گلها گلها

پرسش های بی پاسخ

گلها گلها

پرسش های بی پاسخ

محمد امینی - هم سیاه کاری با تاریخ ، هم سرکوب افکار با تاریخ و هم سوداگری با تاریخ

چه زیبا فرموده است شاعر افتادگی آموز گر طالب فیضی / هرگز نخورد آب ،  زمینی که بلند است (منسوب به پوریای ولی شاعر و پهلوان نامی ایران)  حال قضیه جناب محمد امینی یا به زعم و باور وی و دوستدارانش افضل المورخین بسیار متناسب با بیت فوق می باشد جایی که وی در گفتار و نوشتارش چنان تکبر و غروری دارد که گویی جز وی کسی دست در تحقیق ، پژوهش و کندوکاو تاریخ به ویژه تاریخ معاصر نداشته و یا اجازه این کار را ندارد.این فرد خود برتربین و عصاقورت داده به راحتی هرآن کس را که اندکی در مسیر ایدئولوژیک وی خللی وارد کند یا حتی بدتر از آن صُمٌّ بُکْم پذیرای اظهار فضل جنابشان نباشد به باد و رگبار اتهامات گوناگون می بندد.

 بیش از این در لفافه سخن نگوئیم بهتر است  و به بررسی تعدادی از این پژوهشهای گران مایه ایشان می پردازیم.

البته پیش از این در چند نوشتار (http://mirfetros.com/fa/?p=5001) ، (http://mirfetros.com/fa/?p=5051) ، (http://mahakestan.blogspot.fr/2013/05/blog-post.html) ، (http://mahakestan.blogspot.fr/2015/09/blog-post_70.html) ، (http://golhagolha.blogsky.com/1394/05/21/post-2/)  به بی نقص و غرض بودن  تاریخ نگاری نه بلکه ابرپژوهشگری تاریخی وی اشاره و پرداخته شده است.  با عرض پوزش از اینکه ما نیز  خطای نابخشودنی مجری برنامه افق صدای آمریکا در میانه مرداد (امرداد) سال 94 که ایشان را تاریخ نگار معرفی کرد (http://ir.voanews.com/media/video/2904138.html)   را مرتکب شدیم. (دقیقه 1:20)





البته ایشان که دائم در حال تراوش خشم و عقده بر سر کوچکترین مسائل می باشند دقت نفرموده که گفته مجری برنامه مذکور در معرفی آجودانی نه با عنوان پژوهشگر تاریخ که وی بسیار به داشتن این لقب  و بودن در این صفت می بالد بلکه مورخ و نویسنده بود و در پایان این قسمت با چنان غرور مشمئزکننده ای خود را فاعل چندین برابری (؟!) فعل پژوهشگری تاریخ نسبت به آجودانی می دانند.







در جایی دیگر از همین برنامه(دقیقه 41) امینی بسیار کودکانه به آجودانی ایراد بنی اسرائیلی می گیرد که نام کتاب قدیمی خمینی نه کشف الاسرار که کشف اسرار (هزار ساله حکمی زاده) است و آجودانی آن را اشتباه تلفظ کرده است.






مثل اینکه آقای امینی نمی داند که حروف ((ال)) در زبان عربی به کار می رود و هر دو واژه تشکیل دهنده نام این کتاب  کشف و اسرار ریشه ای عربی دارند.ضمناً یکی از چاپهایی که از این کتاب صورت گرفته و به صورت رفرنس در دانشنامه عمومی ویکیپدیا قرار گرفته است به این صورت می باشد : روح‌الله خمینی، کشف‌الاسرار، تهران، بی‌نا، ص ۱۸۶


(https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B4%D9%81%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B1)  

و نیز در تعدادی از سایتهای مذهبی همگی آن را کشف الاسرار خوانده اند.


( http://ruhallah-fa.blogsky.com/1392/05/18/post-31/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D9%87-)


 ،( http://porseman.org/q/show.aspx?id=87825) ، 


(http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa10128)


 ، (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=154022) ، (http://siasi.porsemani.ir/node/938)













در جای جای این برنامه امینی به بیان خصومت و کینه خود با رژیم پهلوی می پردازد.....



در جایی دیگر و بازهم در برنامه افق صدای امریکا به تاریخ 29 اسفند 1391(https://www.youtube.com/watch?v=DUb3dNw69T4)  در برنامه ای با موضوع محمد مصدق حاضر شده و دانش فراوان خود را در اختیار خلق الله گذاشت.



نمونه هایی از بیانات وی در برنامه مذکور :


از دقیقه 36 : 15


به داوری من بزرگترین نقش مصدق رهبری ملی شدن صنعت نفت نیست بلکه به داوری من مصدق نماد مشروطه است.

سه مدل برای صدسال اخیر  : 1- مدل رضاشاه  توسعه آمرانه یعنی مدرن سازی جامعه ، دولت مقتدر همراه با خودکامگی و فساد

2- آیت الله خمینی : جلونهادن یک جهان بینی شیعی و اسلامی و گسستن از ارزشهای مدرن جامعه

3- مدلی که مصدق نماینده آن بود با تمام ناکامیها و گرفتاریهای موجود چنین مدلی در یک جامعه واپس مانده مانند ایران ساختن جامعه برپایه مشارکت مردم ، دموکراسی و حق حاکمیت ملی بود. و مصدق برجسته ترین  نماینده این حرکت بود و این ادامه آرمان مشروطه بود و پیش از مصدق فقط در مجلس های اول و دوم دنبال شده بود.

 




به گونه ای که دیدیم وی ابتدا صد سال اخیر را به دلخواه خود دسته بندی کرده ، ابتدا دوره رضاشاه را دوره خودکامگی همراه با فساد می خواند سپس پس از بیان تیتر وار نوع حکومت کنونی ایران به رأس هرم اعتقادات ایدئولوژیک خود یعنی مصدق می رسد و وی را برجسته ترین نماد مشروطیت ایران ! خطاب می کند و نکته فوق العاده جالب در بیانات آقای امینی همانند دیگر دوستداران منصف جناب مصدق اینست که زمان صدارت وی (سالهای 30 تا  32) اگرهم مشکلات یا موانعی بوده از مردم و جامعه واپس مانده ایران بوده است(تمام ناکامیها و گرفتاریهای موجود چنین مدلی در یک جامعه واپس مانده مانند ایران) اما پس  و پیش از آن تو گوئی مردم ایرانخردمندان عصر روشنگری اروپا بوده اند که چنان دیگران غیر از مصدق همه حق مردم را پایمال کرده اند به خصوص دو سه دهه پیش از زمامداری مصدق در آغاز عصر پهلوی............زهی انصاف زهی شرافت............ حال باید گفت مصدقی که به گفته خودش ( کتاب خاطراتش) از مستوفی گری دربار قاجار ناگاه تنها به دلیل متمول بودن همسرش که در اصفهان دارای املاکی بوده خود را در مجلس اولی یافت که حتی محمدعلی شاه قاجار نیز تا یک سال و نیم پس از به قدرت رسیدن آن مجلس را تحمل می کرد و نیز اینکه اعتبار نامه وکالت وی به دلیل صغر سنی رد شد چگونه نماد بارز و برجسته مشروطیت ایران می باشد. مصدقی که در دوران استبداد صغیر از اعضاء مجلس کبرای دولتی محمدعلی شاه می باشد. هرچند که در خاطرات یک طرفه اش که دائم در حال تبرئه کردن خود از هرگونه خبط و خطایی است عضویتش در آن مجلس را تنها در یک جلسه و با عدم رضایت خودش ذکر می کند. مصدق سپس در حالی که فترتی در مشروطیت ایران پیداشده بود هجرت را برگزید و برای کسب مدارج علمی! راهی اروپا شد.رویه و عملکرد مصدق در رابطه با مشروطه و مشروطیت تا پایان زمان در عرصه سیاست بودن وی در سال 1332 نیازمند بررسی دقیق و یکایک سالها و ماه های سیاست ورزی وی می باشد که هرکدام را در صورت امکان و نیاز در زمان مقتضی چه در این مقاله و چه در جاهای دیگر بررسی خواهیم کرد..... 



محمد امینی در ادامه این قسمت از سخنانش می گوید درباره دوران ملی شدن نفت تحریف تاریخ زیاد شده و کتاب آقای موحد دقیقترین کتاب در این زمینه (نظر عباس میلانی) نیست.

اساساً موضوع توافق انگلستان با امتیاز نفت به صورت پنجاه پنجاه واقعیت ندارد و شایعه است و سندیت ندارد.






