی باعث نجات این عرصه بود بیان کرد: «روز اول که به هنرستان رفتیم تعداد ما 46 نفر بود اما تنها 14 نفر از هنرستان فارغ‌التحصیل شدند یعنی هنرستان با کسی شوخی نداشت.»

این آهنگساز ادامه داد: «هنرجویان از نظر اخلاق‌، استعداد و خیلی چیزهای دیگر بررسی می‌شدند و دهلوی برای ما نوعی پدر محسوب می‌شد، چرا که ما بیشتر وقتمان را با هنرستان بودیم و نزد او تربیت می‌شدیم. در واقع نمی‌توانستیم از آنجا دل بکنیم.»

حسین علیزاده در پایان سخنانش گفت: «به امید این‌که استاد دهلوی همچنان بالاسر ما باشند و همین که صبح از خواب بیداری می‌شویم و می‌بینیم که سایه او بر سر ماست خوشحالیم.»




علیزاده و هوشنگ ظریف :





  

  

http://www.chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=99063&Serv=0&SGr=0

علیزاده با اشاره به اینکه تصمیم گرفته کنسرت‌های تهران را به نام و یاد استادانی که حق بزرگی بر گردنش دارند، برگزار کند، افزود: «نخستین شب کنسرت «آن و آن»، به نام استاد هوشنگ ظریف برگزار می‌شود که در دبستان مربی سرود من بود و بعد‌ها نیز سال‌های سال در نوازندگی شاگردی‌اش را کردم. 


http://musiceiranian.ir/45468-alizadeh-zarif.html

 آشنایی شما با استاد ظریف از کی آغاز شد؟

خیلی خوشحالم که چند کلامی می توانم درمورد استاد عزیزم هوشنگ ظریف بگویم. از وقتیکه گوشم را به موسیقی باز کردم و به دنیای موسیقی واردشدممی توانم بگویم که با اسم ظریف آشنا شدم.

در دوران کودکی به دبستان حافظ در بازار تهران می رفتم استاد ظریف در آنجا معلم سرود ما بود! قدیم در مدارس درسی وجود داشت به اسم سرود که در آن ساعت بچه های کلاس،آوازهای دسته جمعی میخواندند که معمولا یک موسیقیدانمعلمشان بود. استاد ظریف آن موقع معلم سرود ما بودند. بعد از اینکه دوران دبستان طی شد و به هنرستان آمدم ، روز اول دیدم که در باز شد و همان ظریفی که در دبستان شاگردش بودم وارد شد. قبل آن لحظه هیجان داشتم که آیا واقعا همان است یا نه که خوشبختانه همان بود. می توانم بگویم که نه تنها من را بلکه بسیاری از کسانیکه در موسیقی فعالند:نسلهای ما و نسلهای بعدی، چندین نسل شاگرد ایشان بوده اند. معلمی دلسوز و دقیق که تا امروز که این همه سال گذشته همچنان ایشان تدریس می کنند والبته به موازات تدریس در فعالیتهای موسیقی شرکت داشتند. سالها عضو ارکستر پایور بودند که استاد پایور همکاری بسیار نزدیکی با ایشان داشند. وسالیان زیادی در این ارکستر و گروهای متفاوت دیگریبودند.

در خصوص نقشی که هوشنگ ظریف در آموزش موسیقی خصوصا آموزش تار(که می شود گفت از بدو شروع هنرستانهای موسیقی تا امروز) داشته باید کتابهای زیادینوشته و قدرانی زیادی از ایشان شود چراکه همانطور که گفتم چند نسل موسیقی را تربیت کرده است.

*نقطه قوت و نکته بارز در آموزش استاد ظریف چیست که توانسته اندچنین نسلهایی را تربیت کنند؟

نکته ی بسیار مهم این است که همیشه استاد ساز، الگو است. یعنی همانطور که استاد در مقابل شاگرد نشسته است، شاگرد تمام حرکات و تکنیکهای معلم را حتی به صورت ناخودآگاه ضبط می کند. اگر این الگو درست باشد شاگردان هم خوب بار می آیند. مساله مهم اینست که تکنیک هوشنگ ظریف در آن زمان همیشه از نظر انگشت گذاری و مضراب زبانزد بود. و میشود گفت که سمبل بود و هیچ وقت نوازنده خموده ای نبود بلکه نوازنده ای بود سوار به ساز و ما در جوانی از این تیپ خوشمان می آمد. همه بچه های هنرستان که سازی غیرتار می نواختند علاقه داشتند که بیایند سرکلاس ما بنشینند و نواختن آقای ظریف را تماشا کنند. ایشان نه تنها زیبا می نواخت، حتی پشت تار زیبا می نشستند و وقتی ساز به دست می گرفتند زیبایی خاصی به همراه حس خوب داشتند.

ایشان به دلیل اینکه تکنیکها را خوب وارد بودند، بسیار سخت می گرفتند در صورتیکه بسیار معلم مهربانی بودند. اما اصلا نمی شد از دست ایشان در رفت و هیچ چیز را آسان نمی گرفتند و  خیلی بر شاگردان سخت گیر بودند. و وقتی که شاگردی کار می کرد با علاقه تمام وقتش را میگذاشت و با شاگرد کار میکرد و آنها را تشویق می نمود.

*تشویق چگونه بود؟

یادم هست یکروز در حیاط هنرستان با بچه ها داشتم بازی میکردم (سن کمی داشتم) دیدم که آقای ظریف از کلاسی که در طبقه بالا بود به من اشاره کرد که بروم بالا. بدو بدو و سراسیمه پله ها را بالا رفتم. ایشان سازشان را به من داد و گفتند الان شاگردانم زیاد است و در عین حال در استودیو منتظر من هستند شما برو استودیو به جای من ساز بزن. این اتفاق عجیبی بود برای من که دو-سه سال بیشتر نبود ساز میزدم و  اینکه آقای ظریف اینگونه به من اعتماد کردند و کار مهمی را دارند به من می سپارند؛یادم نیست با چه سرعت و شوقی خود را به استودیو رساندم و دیدم که  آنجا هم اساتید دیگری منتظر استاد ظریف بودند تا ضبط را شروع کنند. وقتی رسیدم همه مرا تشویق کردند و بالاخره موفق شدم آن روز با دیگر اساتید، قطعات را به جای استاد ظریف ضبط کنم. و همان باعث شد که کار را خیلی جدی بگیرم! وقتی دیدم که استاد ظریف اینگونه با من برخورد می کند هر کاری کردم نتوانستم غفلت کنم. یعنی هر طور بود همیشه میخواستم در یک سطحی باشم که هر وقت استاد ظریف بخواهد من را جای خود بگذارد یا در جایی از من استفاده کند بتوانم همیشه حاضر باشم.

* در چه سنی بودید و با کدام اساتید درحین ضبط ساز زدید؟

14 سالم بود، و درآن ضبط خانم پروین صالح همسر استاد ظریف، آقای یاوری استاد کلارینت، خانم ارفع اطرایی و آقای رحمانی پور حضور داشتند که همگی اساتید هنرستان در سازهای مختلف بودند. و همه منتظر استاد ظریف بودند اما آقای ظریف با اعضای گروه در استودیو تماس گرفته بودند که علیزاده به جای من می آید. آنها ناباور بودند که بچه ای میخواهد جای استاد بنشیند؛ اما وقتی رفتم آنقدر ذوق و شوق داشتم و پرانرژی بودم که خوشبختانه رو سفید شدم و بسیار تشویقم کردند. که فکر میکنم تشویق آنروز برایم و زندگی هنریم بسیار سازنده بود. از اینکه در کاری موفق شدهو تشویق شدم. تشویق باعث شد که مدام خود را آماده برای کارهای سخت تر کنم. در واقع این جایزه بزرگی بود که ظریف به من داد. همینطور این رابطه معلم و شاگردی ادامه داشت تا زمانیکه من از هنرستان فارغ التحصیل شدم و به دانشگاه رفتم. صحبت از سال 1346 تا کنون استکه با وجود گذر سالهای زیاد عشق و علاقه و رابطه ام با استاد ظریف همان رابطه است.و همچنان هر بار،برای دیدن ایشان شوق دارم و همان شوق کودکی به سراغم می آید. امیدوارم همیشه درکنار ایشان باشم و از وجودشان بهره ببرم.

*قطعه ضبط شده چه بود؟ آیا آن ضبط به آلبوم منتهی شد؟

آن سالها آلبوم رواج زیادی نداشت و قطعات ضبط شده از برنامه رادیو پخش می شد. آن گروه متعلق به وزارت فرهنگ و هنر بود که برنامه مخصوصی در رادیو داشت و در ساعت خاصی پخش می شد.