محمد امینی این سخن خود را در مقاله ای مفصل که با لحنی پر از نیش و گلایه و با تیتری همراه با خودستایی نوشته است (http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=26322چنین مطرح می کند (البته متن تعدیل شده آن مقاله را اینجا آورده است                                                            http://www.bbc.com/persian/iran/2013/08/130822_l44_coup_mosaddegh_oilیا http://melliun.org/iran/26112  ) : ........... افسانه دوم پیرامون پیشنهاد ۵۰-۵۰ بریتانیا به ایران است...... 

جالب اینجاست آقای امینی که در این مقاله پیشنهاد 50-50 را افسانه و شایعه می خواند  تنها چند سطر پس از ذکر افسانه بودن پیشنهاد  و اینکه هیچگونه سندی در دست نیست بسیار حیرت انگیز می گوید .... تنها گواه ما از کوشش دولت بریتانیا برای کنار آمدن با رزم آرا، نامه ای است که سرفرانسیس شپرد، سفیرکبیر بریتانیا درایران، در تاریخ ۲۳ فوریه ۱٩۵۱ (۴ اسفند ١۳۲٩) به رزم آرا نوشته و درآن آگاهی داده که اینک شرکت نفت ایران و انگلیس تحت شرایطی آماده گفت و گو درباره طرح سود بری ۵۰-۵۰ از نفت ایران است.

نکته جالب تر و شیرین کاری از نوع پروفسور امینی اینجاست که وی در کل ماجرای 50-50 را تاریخ سازی ، شایعه و افسانه خواند اما حال برای توجیه این گاف خود ماله کشی را شروع می کند که ....... یک برگ کاغذهم در دست نداریم که گواهی باشد از این که مصدق و دیگر نمایندگان مجلس از این گفت و گوهای پنهانی رزم آرا با دولت بریتانیا آگاهی می داشته و یا آن گفت و گوها به پیامدهای سودمندی رسیده باشد.

فاتح و فرمانفرماییان هم نا آگاهی خودرا از این «پیشنهاد» بازگو کرده اند. گواهی هم در دست نیست که انگیزه شرکت نفت ایران و انگلیس از اشاره به طرح ۵۰-۵۰ در آستانه تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، چیزی جز بازی سیاسی و زمان کشی بوده باشد. رفتارهای آینده آن ها نیز چنین انگیزه ای را نشان می دهد.

نامه سفیر بریتانیا به رزم آرا درباره آمادگی مشروط شرکت نفت ایران و انگلیس برای گفت و گو برپایه سودبری ۵۰-۵۰ با ایران، در روز ۴ اسفند نوشته شده و رزم آرا، دوازده روز دیرتر در روز ۱٦ اسفند ترور شده است.

چگونه می توان پذیرفت که در درازای این دوازده روز، نمایندگان ایران و شرکت نفت ایران و انگلستان با یک دیگر دیدار و گفتگو کرده و به توافق رسیده و متن این توافق نامه در دست سپهبد رزم آرا بوده و نسخه ای ازآن در آرشیوها به جای نمانده باشد؟


آخه پژوهشگرجان یا کلاً 50-50 دروغه و افسانه است یا نه.... دیگه کسی به زعم شما خبر داشت یا نداشت چه ربطی داره به اینکه حرفی از پیشنهاد مطرح نبوده است. واقعاً که افسوس بر حال کسانی که با خواندن یا شنیدن تاریخ پژوهی امینی خودشان را بهره مند از حقیقت و راستی تصور کنند.


 

با این حال در مقاله ای به قلم حقوقدان مشهور ارسلان خلعت بری (از همراهان مصدق در تحصن و اعتراض پاییز 1328) که در تاریخ سه شنبه 12 اردیبهشت 1334 در شماره 65 مجله خواندنیها از روزنامه ایران ما اخذ شده بود به این نکات مهم بر می خوریم : 

 


راهگشا و پژوهشگر اصلی این قسمت آقای خسرو فروهر



 می باشد که وی نیز متاسفانه بارها مورد



 هجوم ناجوانمردانه محمد امینی و دیگر نوچه های



 حریمکبریائی حضرت مصدق قرار گرفته است




 (https://vimeo.com/159422429)




دقایق 14 تا 20 را با دقت بیشتری مشاهده کنید.












     


1-     رزم آرا پیشنهاد شرکت نفت را پنهان نکرده و آن را در هیئت دولت مطرح کرده است.

2-     رزم آرا علاوه بر درصد پیشنهادی از سوی شرکت نفت خواهان اخذ عوارض گمرکی از اجناس وارداتی شرکت نفت به ایران بوده است که به نقل قول از منوچهر فرمانفرمائیان رقمی معادل 13 درصد از منافع شرکت نفت می شد که قاعدتاً رقم حائز اهمیتی می شد.(پیشنهاد متقابل اعلامی از سوی رزم آرا علاوه بر سهم 50 درصدی ایران)

3-   با کشته شدن رزم آرا پرونده این خواسته ایران ( قبول پیشنهاد 50 درصدی از سوی شرکت نفت + پیشنهاد متقابل اخذ عوارض گمرکی) بسته شد.

4-    نامه سر فرانس شپرد سفیر انگلیس به رزم آرا به تاریخ جمعه  4/12/1329 برابر با 23 فوریه 1951 می باشد که حاکی از رضایت شرکت نفت بر توافق 50-50 می باشد کهبازهم بر خلاف افاضه دکتر امینی فرزانه نشانی از مشروط بودن این رضایت (نامه سفیر بریتانیا به رزم آرا درباره آمادگی مشروط شرکت نفت ایران و انگلیس برای گفت و گو برپایه سودبری ۵۰-۵۰ با ایران) دیده نمی شود آنجا که در انتهای بند 2 این نامه آمده است : کمپانی رضایت خود را بر پرداخت حق الامتیاز بر اساس 50 50 که شبیه اساسی است که اخیراً در عربستان مبنای عمل قرار داده شده اعلام نمود.




قسمتی دیگر از سخنرانی آقای امینی - از دقیقه 30: 35 به بعد



.............

موضوع رفراندوم موضوع یک ماه پایان زمامداری مصدق است

در دادن آزادی روزنامه نگاری و  احزاب ، پذیرش تنوع سیاسی در جامعه ، تواناکردن مجلس!!!!!!!!، پخش مذاکرات مجلس به طور زنده  از رادیو ، چاپ لوایح پیش از تصویب در مجلس ، دادن حق رای به زنان در لایحه انتخابات شهرداری ها و بسیاری دیگر از زمینه ها  مصدق پروژه مشروطه را جلو می برد!!!!!!!!

تاکید دوباره بر واپس مانده بودن جامعه ایران (البته نسبت به مصدق و اعمالش به زعم و یا حیله آقای امینی)

تصور اینکه او می توانست هم پنجاه پنجاه مذاکرات(آقای امینی که اساساً منکر آن بود)  و هم در جامعه ای که با گرفتاریهای بسیار با رقابت های اساسی داشتند ازجمله نخست وزیری مصدق که امید مخالفین برای شکست وی و ملی شدن صنعت نفت بود.






اهم بیانات بخش دوم آقای امینی اینست که :

 

بله مردم عقب مانده بوند و مصدق پیشرو .... 


مجلس را مصدق توانا کرد اما چون دیگر  آن اواخر دوره مصدق توانا نبود با رای قسمتی از مردم که دانا (به قول مصدق در دادگاه روشنفکران شهرها + اکثریت توده های توده ای) بودند مجلس ناتوان (مزدور و ضد ملی به زعم مصدق و مصدقیون) را منقرض کرد.


.... دادن حق رای به زنان ؟! جل الخالق ...... کو ؟ کدام است ؟


 بله ..لایحه ای که هنوز صحبتش نشده با ترس از هجوم آخوندها به ساحت ملی دکتر مصدق به بایگانی سپرده شد را دادن حق رای به زنان عنوان می کنند..

...برای ایشان(امینی) مسلم است و جای هیچ گفتگو و تردیدی نیست که دروغگوهای شاه الهی افتخار دادن حق رای به زنان ایرانی توسط جناب دکتر مصدق را با شیادی به نام محمدرضاشاه زده اند.... ای مظلوم مصدق



با اینحال نگاهی می کنیم به لایحه انتخابات شهرداری مصدق و کشف !!!! حق رای زنان در آن توسط دکتر محمد امینی از


کتاب تحقیقی و جامع مسعود کوهستانی نژاد :









 به قول امینی و رفقا شوربختانه هرچه در بندهای شش (6) گانه ماده پنجم این لایحه پیشروی دکتر مصدق حتی با پیشرفته ترین میکروسکوپ های موجود گشتیم چیزی از این موهبت اهدائی دکتر مصدق به جامعه بانوان ایران زمین چیزی نیافتیم شاید هم باید چشم بصیرت داشت برای یافتن این قبیل موارد!!!!!

احتمالاً منظور ایشان عدم تصریح به محروم نبودن بانوان در این لایحه می باشد که وی آن را به دادن حق رای به آنها تعبیر کرده است که اگر چنین برداشتی توسط آقای امینی صورت گرفته باشد ما نیز می توانیم بگوییم دکتر مصدق چنین جسارتی به خرج داده است که حتی محرومیت حق رای و نیز برگزیده شدن ایرانیان بی دین را در این لایحه تصریح نکرده است و آنها نیز چنین حقی در جامعه دین زده آن روز ایران از جانب ایشان دریافت کرده اند....زهی خیال باطل


حتی در کتابی که سراسر ستایش مصدق است در مورد حق رای زنان چنین نوشته می شود :


 مصدق و مبارزه برای قدرت  دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان-مترجم فرزانه طاهری
















به این ترتیبی که  ملاحظه نمودید حق رای تخیلی اعطایی مصدق به زنان ایران که آقای امینی با آب و تاب و بزرگنمایی جزو افتخارات مصدق می خواند خواسته ای از طرف یک بخشی از بانوان ایرانی بوده که تنها در حد حرف باقی مانده و


 مخالفت رهبران مذهبی موجب عقب نشینی مصدق از این شعار شده و آن را طبق رویه پوپولیستی خود به نظر مردم (جامعه سنتی مردسالار و دین زده) حواله کرده است.


و نیز در اینجا با هم می خوانیم : 

(https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82#.D8.AF.D8.B1_.D9.85.D9.88.D8.B1.D8.AF_.D8.AD.D9.82.D9.88.D9.82_.D8.B2.D9.86.D8.A7.D9.86)


.........................

در مورد حقوق زنان


نشانه مهم دیگر در مورد فعالیت در جهت حقوق زنان در سال ۱۳۳۱ وقتی پدید آمد که ائتلافی از گروه‌های مختلف زنان بیانیه‌ای مبنی بر تقاضای حقوق سیاسی و اقتصادی صادر کردند. در بخشی از این بیانیه چنین آمده بود:

هیچ کشوری مادامی که زنان را کنار گذاشته‌اند نمی‌تواند پیشرفت کند: هیچ ملتی نمی‌تواند ادعای ساختن تمدن داشته باشد و از آن احساس غرور کند مادامی که زنان از داشتن حقوق مساوی با مردان محروم هستند...

بر اساس گزارش‌های منتشره، در حمایت از این بیانیه صد هزار امضا جمع شد. نسخه‌هایی از این بیانیه به نخست وزیر وقت مصدق و نیز نمایندگان مجلس و سازمان ملل فرستاده شد. به رغم چنین حرکتی، حق رأی برای زنان در لایحه مربوط به قانون انتخابات درج نشد. تعداد زیادی از روحانیون رده بالا، مصدق را از مخالفت شدید خود دربارهٔ حق رأی و حق انتخاب شدن زنان مطلع ساختند و حق رأی زنان را ضد اسلام اعلام کردند و مصدق نیز کاری برای حقوق زنان انجام نداد.[۸۸][۸۹][۹۰]

..... پانویس

88-اطلاعات، ۱۵ دی ماه ۱۳۳۱، برگ ۷

89- Parvin Shaukat Ali, Status of women in the muslim world: a study in the feminist movements in Turkey, Egypt, Iran and Pakistan (Lahore, Pakistan: Aziz 1975) pp. 159 - 160

90-الیز ساناساریان، جنبش حقوق زنان در ایران، تهران (نشر اختران: ۱۳۸۴)، ترجمه نوشین احمدی خراسانی، برگ‌های ۱۱۷ و ۱۱۸

  1. پرش به بالا



بخش سوم لطایف دکتر امینی - دقیقه 58 : 47






پایه ای(شاهدی) برای اعمال خشونت توسط و یا به فرمان مصدق علیه مخالفان جز در مواردی که توسط شهربانی که آن هم در زمانی بود که رئیس آن توسط مصدق تعیین نمی شد.!!!!!!!!!!

قوه قضاییه را مصدق منحل نکرد بلکه در دوران وزارت دادگستری لطفی دیوان عالی کشور را منحل کردند تا بتوانند دیوان عالی تازه ای را برپا کنند و رئیس دیوان عالی کشور یک هفته پس از آن انتخاب شد ، قبلاً داور با موافقت مجلس عدلیه کشور را منحل و عدلیه نو را برپا کرد.

قضیه انحلال مجلس : از میانه اسفند 31 که قرار بود پیشنهاد کمیسیون 8 نفره به سود مصدق به مجلس داده شود نمایندگان اکثریت از تشکیل جلسه خودداری می کردند ، مجلس را از حد نصاب می انداختند و مجلس به مدت نزدیک 4 ماه  نشستی نداشت.!!!!!!!

مصدق بارها به شاه پیشنهاد کرد که از اختیارات قانونی خودش برای انحلال مجلس و انتخابات جدید استفاده کند  و شاه نمی پذیرفت که مصدق به ناچار و در یک ماه آخر نخست وزیریش به انحلال مجلس پرداخت.

در مورد فرماندهی کل قوا پیشتر مصدق در زمان صدارت سردار سپه (رضاخان پهلوی) راهکار قانونی اش را پیش روی وی نهاده بود و نشان داده بود که مجلس می تواند سمت مذکور را به وی بدهد. یعنی همان حق را مصدق می خواست.

در زمان فترت بین مجلس سوم تا چهارم (1294-1300) احمد شاه فقط صمصام السلطنه بختیاری را که زیر بار استعفاء نمی رفت  دستور عزلش را داد و او هم بعدها استعفاء نوشت و دیگر نخست وزیران استعفاء داده بودند و احمد شاه فقط آنها را نصب کرده بود.

ماجرای افشار طوس ثابت شده که بخشی از پروژه ام آی 6  برای شکستن دولت مصدق بوده است

لایحه امنیت اجتماعی با توجه به کارهای حزب توده در تشویق به اعتصاب در ادارات دولتی وضع شده بود

دلیلی دیگر بر دیکتاتور نبودن مصدق این است چونکه که وی این قانون امنیت اجتماعی را از مجلس گرفته است .

و ...

 



پاسخ به بخشی از اراجیف امینی در قسمت سوم دُرافشانی وی :




پایه ای(شاهدی) برای اعمال خشونت توسط و یا به فرمان مصدق علیه مخالفان.........پس احتمالاً آن همه بگیر و ببند و اعمال حکومت

 نظامی به خواست مصدق نبوده و توسط جد اعظم ایشان فتحعلی شاه قاجار اعمال می شده است........ خوب است آقای امینی

 روزشمار تاریخ از بهار 32 تا مرداد 32 را بار دیگر ورق بزنند.



قوه قضاییه را مصدق منحل نکرد بلکه....... ، این کار را قبلاً داور کرده بود و با موافقت مجلس عدلیه کشور را منحل و عدلیه نو را برپا کرد.


.......آهان.... چطور دوره رضاشاه و رضاخان دوره خودکامگی همراه با فساد بود اما برای توجیه لگدمالی تفکیک قوا توسط


 عنصر بارز و برجسته مشروطیت به آن دوره استناد می شود... آقای امینی مثل اینکه داد و فریاد های مصدق در مجلس اوایل


 پادشاهی پهلوی بر ضد طرح عدلیه نوین را فراموش کرده اند؟! پس حال که چنین است ما نیز جهت پاسخ به سوداگری با


 تاریخ ایشان نکاتی را گوشزد می شویم :



ابتدا نگاهی داریم به قانون اجازه اصلاح عدلیه در زمان وزارت عدلیه داور :



(http://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D9%87_%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD_%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%86_%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AA_%D9%88_%D9%85%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85%D8%A7%D8%AA_%D9%88_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%85_%D8%B9%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A8%D9%87_%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1_%D9%81%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B9%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%87)

 

قانون اجازه اصلاح قوانین اصول تشکیلات و محاکمات و استخدام عدلیه به وزیر فعلی عدلیه مصوب ۲۷ بهمن ماه ۱۳۰۵ شمسی

ماده واحده - وزیر فعلی عدلیه مجاز است به وسیله کمیسیونهایی مرکب از اشخاص بصیر موادی راجع به اصلاح اصول تشکیلات و محاکمات واستخدام عدلیه تهیه و به موقع اجرا بگذارد تا پس از آزمایش مدت شش ماه در عمل به مجلس شورای ملی پیشنهاد نماید.

کمیسیونهای مذکور چهار ماه‌ پس از تصویب این قانون منحل می‌شوند.

·         ‌مواد فعلی اصول تشکیلات و محاکمات و استخدام عدلیه مادام که به وسیله کمیسیونهای فوق‌الذکر و تصویب مجلس شورای ملی یا کمیسیون عدلیه‌تغییر نکرده به قوه خود باقی است و در عین حال مواد مصوبه کمیسیونها موقتاً معمول بها خواهد بود.