*باتوجه به اینکه این ضبط در سن نوجوانی شما صورت گرفته آیا می توان شما را کشف استاد ظریف نامید؟

ضبط در سن 14 سالگی ام بود و آن زمان سه سال می شد که به هنرستان پا نهاده بودم اما فکر نمی کنم در آن دوره نبوغ خاصی داشتم. ولی عشق زیادی داشتم علی الخصوص به استاد ظریف. خاطرم هست مواقعی بود مثل ایام نوروز و یا تابستان که هنرستان تعطیل میشد، نمی توانستم این مدت دوری استاد ظریف را تحمل کنم و ندیدن او مرا اذیت می کرد. اغلب اوقات با آقای طلایی می رفتیم در مسیری که استاد ظریف از آنجا رد می شدند می ایستادیم که مگر ایشان را ببینیم. عشق عجیبی داشتم و برایم یکی از زیباترین نکاتی است که هر بار به موسیقی فکر میکنم یادآوری میشود. من اندازه ای نبودم که ایشان بخواهد مرا کشف کند اما فکر میکنم آن موقع عشق مرا متوجه شد؛ نه به عنوان کسی که چاپلوس باشم بلکه به عنوان کسی که ظریف و موسیقی برایم یکی بود. وقتی نگاهشان می کردم برایم با نگاه به اثر هنریبرابر بود. عشق به استاد در سالهای گذشته رواج داشت و این مساله به شاگرد و استاد انرژی میداد و هیچکدام احساس تنهایی نمی کردندو همیشه یک پناه دوطرفه برای هم بودند. در آن سالها که ما سن کمی داشتیم استاد ظریف کسی بودند که آثار استاد وزیری را به بهترین نحو از نظر تکنیکی اجرا می کردند. و برای ما جوانها خیلی جذاب بود که فقط قطعات سنتی را ایشان اجرا نمی کنند بلکه قطعات وزیری را به خوبی اجرا می کنند و ما همیشه آرزو داشتیم آنقدر خوب ساز بزنیم که قطعات را مثل استاد ظریف اجرا کنیم.

هر وقت به دوران هنرستان فکر می کنم که چه دوران و ایام خوبی بود و چه استادان بزرگ و خوبی داشتیم؛ و همیشه ظریف در صدر همه است. هرجا که شده اینرا گفته ام و در صدر جملاتم نام ظریف همیشه بوده و خواهد بود. توصیه دارم جوانها قدر معلمانشان را بدانند. معلم خوب از پدر هم بهتر است. آینده زندگی را معلم خوب تعیین می کند. از همان روزیکه سرکلاس ظریف رفتم می دانستم تا آخر عمرم چه خواهم کرد.

اکنون اگر پای صحبت استاد ظریف بنشینید خیلی خسته اند و ممکن است از شرایط و چیزهاییکه بر ایشان گذشته دلگیر باشند اما همه کسانیکه ظریف را می شناسندقدرش را می دانند. خدانکند ایشان روزی خسته و دلگیر باشند. وظیفه ماست که همگی طراوت ایشان را حفظ کرده و همیشه یادشان کنیم.

*چرا دیگر اساتیدی مثل ایشان در هنرستان تکرار نشدند؟ چرا رکود دامنگیر هنرستان موسیقی هم شد؟

البته شاگردانی مثل ما هم دیگر پیدا نشدند!( صدای خنده…). علتش همان عشق بود. آن زمان با موسیقی معنویتی توام بود که البته الان هم هست اما متاسفانه کمرنگ تر است.


قسمت جالب و شگفت انگیز گفتگو :

حسین علیزاده که به دفعات تا توانسته به مخالفت و تخریب  موسیقی و امکانات موسیقی در زمان گذشته پرداخته در پاسخ به پرسشی در مورد هنرستان عالی موسیقی ملی چنین به ستایش و تمجید می پردازد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

*تغییرات ساختار آموزشی،تاثیرات دنیای سرعت و اطلاعات، تهی شدن واژه ها از معنی و … آیا علت این مساله است؟