کمیسیونهای فوق برای اجرای موادی که تصویب می‌نمایند مدتی معین می‌کنند که پس از انقضاء آن مدت مواد مصوبه به موقع اجرا گذاشته می‌شود وپس از ابلاغ کمیسیونها در آن مواد دیگر حق تجدید نظر نخواهند داشت.

تبصره - وزیر فعلی عدلیه می‌تواند اشخاصی را که لازم می‌داند اعم از این که سابقه استخدام دولتی داشته باشند یا نه - برای مؤسسات اداری ومحاکم عدلیه انتخاب نموده مؤسسات و محاکم را از آن اشخاص دائر نماید. این اختیار برای مدت چهار ماه از تاریخ تصویب این قانون است.

این قانون که مشتمل بر یک ماده‌است در جلسه بیست و هفتم بهمن ماه یک هزار و سیصد و پنج شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

رییس مجلس شورای ملی حسین پیرنیا

 

به طوری که ملاحظه فرمودید قانون مزبور ابتدا  در 27 بهمن 1305 به مدت 6 ماه تصویب و سپس در 28 خرداد 1306 برای 4 ماه دیگر تمدید شد. حال عکس العمل جناب مصدق در تاریخ های ذکر شده را


 نگاه می کنیم . نکته جالب کنشگریهای متضاد مصدق در مواقع مختلف هست. وی در آن موقع که وکیل مجلس شورای ملی هست با اصلاح عدلیه داور به مخالفت جدی روی می آورد اما زمان قدرت گیری


 در قوه مجریه در سال 31 خود پشتیبان و فعال مایشاء زیر و رو کردن قوه قضائیه (دیوان عالی کشور به عنوان عالی ترین مرجع قضایی) می شود .بله آنجاست که باید به مصدق و امینی گفت قسم حضرت 


عباس را باور کنیم یا دم خروس را ؟!


داور وزیر عدلیه وقت در تاریخ تصویب اولیه ماده واحده مذکور (27 بهمن 1305) سخنان خود را چنین آغاز می کند :


(http://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B2%DB%B7_%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86_%DB%B1%DB%B3%DB%B0%DB%B5_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B6%DB%B4)

 

لایحه تقدیمی از طرف وزیر عدلیه بشرح ذیل خوانده شد

مقام مقدس مجلس شورای ملی شید الله ارکانه البته نمایندگان محترم تصدیق خواهندفرمود که افکار عامه ونظریات مجلس وتصمیم دولت همیشه متوجه اصلاحات قوه قضائیه بوده وتشکیلات موجوده را برای تأمین نظریه اصلاحی کافی نمی‌دانستند واضح است که اساس این اصلاحات مبتنی بردو اصل است:

رفع نواقص قوانین که بموجب تجربه وعمل مشهود گردیده واصلاح تشکیلات عدلیه از حیث صلاحیت اشخاص با آن مقدمات یقین است که قبول مسئولیت امور عدلیه برای کسی که طالب تأمین این نظریه باشد کار آسانی نبوده ومستلزم این خواهد بود که وزیر عدلیه نقشه برای اصلاحات اساسی در نظر بگیرد وبرای اجرای آن آنچه را لازم میداند بکند واختیاراتی راکه ضروری می‌بینند از مجلس مقدس بخواهد بادر نظر گرفتن این نکات وبامید اینکه چون نمایندگان محترم باصلاح امور قضائی باهمیت می‌دهند از هیچ قسم مساعدتی مضایقه نخواهند فرمود ونظر باینکه اصول تشکیلات ومحاکمات واستخدام مأمورین وصاحنمنصبان مؤسسات قضائی و اداری عدلیه محتاج بیک اصلاحات اساسی فوری است و تا این زمینه ودر باب انتخاب اشخاص اختیاراتی که از طرف مجلس مقدس بوزیر مسئول داده نشود هیچ اصلاحی مقدور نخواهد شد ماده واحده ذیل باقید دوفوریت تقدیم می‌گردد:

ماده واحده – وزیرفعلی علیه مجاز است بوسیله کمیسیونهائی مرکب از اشخاص بصیر موادی راجع باصلاح اصول تشکیلات ومحاکمات واستخدام عدلیه تهیه وبموقع اجرا بگذرد تا پس ازآزمایش در عمل بمجلس شورای ملی پیشنهادنماید. کمیسیونهای مذکوره چهارماه پس از تصویب این قانون منحل می‌شوند، (مواد فعلی اصول تشکیلات ومحاکمات واستخدام عدلیه مادام که بوسیله کمیسیونهای فوق الذکر در ظرف چهار ماه پس از تصویب این قانون تغییر نکرده است بقوه خود باقی است)

تبصره – وزیرفعلی عدلیه می‌تواند اشخاصی راکه لازم میداند اعم از اینکه سابقه استخدام دولتی داشته باشند یانه برای مؤسسات اداری ومحاکم عدلیه انتخاب نموده مؤسسات ومحاکم راازاین اشخاص دائر نماید

این اختیار برای مدت چهارماه ازتصویب این قانون است

رئیس الوزراء (حسن) وزیرعدلیه (داور)

 

 

پس از رد وبدل شدن چندی گفت و گو و پرسش و پاسخ  هایی مابین داور و برخی از نمایندگان نام مصدق به میان می آید که چنین اجازه سخنرانی از وی سلب و به وقت دیگری موکول می شود :

............ رئیس- آقای دکترمصدق

دکترمحمد خان مصدق- بنده دراصل موضوع عرض داشتم

رئیس- درموقعش اشاره خواهید فرمود. رأی گرفته می‌شود بفوریت قسمت دوم باورقه. آقایانی که موافقند اوراق سفید خواهند داد

 

سپس  رایزنی های وزیر و نمایندگان ادامه پیدا می کند تا اینکه زمانی که جلسه پس از نیم ساعت تعطیلی برای تنفس مجدداً جریان می یابد و نوبت به مصدق داده می شود بسیار عجیب و شاید به حالت قهرگونه ای !؟ از بیان عرایضش منصرف می شود :

........... (دراینموقع جلسه برای تنفس تعطیل و بفاصله نیمساعت مجددا تشکیل گردید)

رئیس- آقای دکتر مصدق مخالف هستید؟

دکتر مصدق- بنده عرضی ندارم

رئیس- آقای شریعت زاده

.........

 

 

سرانجام در پایان مذاکرات قانون اجازه اصلاح عدلیه که شامل ماده واحده به علاوه یک تبصره بوده با 81 رای موافق از 101 رای تصویب می شود.




پس از گذشت حدود 4 ماه مهلت قانونی قانون فوق داور در جلسه 25 خرداد سال بعد (1306) تقاضای تمدید مهلت اختیارات را از مجلس شورای ملی مطرح کرد :


(http://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B2%DB%B5_%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF_%DB%B1%DB%B3%DB%B0%DB%B6_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B1%DB%B1%DB%B9)

 

مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۶

جلسه: ۱۱۹

صورت مشروح مجلس پنجشنبه ۲۵ خرداد ماه ۱۳۰۶ مطابق ۱۶ ذیحجه ۱۳۴۵

فهرست مطالب:

۱سؤالات آقایان: حاج آقا رضا رفیع- شیروانی- حاج میرزا مرتضی- آقا سید یعقوب- دهستانی- میرزا عبدالحسین- حق‌نویس از آقای وزیر مالیه و جواب ایشان

۲مذاکره در اطراف لایحه وزیر عدلیه راجع به تمدید اختیارات ماده واحده مصوب ۲۷ بهمن ماه ۱۳۰۵ به مدت چهار ماه

(مجلس سه ساعت قبل از ظهر به ریاست آقای پیرنیا تشکیل گردید)

 

.........................

(در این موقع جلسه برای تنفس تعطیل و به فاصله سه ربع ساعت مجدداً تشکیل گردید)

رئیس- راجع به دستور اگر پیشنهادی هست داده شود.

وزیر عدلیه- اجازه می‌فرمایید؟ با مذاکراتی که در این دو روزه محض استحضار خاطر محترم آقایان عرض کردم گمان می‌کنم مقدمات زیادی لازم نباشد. در وقتی که پس از انحلال عدلیه بنده از مجلس تقاضا و تمنای اختیاراتی کردم یک مدتی را پیش‌بینی کرده بودم برای این کار ولی در عمل معلوم می‌شود که کافی نیست. به این ملاحظه یک لایحه‌ای است تقدیم می‌شود برای این که مدت را امتداد دهیم. در اصل لایحه مدتی که نوشته شده بود شش ماه بود ولی بعد از یک تبادل نظری که با فراکسیون‌ها شد این طور مصلحت دیده شد که عجالتاً چهار ماه تقاضا شود و به همین مناسبت هم هست که بنده اینجا اصلاح می‌کنم و امیدوارم آقایان از نقطه‌نظر اشخاص و از نقطه‌نظرهای جزئی وارد در مطالعه و بحث در یک مسأله که به عقیده بنده یکی از بزرگ‌ترین مسائل اساسی مملکت ایران است نشوند و یقین هم دارم که اکثریت مجلس شورای ملی همیشه مراعات این نکات را داشته است و در این مورد به‌خصوص بیشتر توجه خواهند فرمود و امیدوار هستم با نظر مساعدت ودل‌سوزی و با نظر این که واقعاً بخواهیم دست به دست هم بدهیم و یک کاری بکنیم باشد زیرا اگر این نظر باشد وقتی یک کاری بشود حتماً عاقبتش خوب خواهد شد ولی اگر نباشد بیفتیم در خط کشمکش این خط یک خطی است که هیچ وقت نتیجه خوبی نخواهد داشت. بنابراین بیش از این چیزی عرض نمی‌کنم تا اصل لایحه مطرح شود.

(لایحه مزبور به شرح ذیل خوانده شد)

ساحت مقدس مجلس شورای ملی

چون مدت اختیاراتی که به موجب ماده واحده مصوبه ۲۷ بهمن ماه ۱۳۰۵ داده شده در شرف اختتام است و با مساعی و جدیتی که به عمل آمده برای کمی وقت قسمت‌های مهمی از امور منظوره هنوز عملی نشده است. نظر بر این که اصلاح اصول محاکمات حقوقی و جزایی که اهم وسایل اصلاح قوه قضاییه است به واسطه کی فرصت به پایان نرسیده و جای تردید نیست که رفع نواقص و اصلاح اصول مذکوره عامل مؤثری در ایجاد امنیت قضایی و انجام انتظامات ملی است. نظر بر این که هنوز مؤسسات قضایی و اداری عدلیه در ایالات و ولایات تشکیل نیافته و با اهمیت و وسعت تشکیلات دایر نمودن آن مؤسسات در ظرف چند روز مستلزم مشکلات زیاد و بالنتیجه ممکن است منشأ معایبی در محاکم و دوایر مربوط به آن واقع شود.

نظر بر این که آزمایش صلاحیت اشخاصی که برای تشکیل محاکم و مؤسسات اداری دعوت شده‌اند عملاً مدت بیشتری اقتضا داشته تا بهتر و بیشتر رفع اشتباهات و نواقصی که احتمال آن را در تشکیلات نمی‌توان نفی نمود مقدور باشد. و بالاخره نظر بر این که اصلاح قوانین و اجرا وظایف مهمه مذکوره و توسعه و تشکیلات عدلیه در ایالات و ولایات مقتضی تمدید و تجدید اختیارات مصوبه ۲۷ بهمن ۱۳۰۵ است ماده واحده ذیل پیشنهاد و با قید دو فوریت تصویب آن تقاضا می‌شود.

ماده واحده- مجلس شورای ملی اختیارات وزیر فعلی عدلیه مصوبه ۲۷ بهمن ۱۳۰۵ را از تاریخ تصویب این قانون برای مدت چهار ماه تجدید و تمدید می‌نماید.

 

پس از  چند سطر سخنرانی توسط سید حسن مدرس و عبدالله یاسایی نماینده سمنان-دامغان و پرسش ریاست مجلس از چند نماینده در مورد موافقت و مخالفت با فوریت قسمت اول لایحه آنگاه مصدق است


 که می گوید :

..............

رئیس- آقای دکتر مصدق

دکتر مصدق- بنده در فوریت دوم و اصل لایحه عرضی دارم.

..............

بله مصدق به رئیس مجلس (مؤتمن الملک-حسین پیرنیا) اعلام می دارد که در فوریت دوم و اصل لایحه عرضی دارم که پس از رای گیری در مورد فوریت قسمت اول لایحه پیشنهادی داور نوبت به بخش


 مورد اشاره مصدق یعنی فوریت قسمت دوم می رسد که بالاخره باعث زبان گشایی مخالفت آمیز مصدق می شود که بلافاصله واکنش علی دشتی را در پی دارد :

.............

رئیس- تصویب شد. فوریت قسم دوم مطرح است آقای دشتی

دشتی- موافقم.

رئیس- آقای دکتر مصدق

دکتر مصدقبنده اگر در اصل لایحه مخالف نبودم در فوریت قسم دوم مخالفت نمی‌کردم به جهت این که کارهای عدلیه آنچه راجع به ولایات است کاملاً در حال تعویق است و هر چه زودتر خاتمه پیدا کند صلاح مملکت است. ولی چون بنده در اصل لایحه مخالفم و بعضی مطالب دارم که باید در مجلس مذاکره شود به این جهت در صلاح خود آقای وزیر عدلیه و در صلاح مملکت عقیده‌ام این است که به فوریت قسم دوم رأی داده نشود و برود به کمیسیون عدلیه تا در آنجا عقاید خودمان را بگوییم. اگر ایشان ما را متقاعد کردند چه بهتر می‌آید به مجلس. اگر متقاعد نکردند باز هم لایحه می‌آید در مجلس و اکثریت هم رأیش قطع است و نظر بنده این است که فوریت قسم دوم را به خبر کمیسیون محول فرمایند.

...........

رئیس- آقای دشتی

دشتیبنده از مخالفت آقای دکتر مصدق راجع به فوریت قسم دوم چیزی نفهمیدم. فقط فرمودند مطالبی هست که باید در کمیسیون صحبت شود و نمی‌شود در مجلس صحبت کرد. بنده نمی‌دانم چه مطالبی است که نمی‌شود در مجلس صحبت کرد و باید در کمیسیون باشد؟ رعایت این اصول در موقعی است که کمیسیون‌ها در مجلس از روی اطلاع و از نقطه‌نظر بصیرت اشخاص انتخاب شود. مثلاً کمیسیون عدلیه غالباً انتخاب می‌شود از اشخاصی که متحصن هستند در امور قضایی با کمیسیون داخله همین طور. اما در مجلس ما که این اصول رعایت نمی‌شود در کمیسیون عدلیه شاید یکی دو عضو باشد که از قضایا و جریان عدلیه مستحضر باشند. پس رفتن لوایح به کمیسیون غیر از تعویق هیچ فایده ندارد یعنی برخلاف مقصود خودتان است که فرمودید عدلیه‌های ولایات نباید معطل بماند زیرا معطلی آن اسباب زحمت مردم است. رفتن به کمیسیون بالاخره آن تعطیلی را که فرمودید و آن تأخیری که در نظر خودتان است ایجاب خواهد کرد. و مطالعات در خصوص تمدید کاملاً شده است منتهی اگر یک نظریات جزئی دیگری هم هست ممکن است در مجلس با حضور همه گفته شود. بنده نمی‌دانم چه مسائلی است که نمی‌شود در مجلس گفت و باید در کمیسیون گفته شود؟ مسائلی را که مربوط به مصالح عامه باشد چرا نمی‌شود در مجلس صحبت کرد؟ باید صحبت کرد و قضیه را حل نمود.

 

 

مذاکرات ادامه پیدا می کند . وزیر عدلیه (داور) و تعدادی از وکلا به رد و بدل کردن نظریات خود مشغول می شوند که در اثنای مذاکرات مصدق چنین می فرماید :

...........

دکتر مصدق- بنده اجازه خواسته‌ام و راجع به کفایت مذاکرات و همین طور در اصل ماده یک نظریات و عرایضی دارم که باید عرض کنم. اگر آقایان اجازه می‌فرمایند که نظریاتم را عرض کنم زیرا مطلب خیلی مهم است.


اما ظاهراً مصدق گوش شنوایی نداشته و این داور است که تقاضای شنیدن سخنان مخالفین را می کند.


مدرس- مذاکرات کافی نیست زیرا تمام موافقین حرف زده‌اند. ما که مخالفیم چیزی نگفته‌ایم.


رئیس- رأی می‌گیریم.


وزیر عدلیه- بنده از تمام آقایانی که موافقت نظر در این ماده دارند یا ندارند استدعا دارم اجازه بدهند مسأله بحث شود. برای این که واقعاً اگر یک مسائلی هست خوب است گفته شود و پس از آن‌که گفته شد


 اکثریت مجلس تصدیق یا تکذیب می‌کند. در هر حال برای این که بنده هم تکلیف خودم را بدانم بهتر این است که مسائل در اینجا گفته و حل شود تا نگویند چند نفر موافق حرف زدند و مخالفین نظریه خودشان را اظهار


 نکردند. بنده برای اساس کار خودم بهتر می‌دانم که آقایان اجازه بدهند آقایان مخالفین مطالب خودشان را اظهار بفرمایند.