هر چه به دوران گذشته هنرستان برگردیم آنرا پربارتر می یابیم. برای اینکه به هنرستان اهمیت داده می شد و  هنرستان امکانات خوب و لازم را داشت. هر استادی افتخارش این بود که در بیوگرافی و زندگینامه اش بنویسد که در هنرستان تدریس می کرده است. شما وقتی تاریخ هنرستان را نگاه می کنید می بینید چه چهره هایی از هنرستان فارغ التحصیل شده اند. استاد ظریف هم جزو اولین فارغ التحصیلان هنرستان موسیقی هستند. هنرستان جایی بود که معنویت در آن موج میزد آنهم معلمانی که برای تدریس در آنجا حقوق آنچنانی نمی گرفتند! آنچنان شهریه ای نداشت اما به گونه ایبود که ما از صبح تا شب در آنجا بودیم تا به زور بیرونمان میکردند چراکه به آن محیط وابسته بودیم. در دورانهای مختلف فارغ التحصیلانی که از هنرستان بیرون می آمدند اعتبار هنرستان بودند.

اما رفته رفته و متاسفانه خصوصا بعد از انقلاب تمام این شرایط قطع شد و هنرستان،مدرسه بسیار فقیری شد که امکانات اقتصادی بسیار بسیار ضعیفی داشت که چهره های خوب را جذب نمیکرد و یا شاگردانی که از همه مدارس وامی ماندند و یا درسخوان نبودند و در هیچ مدرسه ای جایشان نبود را در هنرستان ثبت نام میکردند. ومی گفتند حداقل در اینجا موسیقی و یا سازی را یاد بگیرند. درصورتیکه قبلا اینگونه نبود. هر کسی که معدلش از حدی کمتر بود هنرستان برای ثبت نام او را قبول نمی کرد. بطور مثال روزیکه ما در هنرستان ثبت نام کردیم چهل و شش نفر بودیم اما روزیکه فارغ التحصیل شدیم تنها چهارده نفر بودیم. یعنی مسئول هنرستان که در دوره ما بعد از خالقی، استاد دهلوی بودند، با کسی تعارف نداشتند و هر کسیکه استعداد از خودش نشان نمی داد، کار و تلاشی نمی کرد، اگر نمراتش پایین می آمد فوری از هنرستان اخراج می شد. یعنی هنرستان یک جای بسیار دست نیافتنی بود که هر کسیکه  تلاش می کرد می توانست به آنجا وارد شود. همینطور هم برای اساتید خیلی سخت گرفته می شد. استادی اگر میخواست غفلت کند، خوب درس ندهد اصلا جایش در هنرستان نبود.الان نه تنها هنرستان، دانشگاه هم مشکل دارد و اگر کسی را برای درس دادن ندارند، دانشجویی راکه هنوز مدرکش را نگرفته وبدون تجربه است، همانجا می گذارند شروع به تدریس کند. به خاطر اینکه حقوقش کم است! به خاطر اینکه سالی یکبار حقوق می دهند! الان اگر از خود استاد ظریف هم بپرسید متوجه میشوید که شش ماه است که حقوق معلمی هنرستان ایشان را پرداخت نکرده اند. فکر کنید استادی که بیش از نیم قرن، شش دهه است که در این مملکت تدریس می کند حقوقش را هنوز نگرفته است! اینگونه می شود که هنرستان مدام افت می کند و در واقع ارزشها مدام پایین می آید و بازدهی هم کمتر می شود. به هر حال می شود این چیزها را در جامعه ایجاد کرد. مهمترین آنها ایجاد انگیزه و فراهم کردن شرایط و احترام گذاشتن به این رشته است. و داشتن این دید که محیط هنرستان از نظر فرهنگی و علمی همیشه ارتقا پیدا کند می تواند آنرا به دوران اوج خود بازگرداند. اما می بینیم در این دو سه دهه واقعا توجهی به هنرستانهای موسیقی نشده است. کافی است یکبار میکروفن خبرنگاری را در هنرستانهابچرخانیدو گزارشی تهیه کنید تا بدانید از قبل و بعد از انقلاب چه به آنها گذشته.در دوران قدیم کسی که استاد بود و ساز دستش می گرفت از مرتبت خاصی برخوردار بود و به همه مثل حالا استاد نمی گفتند. در دوره ما علی اکبرخان شهنازی در هنرستان درس میداده، بنان،دهلوی، استاد کریمی و … تمام تاریخ موسیقی معاصر ایران را نگاه کنید اساتید بزرگش در هنرستان درس داده اند.