 

در ادامه و پس از جملاتی کوتاه یکی دو نفر از نمایندگان سید حسن مدرس است که رشته کلام را در دست گرفته و سخنانی نسبتاً طولانی را بر زبان می راند که با پاسخگویی داور مواجه می شوند.


و اما در پاسخ به جمله کوتاه بعدی مدرس حرفهایی از زبان داور در مورد دکتر مصدق مطرح می شود که به محضر آقای ابر پژوهشگرمان جناب استاد دکتر محمد امینی (که اقدامات به اصطلاح اصلاحاتی


 مصدق در زمان صدارتش را تکرار یا مشابه کار داور می داند ) عرض می کنیم :

 

مدرس- بنده همه جا وارد بودم.

وزیر عدلیه- شما حساب‌تان پاک است. شما یک نفر از این مسأله برکنارید حالا برای مثال عرض می‌کنم که بنده به همین آقای تقی‌زاده ناطق محترم تلگراف کردم و از ایشان تمنا کردم که تشریف بیاورند. و وقتی هم که تشریف آوردند خدمت‌شان رفتم و از ایشان استدعا کردم در تشکیلات وارد شوند ولی ایشان نیامدند نمی‌دانم روی چه نیتی بود و در هر صورت این طور بود که ایشان نخواستند خودشان را در جریان بیندازند. از آقای دکتر مصدق هم(که آن روز یک بی‌مهری نسبت به بنده کرده بودند و فرموده بودند که بنده می‌خواستم با پول ایشان را تطمیع کنماستدعا کردم، استرحام کردم که آقا بیایید و با بنده کمک کنید ولی قضیه یک شکلی دیگر در آمد گفتند بنده قبول می‌کنم ولی شرایطی کردند و قبول نکردند حقیقتاً دوش بنده به قدری از فشار کار و تقاضا خسته شدم که دارم از کار باز می‌مانم. مگر یک دماغ و فکر چقدر طاقت دارد؟ البته یک نفر هم ممکن است خطا بکند، بنده قبول دارم و این کمیسیون را هم به طور رسمی یا به طور غیررسمی دعوت خواهم کرد زیرا بنده شخصاً این حق را دارم و آقایانی که به بنده اختیار داده‌اند این حق را هم به بنده داده‌اند که چند نفری را انتخاب کنم ولی امروز ما دو ساعت خودمان را کشتیم که آقای مدرس قبول بکنند و حاضر بشوند حاضر نشدند. فرمودند من گرفتاریم زیاد است و نمی‌توانم حاضر شوم. آقای دکتر مصدق هم فرمودند هوا گرم است و ناخوش هستم. خوب پس بالاخره چه باید کرد! واقعاً اگر آقایان می‌خواهید کار خوبی بشود قدری خودتان هم کمک کنید و شرکت کنید. در این مملکتی که بدبختانه اشخاص جامع خلی کم هستند باید دست به دست هم داده کار کنیم. یک کنایه به سمت بنده پرت کردند و فرمودند وزیر عدلیه آمد و عدلیه را خراب کرد بعد گفت بیایید با هم بسازیم. خوب آقا اگر من به شما نگویم بیاییم بسازیم و با هم درست نکنیم پس به که بگویم؟

مدرس- در خراب کردن چطور؟

داور- مگر این که نخواهید در امر خیر شرکت کرده باشید. ولی بنده عقیده‌ام این است که اگر بی‌لطفی آقایان بگذارد کارهایی خواهم کرد. چنانچه در همین خرابی هم خیال می‌کنم خدمت بزرگی کرده باشم. حالا چون در این مسائل خیلی بحث شده است بنده چیز زیادی عرض نمی‌کنم ولی بنده حاضرم با آن شرایطی که عرض کردم با مسئولیت خودم عضویت یک اشخاصی را که به آنها اعتماد دارم در کمیسیون قبول کنم و با آنها کار کنم. ولی از حالا در پشت همین تریبون در حضور آقایان وکلا می‌گویم که همه مردم هم بشنوند. شما که مردمان بی‌غرضی هستید و می‌خواهید مملکت آباد بشود و انتخابات از روی بی ‌غرضی بشود و کارها اصلاح بشود وقتی که دعوت‌تان می‌کنند چرا نمی‌آیید؟ در هر صورت شرطش این است وقتی که استدعا کردم تشریف بیاورید باید حاضر شوید، بنده حاضرم با این ترتیب کمیسیونی انتخاب کنم و برای این که پیش خدا و وجدان مسئول نباشم با ایشان مشورت کنم و مسئولیت را هم عهده‌دار شوم مشروط بر این که آقای مدرس یکی شما باشید و یکی هم آقای دکتر مصدق. آن وقت بنده هم می‌آیم و یک اشخاصی را صورت می‌دهیم و دوسیه سوابق خدمت آنها را هم می‌آوریم آنجا و رسیدگی می‌کنیم اگر به این ترتیب باشد چه بهتر از این و برای بنده هم خیلی خوب است که آن زحمتی را که می‌خواهم بکشم با حضور چهار نفر از اشخاص بزرگ مبارزین مملکت خواهد بود ولی اگر معمارهای ممالک یعنی همه مملکت بعد از آن‌که آن بنا ساخته شد اگر بایستد آن درد وقت حرف بزنند در این صورت بنده حاضرم با آنها کار کنم و با این که جزء آن مردم نوشته نشده خود بنده تشکیل این کمیسیون را به ترتیبی که عرض کردم قبول می‌کنم.

 

پایان بخش جلسه ناتمام روز 25 خرداد 1306 سخنان آقای مصدق بود که بازهم در راستای مخالفت ورزیدن با داور اصولاً اقدامات داور را مخالف تفکیک قوای قانون اساسی دانسته و آن را دخالت در کار


 قوه مقننه توسط دولت برشمرد. اما سالها بعد دیدیم که خود در راس قوه مجریه چگونه این اصول مطرح شده خود در سال 1306 را چون دیگر خود عضو قوه مقننه نبود زیر پا گذاشت:

رئیس- تصویب نشد. پیشنهاد آقای دکتر مصدق )به شرح آتی قرائت شد(

بنده پیشنهاد می‌کنم که اختیار قانونگذاری که وظیفه مجلس است از اختیارات موضوع شود.

رئیس- آقای دکتر مصدق

دکتر مصدق- بنده خیلی متأسفم که یک مسأله به این مهمی در مجلس می‌گذرد و اکثریت مجلس به وکلا اجازه نمی‌دهد که عرایض خودشان را اظهار کنند. ولی خیلی تشکر می‌کنم از آقای وزیر عدلیه که خودشان انصاف دارند و فرمودند من راضی نیستم که عجله در کار باشد. حالا اکثریت در مجلس هست و گذراندن هر کاری به هیچ مشکلاتی برنمی‌خورد پس خواست آقایان اجازه بدهند که اقلیت یک اشخاص بیچاره فقیری آنها هم در این مجلس عقاید خودشان را اظهار کنند. شما اکثریت هستید شمشیر در دست شما است. هر کاری بخواهید می‌توانید بکنید. تیغ بردارید در این صورت ضرری ندارد اجازه بدهید دیگران هم نظریاتی که دارند اظهار کنند شاید یک وقت اتفاق افتاد که شما هم بر آن عقیده همراهی کردید. ولی حالا اگر شما مانع شوید و دیگران نظریات و عقاید خودشان را نگویند چیز خوبی نیست بنده می‌خواهم در این باب یک مذاکراتی بکنم و در این ماده که گذشته و این ماده جدید یک نظریاتی دارم که بایستی عرض کنم ولی متأسفانه نمی‌دانم به چه ترتیب باید عرض کنم.

رفیع- ملاحظه ماده ۶۳ را هم بکنید.

دکتر مصدق- بله می‌ترسم گرفتار اخطار حضرتعالی و اعتراض آقای فلان بشوم. بنده آن دفعه با ماده واحده موافقت نکردم و علتش هم این بود که اساساً

 قانونگذاری را از مختصات و وظایف مجلس شورای ملی می‌دانم اگر بنا باشد مجلس به وزرا اجازه بدهد که بروند قانون وضع

 کنند پس وظیفه مجلس شورای ملی چیست؟ این حق به موجب اصل ۲۷ قانون اساسی از وظایف مجلس شورای ملی

 است و هیچ مجلسی نمی‌تواند این حق را به دولت واگذار کند. این عقیده بنده بود و از همین جهت هم رأی ندادم ولی علت آن‌که در آن وقت حرف نزدم این بود که یک چیزهایی در جراید نوشته می‌شد و یک حرف‌هایی زده می‌شد که باید عدلیه منحل شود و اصلاح شود. ما دیدیم اگر حرفی بزنیم و مخالفت کنیم خواهند گفت که مخالف با اصلاحات هستند و حالا که یک نفر ایرانی آمده و می‌خواهد اصلاحاتی بکند نمی‌گذارند این بود که بنده ساکت ماندم ولی حالا نظرم این است گذشته از این که قانونگذاری از وظایف مجلس شورای ملی است ما باید یک نظری هم به قوانینی که در این چهار ماه گذرانده‌اند بیندازیم و باید آنها را تحت‌نظر گرفت و دید این قوانینی که وضع شده خوب است یا بد است. اگر خوب است که بسیار خوب. یک شخص خوبی که اطلاعات‌شان کامل بوده یک قوانین خوبی وضع کرده‌اند ولی اگر دیده‌اند که این قوانین خوب وضع نشده آن وقت البته صلاح در این است که مجلس شورای ملی حق قانونگذاری به دولت ندهد و مثل مواقع عادی دولت را مکلف کند که قوانین خودش را به مجلس بیاورد و به اتفاق با اکثریت آرا از تصویب نمایندگان بگذراند تا مسأله به یک صورتی بگذرد که در صلاح مملکت باشد. بنده اگر بخواهم وارد تمام موادی که کمیسیون وضع کرده بشوم خیلی طول می‌کشد و شاید امروز هم مقتضی نباشد که چیزی عرض کنم. ولی بعضی از آن مواد را عرض می‌کنم و از آقای وزیر عدلیه هم استدعا دارم که درست توجه بفرمایند و نظریات خودشان را در جواب بنده اظهار فرمایند این کمیسیون یک ماده دو وضع کرده که می‌نویسد: (اشخاصی که قبل از ؟؟ عدلیه مستخدم و یا منتظر خدمت عدلیه بوده و در تشکیلاتی که به موجب اختیارات حاصله از ماده واحده ۲۷ بهمن ۱۳۰۵ گذارده می‌شود از طرف وزیر عدلیه دعوت نشوند اعم از این که سابقاً امتحان داده‌اند از امتحان معاف بوده‌اند در آتیه نمی‌توانند به خدمت قضایی و ؟؟ که پذیرفته شوند مگر با دادن امتحان ما طبق پروگرمی که وزارت عدلیه تنظیم خواهد نمود) خوب با این ماده نسبت به اشخاصی که آمده‌اند و سابقاً یک امتحاناتی داده‌اند و دولت آنها را قبول کرده و پذیرفته و یک حقوقی پیدا کرده‌اند که آن را به اصطلاح اروپایی دردآکی یعنی حقوق مکتسبه می‌گویند یک ظلم فاحشی نیست؟ و یک رفتاری بر خلاف عدالت و انصاف نیست که یک اشخاصی بیایند و در تحت نظریات شخصی بگویند آنهایی که از سابق حقوق مکتسبه داشته‌اند برای این که دعوت نشده‌اند باید حقوق‌شان از میان برود؟ این اشخاص امتحان داده‌اند و با یک شرایطی قبول شده‌اند و آن شرایط هم البته صحیح بوده است. قانون‌گذار و مجلس و دولت هم تمام آن شرایط را قبول کرده‌اند. وقتی که کسی با چنین شرایطی پذیرفته شد و دارای حقوق شد گمان نمی‌کنم امروز کسی بتواند این حقوق را از او بگیرد.

یک نفر از نمایندگان- وقت گذشته است خوب است بماند برای جلسه بعد.

دکتر مصدق- شما شکم‌تان گرسنه است ولی بنده عقیده‌ام توی دلم می‌ماند.

بعضی از نمایندگان- پس باشد برای فردا.

دکتر مصدق- بنده حرفی ندارم باشد برای روز یکشنبه ولی اجازه بنده باید محفوظ باشد.

رئیس- پیشنهاد شده است جلسه ختم شود و بقیه نطق آقای دکتر مصدق بماند برای جلسه بعد. جلسه بعد را چه روزی قرار دهیم.

بعضی از نمایندگان- یکشنبه.

رئیس- جلسه آتیه روز یکشنبه. برای شرفیابی روز بعد نه نفر باید به قید قرعه‌کشی معین شوند.

(اقتراع به عمل آمده آقایان مفصله ذیل تعیین گردیدند)

آقای حاج آقا حسین زنجانی- آقای حاج آقا رضا (رفیع)- آقای آقا میرزا سید مهدی معتمد- آقای عدل- آقای میرزا حسین‌خان موقر- آقای میرزا عبدالحسین- آقای حق‌نویس- آقای میرزا ابراهیم‌خان قوام- آقای دکتر مصدق.

رئیس- برحسب تقاضای آقای رئیس‌الوزرا لایحه استخدام متخصص تلگراف بی‌سیم هم جزء دستور روز یکشنبه می‌شود.

بعضی از نمایندگان- صحیح است.

(مجلس دو ساعت بعد از ظهر ختم شد)

 

جلسه بعدی که برای بررسی درخواست تمدید قانون اصلاح عدلیه میرزاعلی اکبرخان داور تشکیل شد سه روز بعد به تاریخ یکشنبه 28 خرداد 1306 بود. ریاست این جلسه را نایب رئیس مجلس سید عبدالعلی


 طباطبائی دیبا (سید المحققین) به عهده داشت.


(http://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B2%DB%B8_%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF_%DB%B1%DB%B3%DB%B0%DB%B6_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B1%DB%B2%DB%B0)

 

و نخستین شخصی که سخنرانی می کند مصدق است که چنین شروع می کند :

نائب رئیس - لایحه عدلیه مطرح است آقای دکتر مصدق

دکتر مصدق - بنده قبل از آن که در پیشنهاد خودم توضیحاتی که لازم است عرض کنم. راجع به فرمایشی که آقای یاسایی فرمودند و یک فرمایشی هم که آقای وزیر عدلیه فرمودند...

یک نفر از نمایندگان - بلندتر آقا

دکتر مصدق - چشم. برحسب ماده ۱۰۹ نظامنامه می‌خواهم یک توضیحاتی بدهم.

 

اهم مطالب این بخش از سخنان مصدق تا پیش از پاسخگویی داور :


..............  اما آقای وزیر عدلیه یک فرمایشی فرمودند یعنی از بنده گله کردند و اگر بنده در مجلس یک عرضی کردم ایشان تصور کرده‌اند که من خواسته‌ام بگویم که ایشان خواسته‌اند بنده را تطمیع کرده باشند برای


 رفتن به عدلیه. بنده خدا شاهد است که یک چنین تصوری را به هیچ وجه من‌الوجوه نکرده‌ام مقام و ساحت ایشان منزه از این است که کسی را تطمیع بکنند. ایشان اگر فرمایشی به بنده فرمودند از روی عقایدی بود


 که به بنده داشتند و مایل بودند که بنده را ببرند به عدلیه و واقعاً از وجود بنده استفاده کنند و بنده هم اگر رفتم فقط برای این بود که ایشان با این که کمال عقیده را به بنده دارند ولی عرایض بنده را قبول نکردند. این


 بود که گفتم خوب اینجا یک اختلافی است حضرتعالی به من عقیده دارید لکن عقاید مرا نپذیرفتید بنابراین من در عدلیه چه کار می‌توانم بکنم اصل قضیه این بود والا بنده به هیچ وجه من‌الوجوه سو نظری ندارم.

..............  در اینجا به عرض آقایان می‌رسانم امیدوارم که آقایان توضیحات بنده را قبول بفرمایند و توجه بفرمایند و اگر هم نظریاتی دارند بررد دلایل بنده بفرمایند بنده خودم یکی از اشخاص هستم که با کمال انصاف و وجدان هر فرمایشی آقایان بفرمایند قبول می‌کنم و خدا می‌داند هیچ مقصودی ندارم غیر از این که می‌خواهم امروز که یک نفر ایرانی می‌خواهد اصلاحاتی در عدلیه به عمل بیاورد موافقت‌نامه داشته باشد به موجب اصل ۲۷ متمم قانون اساسی قواه مملکت به شعبه تجزیه می‌شود: قوه مقننه. قوه قضائیه و قوه اجرائیه.

وضع قانون که عبارت از قواعد و احکامی است که هیئت تقنینیه برای حفظ انتظامات جامعه تصویب می‌کند از وظایف قوه مقننه است و چون به موجب اصل ۲۸ متمم قانون اساسی «قوا ثلاثه مزبوره همیشه از یکدیگر ممتاز و منفصل‌تر خواهد بود»

لذا قوه تقنینیه نمی‌تواند انجام این وظیفه را به عهده یکی از قوا دیگر واگذارد که هم واضع قانون باشد و هم قانون را تطبیق نماید.