 البته جناب علیزاده که اصلاً و ابدا حواسش به ضد و نقیض گویی هایش نیست در جایی دیگر ضمن بیان  دلدادگی هایش به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران خواسته یا ناخواسته اذعان به امکانات خوب آن در زمان شاه و افت آن پس از انقلاب می کند که این بر خلاف رویۀ کینه توزانه  وی  با رژیم پهلوی است !


  http://musiceiranian.ir/33395-alizadeh-18.html


  در واقع یک رنسانسی ایجاد شد که باعث شد این موسیقی را که جریان ندارد به جریان بیندازند و مرکزی دایر کنند که این موسیقی‌هایی را که جریان ندارد بتواند ترویج دهد. همان‌طور که از اسمش مشخص است هم حفظ کند و هم اشاعه دهد، این کار خیلی بزرگی بود و تنها امکاناتی که می‌خواست این بود که دولت بودجه و امکانات خوبی بگذارد و این کار را انجام بدهد. می‌دانید طبیعت رادیو و تلویزیون تولید و پخش از روی آنتن است و خیلی وقت‌ها هم به همین دلیل تولیدات شبانه روزی یک نوع روزمر‌گی است یعنی موسیقی‌های مختلف مرتب تولید و پخش می‌شود. آن موقع رادیو و تلویزیون وقت، دست به یک ابتکار جالبی زد. مرکز حفظ ‌و اشاعه بودجه‌اش از طریق رادیو و تلویزیون تامین می‌شد؛ آمدند این مرکز را از تمام جاهایی که به موسیقی ارتباط داشت جدا کردند، حتی از رادیو و تلویزیون! و گفتند ما از این قسمت تولیدی نمی‌خواهیم.


هسته اصلی این مرکز را استاد برومند و استاد صفوت و تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران- هنرهای زیبا که انتخاب شده بودند (جمعا حدود 15 نفر) تشکیل می‌دادند. در آن مرکز، طرحی که اجرا شد این بود که هر یک از اعضا حقوق لازم را بگیرند، امکانات لازم از نظر صوتی و یک اتاق در اختیارشان باشد و یکی از اتفاقات مهم آن دوره این بود که تمام اساتیدی که آن زمان در قید حیات بودند به مرکز دعوت شدند تا با این جوانان کار کنند. فکر خیلی جالبی بود. درآن شرایط ما درعین حال که در آن محیط آموزش می‌دیدیم به کار هم می‌پرداختیم. آنقدر محیط برایمان جالب و جذاب بود که از صبح تا شب آنجا بودیم. هر روز در کنار این اساتید بزرگ زندگی می‌کردیم. همان‌طور که گفتم با تمام این اوصاف و در کنار تمام این خدماتی که به اعضا داده می‌شد مرکز هیچ تعهدی نداشت که در تولید اثر برای رادیو و تلویزیون شرکت کند. از آنجایی که ما خیلی کار می‌کردیم، شوق اجرای این کارها در ما بود. استاد برومند و استاد صفوت توافق کرده بودند که سالی یک‌بار ما در جشن هنر برنامه اجرا کنیم. (جشن هنر سالی یک‌بار در شهریور ماه برگزار می‌شد.) ما تمام سال آموزش می‌دیدیم و قطعاتی را زیرنظر استاد برومند کار می‌کردیم که در جشن هنر اجرا کنیم.

نخستین اجرایم در جشن هنر زمانی بود که 21 سالم بود. اجرای آثار توسط گروه‌های تربیت شده مرکزحفظ واشاعه در جشن هنر بسیار جلوه کرد. خواننده ما آقای شجریان بود و نوازندگان تار، گروه آقای لطفی و من بودیم. ما مثل بچه مدرسه‌یی‌هایی بودیم که صبح تا شب با هم بودیم. در کنسرت اولی که اجرا کردیم دوگروه از مرکز شرکت کرده بود. گروهی که ما بودیم و آقایان شجریان و لطفی و گروه دیگر هم گروهی بود که آقای رضوی سروستانی آوازش را خواندند و سرپرست‌شان زنده‌یاد ذوالفنون بود به همراه آقای طلایی، آقای کیانی و همه کسانی که امروزه می‌شناسید در این دو گروه بودند.

شنیده‌ام که اصلا قرار نبوده که اجرایی در جشن هنر توسط مرکز انجام شود ولی این فشاری بودکه قطبی به مرکز می‌آورده؟

نه به هیچ‌وجه!

یعنی هیچ گونه فشار سیاسی آن زمان روی مرکز نبود؟
به هیچ‌وجه!

حتی می‌گویند دکتر برومند راضی به این اجراها نبوده؟

آنها چیزهای دیگری است که بعدا پیش می‌آید. ولی نه به هیچ‌وجه، فشاری در کار نبود. حالا اگر ما بخواهیم حرف بزنیم و اگر سیاسی نگاه کنیم هیچ دلیلی ندارد که ما همه را بیاییم با یک چماق بزنیم. حقیقت نباید زیر سیاسی‌گری‌ها و خیلی ملاحظات دیگر پنهان شود. شخص آقای قطبی (مدیر وقت تلویزیون) بسیار آدم فهیم، بافرهنگ و با سواد بود. اتفاقا پشتیبانی که ایشان از طریق بودجه تلویزیون کرد، اجباری برای شرکت در جشن هنر نبود بلکه نتیجه اصرار و شوق ما بود. در چند سال نخست ما فقط اجازه داشتیم زیرنظر استاد برومند قطعاتی را به صورت بازسازی شده اجرا کنیم (ما اجازه نداشتیم چیزی از خودمان اجرا کنیم). ولی بعد از حضور در دو-سه جشن هنر، افرادی مثل من یا آقای لطفی و بقیه دوستانی که بودیم خودمان شروع به کار کردن کردیم. در دوره‌یی که به اصطلاح از دوره‌های خوب مرکز بود و اساتید بنام هم در آن بودند این کنسرت‌ها اجرا می‌شد تا اینکه یک مقدار بر سر مدیریت مرکز اختلاف پیش آمد. مدیر مرکز آقای دکتر صفوت بودند و استاد برومند هم به عنوان استاد در آنجا حضور داشتند ولی استاد برومند می‌خواستند که سیاستگذاری مرکز را خودشان انجام دهند. در کشاکش بحث‌هایی که در این میان پیش آمد آقای برومند زیربار هیچ حرفی نرفت. آقای برومند زیربار حرف هیچ کسی نمی‌رفت. ایشان از طبقه مرفهی بود و کلا حالت اشراف‌زاده‌ها را داشت این است که قبول نمی‌کرد بیاید تحت ریاست کسی فعالیت کند. در ادامه همین روال مسائل شخصی وارد مساله شد و کار به جبهه‌بندی کشید. در اثر این گفت و شنود‌ها یک عده‌یی همراه با آقای دکتر برومند از مرکز رفتند و گروهی دیگر ماندند. من جزو کسانی بودم که در مرکز ماندم. منتها از آن نوبت به بعد کارهایی را ارائه ‌کردم که خودم در آن مرکز ساختم.

آیا در سال‌های آخر پهلوی فشارمشخص و آزار‌دهنده‌یی روی موزیسین‌ها بود؟

نه، اولا که بیشتر موزیسین‌ها غیرسیاسی بودند و رقابت می‌کردند که فلان ‌میهمانی اگر دعوت‌شان کنند بروند و مخالفتی نداشتند. فقط یک مقداری با ما در جشن هنر این مساله پیش آمد که بعضی از ما مقاومت کردیم. مثلا در آن موقع در کنسرت حافظیه ما در سن دانشجویی بودیم، وقتی فرح برای افتتاح جشن هنر می‌آمد شب در باغ ارم ‌میهمانی شام می‌گرفت و موزیسین‌ها را به آنجا دعوت می‌کرد و دو- سه باری که مرا دعوت کردند، نرفتم. آن‌هم نمی‌گویم رویم فشاری بود چون آقای جعفری، رییس ساواک تلویزیون دو- سه بار مرا خواست که چرا این کار را کردی؟ برایش بهانه آوردم. گفت برو دیگر تکرار نشود ولی باز من تکرار کردم و چیزی نشد.

با وقوع انقلاب در ایران و بعد از تغییر و تحول‌های ناشی از آن کار مرکز به تعطیلی کشید. دلیل این اتفاق چه بود؟

به شرایط دقت کنید که خود تلویزیون می‌آید بودجه می‌گذارد و انتظار ندارد که تولید‌کننده برنامه‌هایش مرکز باشد و مرکز می‌شود؛ مرکز تحقیق و کار و مرکز تربیت شاگردانی که از دانشگاه‌ها دستچین شده‌اند. برنامه مرکز این بود که ما کلیه قطعات ردیف و دستگاه‌ها را نزد اساتیدی که بودند کار کنیم. ولی سال 56 به بعد جامعه به طور جدی‌تر درگیر تحرکات انقلابی می‌شود. سال 56 آخرین جشن هنری بود که اجرا شد و در آن برنامه «نوا» را اجرا کردیم و خانم پریسا خواند، آن سال استاد برومند فوت کرده بود و آن برنامه از کارهایی بود که خودم آن را ساخته بودم.

در آن دوره مراکز زیادی در عرصه موسیقی اصیل ایرانی فعال نبودند و خب در این شرایط، وجود مرکز حفظ و اشاعه خیلی اهمیت داشت. مرکز دیگری که در آن دوره در زمینه موسیقی اصیل ایرانی کار می‌کرد رادیو بود، با مسوولیت آقای ابتهاج (سایه) . آقای ابتهاج امکانات خوبی برای فعالیت موسیقایی فراهم آورده بود و حتی می‌شود به آن به عنوان یک رقابت مثبت نگاه کرد.
آقای لطفی زودتر از همه ما به رادیو رفتند و فعالیت‌هایشان را در رادیو ادامه دادند. از سال 56 و بعد از برپایی آخرین جشن هنر من هم به رادیو رفتم (کم‌کم همه به رادیو می‌رفتیم) و در برنامه‌های گلچین هفته که هفته‌یی یک‌بار پخش می‌شد هر کار جدیدی را که ساخته بودیم، ضبط می‌کردیم و همان موقع پخش می‌شد.

بعد از وقوع انقلاب کار چطور پیش رفت؟

بعد از انقلاب مرکز به عنوان سازمان اداری هنوز سرجایش بود ولی توقع تلویزیون دیگر آن توقع نبود. توقع تلویزیون و مدیرانش این بود که هر بودجه‌یی برای هر مرکزی در نظر گرفته می‌شود آن مرکز باید در تولید شرکت داشته باشد و هیچ تفاوتی میان مرکز با سایر مراکز فعال در عرصه موسیقی قایل نبودند. به این ترتیب مرکز حفظ و اشاعه از یک مرکز تحقیقاتی و آموزشی به تدریج به یک مرکز تولید بسیار ضعیف تبدیل شد. هیچ کدام از اعضای اولیه دیگر در آنجا فعال نبودیم و روش کار و حتی مدیریت و سیستم و اهدافش به طور کل تغییر کرد. به تدریج مرکز تبدیل شد به یکی از شعب معمولی رادیو تلویزیون که کلاس‌های آموزشی برای شاگردان مبتدی و غیره برگزار می‌کرد و همچنین گروه‌هایی داشت که باید به تولید اثر می‌پرداختند. به این ترتیب مرکز به‌طور کامل از آن اهداف اولیه‌یی که باعث تاسیس آن شده بود فاصله گرفت. حتی اسمش را هم عوض کردند چون گفتند که اشاعه موسیقی کار ما نیست. حتی آقای کیانی اسم جدیدی برای مرکز گذاشتند به نام مرکز پژوهش.

ردپای استاد کیانی در دوره‌یی از موسیقی ما در رادیو و تلویزیون و وزارت ارشاد به‌شدت به چشم می‌خورد. بسیاری بر این عقیده‌اند که حضور افرادی با این دیدگاه در این عرصه به خاطر سلیقه و سختگیری‌هایشان باعث تعریف محدوده فعالیت در حوزه موسیقی شد یا به بیان دیگر حدود و ثغور کار را تعریف کرد…

 ....................................

دوستان گرامی این پست طولانی را در حال بستن و انتشار بودم که به قول معروف افراد متعجب جل الخالق :


مجدداً  واحیرتا (هزاران بار بیشتر از قبل) اینکه آقای علیزاده که آنگونه  گهی  بر نعل کوفته و گهی میخ را می زند سال 92 در مصاحبه ای با سایت   تاریخ ایرانی   آنچنان احترام و ادب و تمجیدی از وزیری می کند که آدم باور نمی کند این علیزاده که در عالم هنر موسیقی ایرانی برای خودش یلی است  چرا در عالم اخلاق ..........................

  

لینک گفتگو با علیزاده در سایت تاریخ ایرانی  1392  :  


 به جایگاه وزیری در موسیقی ایران ظلم شده است  http://tarikhirani.ir/fa/files/67/bodyView/696



قسمتهایی از این مصاحبه : 


.............وزیری زمانی که در قید حیات بود چنان اتوریته و حضور قدرتمندی داشت که به این سادگی نمی‌شد درباره‌اش اظهارنظر کرد. حتی در مواردی اساتید موسیقی سنتی تحت تاثیر او قرار گرفتند و به شیوه او قطعه ساختند. من خودم شاگرد علی‌اکبرخان شهنازی بودم و ایشان با اینکه در حوزه موسیقی کلاسیک ایرانی برای خودش یک پا اتوریته بود اما می‌دیدم که او هم تحت تاثیر حضور قدرتمند وزیری است.


.................مساله وزیری کنار گذاشتن موسیقی ایرانی نیست بلکه می‌خواهد پلی بین موسیقی ایرانی و موسیقی غربی ایجاد کند و در این راه تلاش‌های بسیاری هم انجام می‌دهد. وزیری به دنبال این است که در نتیجه این پل زدن هم خصلت‌های موسیقی ایرانی باقی بماند و هم از علم موسیقی غربی استفاده کند


................ برای وزیری نت نوشتن بعد از آشنایی با موسیقی ردیف دستگاهی اتفاق می‌افتد. او در اجرای ردیف چیزی کمتر از درویش‌خان و میرزا حسینقلی نداشته است اما ما گاهی در مقابل وزیری از این اساتید افسانه می‌سازیم که وزیری را نابود کنیم. به خاطر همین می‌گویم در مورد جایگاه وزیری در موسیقی ایران ظلم شده است. عادت شده است تا اسم وزیری می‌آید سریع همه صحبت از اشتباه‌های وزیری می‌کنند ولی سوال من این است مگر آن‌ها که اشتباه نداشتند چه خدمتی به موسیقی ما کردند؟



 ای وای دارم دیوانه می شوم چونکه علیزاده :


  1370 توهین به وزیری را همراه با جمعی از بزرگان موسیقی قاطعانه محکوم می کند.(همین پست)

  1383  در مصاحبه ای چاپ شده در  کتابی از حبیب الله نصیری فر :http://golhagolha.blogsky.com/1394/05/17/post-1/

  می گوید : سالهایی که بیان درونی هنرمند می توانست هستی او را به باد دهد.....عده ای از به اصطلاح اساتید در پستوی خانه هایشان...... در گروه ها و دسته های درباری نغمه های شاه پسندانه ساز می کردند.......... درسالهای اختناق..............

 در همین سال (1383) در کتابی از محسن شهرنازدار کلنل وزیری را در حدی منزجر کننده تخریب می کند.(همین پست)

 1392 در طی دو گفتگوی مجزا از امکانات مرکز حفظ و اشاعه  (http://musiceiranian.ir/33395-alizadeh-18.html

و هنرستان عالی موسیقی (http://musiceiranian.ir/45468-alizadeh-zarif.html)در زمان شاه بسیار تمجید و ستایش می کند.

در همین سال (1392) وزیری را مظلوم و صاحب قدرت والایی در موسیقی ایران می داند.http://tarikhirani.ir/fa/files/67/bodyView/696

و  باز در سالهای 1393 و 1394  پیش از انقلاب را به باد انتقاد می گیرد

1393 - http://www.radiofarda.com/content/alizadeh-radiofarda-music/26666464.html - من زمان قبل از انقلاب هم یادم است - خیلی کم سفرهای فرهنگی پیش می‌آمد. حتی من یادم است که از رادیو و تلویزیون که برنامه خواسته می‌شد، بیشتر موسیقی پاپ... خوب موسیقی پاپ هم وقتی از ایران فرستاده می‌شد فقط برای ایرانی‌های مقیم خارج از کشور بود، نه خود کسانی که در آن کشورها زندگی می‌کردند. آن اواخر دوره شاه بود که مرکز حفظ و اشاعه... بالأخره یک مراکزی بود که موسیقی مثلاً موسیقی سنتی یا موسیقی کلاسیک ما هم اجرا می‌شد. ولی خیلی خیلی به ندرت و در سالن‌های خیلی کوچک.

1394-  موسیقی قبل از انقلاب را فاجعه می داند!!!!!!!- http://golhagolha.blogsky.com/1394/05/27/post-3



   حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل





   به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست...............