..............  این است عرایض بنده در خصوص ماده پیشنهادی که تصویب آن برخلاف قانون اساسی است ممکن است بگویند مخالف قانون مزبور نیست. در این صورت باید معلوم شود که تمدید مدت در صلاح مملکت هست یا نیست؟ آیا ماده واحده همان طور که تصویب شد به موقع اجرا رسیده؟ و آیا قوانین موضوعه آنقدر مفید است که صلاح مملکت تمدید شش ماه دیگر را ایجاب می‌نماید؟ به نظر بنده تحقیقات در این موضوع از دو جهت ضروری است: اول این که معلوم شود رفتار دولت برطبق ماده واحده مصوبه ۲۷ بهمن ماه ۱۳۰۵ بوده یا نه؟ و بعد قوانینی که وضع شده مفید است یا نیست؟ تا هر تصمیمی که اتخاذ می‌شود از روی اطلاع باشد.

..............  چون بنده از جریان عدلیه بی‌اطلاعم نسبت به تشکیلات عرض نمی‌کنم ولی ماده اول قانون استخدام قضات را که می‌خوانم ............ بنده نمی‌دانم که ماده مزبوره اجرا شده است یا نه؟

..............  این است اعتراضات بنده نسبت به چند ماده که عرض شد و چون سایر مواد تا آزمایش نشود عامه عیب آنها را نمی‌دانند نسبت به آنها عرضی نمی‌کنم و یقین دارم که هر بنایی که خشت اول آن کج گذارده شد به همان حال می‌ماند. مجلس شورای ملی یک اختیاراتی با آقای وزیر عدلیه داد خوب بود اول یک راپرتی از عملیات چهار ماهه، از انتخاب اشخاص و حقوقی که تاکنون تصویب شده به مجلس می‌دادند و بعد با دلایل موجهه درخواست تمدید اختیارات می‌نمودند.

 

ضمناً مصدق در بین سخنانش به موادی از قانون استخدام قضات داور ایراداتی وارد می کند :


ماده اول قانون استخدام قضات را که می‌خوانم ............

از همه غریب‌تر ماده دوم است که می‌گوید: ............

از اینها غریب‌تر ماده ششم قانون استخدام قضات است که می‌گوید:............

یک ماده دیگری هم که از منطق دور است ماده ۴۴ قانون استخدام است که می‌گوید ............

 

سپس داور در پاسخ به این بخش از سخنان مصدق ((مخالف 1306 اختیارات به دولت (وزیر عدلیه-علی اکبر داور) و موافق 1331 اختیارات به دولت خودش)) چنین مشروح و مفصل بیان می دارد (قسمتهای


 جالب برجسته شده اند، ضمن اینکه سید حسن مدرس به همراه مصدق نیز لابلای سخنان داور کلمات و جملات معترضه ای به کار می برند) :


وزیر عدلیه - بنده گاهی فکر می‌کنم که اگر تمام اشخاصی که میلشان این است با یک نفر ایرانی به طوری که آقای دکتر مصدق فرمودند مساعدت بکنند و کار بکنند واقعاً کار آن کسی که می‌خواهد کار بکند خیلی خوب می‌شود ولی خوب این هم یک نظری است. ایشان در یک جلسه که بنده نبودم قبل از دستور و حالا هم در ضمن این پیشنهاد یک فرمایشاتی فرمودند که بنده دو قسمت می‌کنم یک قسمت درست داخل در موضوعی که الان مطرح است بود که اظهار می‌کردند اختیار قانونگذاری از طرف مجلس به یک شخصی داده می‌شود و داخل آن شدند یک قسمت هم بنده خیال می‌کنم وقت مذاکره‌اش در آن موقعی است که آن مواد و تشکیلات به مجلس بیاید و در اینجا مطرح شود و بعد از شش ماه اگر اعتراض دارند باید بگویند. والا در وسط شش ماه نباید بحث شود. ولی با وجود این که این مسأله موقعش حالا نیست و نباید بنده وارد در قضیه شوم عرض می‌کنم این که بنده پریروز و دیروز خیلی مایل بودم همه صحبت‌ها بشود. برای این است که وقتی اینجا یک صحبتی می‌شود و بنده هم اینجا می‌توانم حرف‌هایم را بزنم و بالاخره آن مردی که صحبت آقای دکتر مصدق را می‌شنوند صحبت بنده را هم بشنوند لیکن اگر بنا باشد اینجا گفته نشود بعضی‌ها چنین تصور می‌کنند آقای دکتر مصدق در مجلس می‌خواست چه مسائل بزرگی را بگوید و نگذاردند و این خیلی بد می‌شد و باید اظهارات طرفین درست شنیده شود. بعد قضاوت شود.عرض می‌کنم یک مسأله‌ای است که مخصوصاً بنده توجه آقایان را به طرف آن جلب می‌کنم و آن مسأله‌ای است که در اول اشاره کردم. اختیار قانونگذاری را آقای دکتر مصدق می‌فرمایند و بعضی از مواد قانون اساسی را هم خواندند و اگر هم نخوانده بودند باز ما یادمان بود به جهت این که این اندازه‌ها یادمان هست، حالا اگر مسأله ۱۸۷۵ فرانسه یادمان نباشد و لیکن دیگر قانون اساسی خودمان یادمان است می‌فرمایند که به موجب قانون اساسی حق قانونگذاری با مجلس است، بنده گمان می‌کنم این مسأله اصلاً موضوع بحث نیست، مجلس شورای ملی هم نمی‌تواند این حقش رابکسی واگذار کند. بنده عرض می‌کنم که نمی‌تواند و (نمی‌تواند) را هم خیلی قرص باید گفت زیرا اگر فرضاً هم آمد این کار را کرد تازه ترتیب اثر به آن داده نمی‌شود، به جهت این که نمی‌توانسته است انتقال بدهد و فرضاً هم یک رایی بدهد آن رای به هیچوجه نمی‌تواند صورت قانونی داشته باشد -اما بنده در این صحبت می‌کنم که آیا این کاری که شده است این اختیار قانونگذاری دادن است؟ اگر این باشد بنده هم با شما موافقم و هیچ حرفی ندارم. مسأله این است که قانون چه چیز است؟ قانونی اساسی ایران تعریف کرده که یک موادی باید بیاید در این مجلس علنی و با حضور یک عده از آقایان که به حد نصاب باشد با یک ترتیب معینی در شور با یک رسوم و آدابی بگذرد. هر کدام از این تشریفات و آداب و رسوم عمل نشود آن قانون نیست، حالا اگر همه آقایان حاضر به علاوه آقایانی که امروز حاضر نیستند تشریف ببرند در خارج و در منزل یکی از آقایان وکلا به نشینند و در یک مسأله هم به اتفاق بدون تماشاچی و بدون ترتیبات مجلس خیلی خودمانی به یک قضیه رأی بدهند، آقای دکتر مصدق: بنده از جنابعالی می‌پرسم این قانون می‌شود؟...

بعضی از نمایندگان - خیر نمی‌شود.

وزیر عدلیه - پس هیچ فرق نمی‌کند قانون همان است که در این مجلس بگذرد. عرض می‌کنم که در اینجا یک رویه مدنی است در مجلس شورای ملی از چند دوره قبل ایجاد شده و آن این است که لوایحی را که دولت می‌آورد قبل از این که مجلس رأی بدهد اجازه می‌دهد که در فلان کمیسیون یا فلان محل رسیدگی شود و بالاخره رأی می‌دهد و به دولت می‌گوید که این پیشنهاداتتان را یک قدری در ضمن عمل تجربه کنید، این جنبه اصولی مسأله است. حالا هم اگر این نظر را بخواهیم اتخاذ کنیم از نقطه نظر علمی آقای دکتر مصدق باید این فکر را بکنند که ما وقتی اینجا حرف می‌زنیم همه‌اش نباید این فکر را بکنیم که اشخاصی که اهل فن نیستند در خارج خوششان بیاید یا بدشان بیاید، باید فکر این را هم بکنیم که وقتی آدم اسمش دکتر مصدق شد و آمد اینجا یک مذاکره کرد یک چهار نفر آدم مطلع هم که در خارج می‌نشینند از نقطه نظر علمی مسأله را صحیح بدانند. آن چیزی را هم که می‌فرمایند اگر در اینجا باشد باز یک قسمت از قانون است و گمان می‌کنم یک چیزی است که از آقا خیلی پذیرفته نیست که این نظر را داشته باشد...

دکتر مصدق - تفکیک است

وزیر عدلیه - اینجا گفته می‌شود: آیا خوب است یک لوایحی را دولت همین طور بدون این که در عمل گذاشته شود بردارد بیاورد یا ترجمه کند یا خیر خودش ترتیب بدهد و بیاورد به مجلس یا این که خوب است قبلاً یک بحث‌هایی درش بشود و مخصوصاً در عمل یک امتحاناتی بشود؟: مملکت ایران مدنی است که این رویه را اتخاذ کرده و بنده هم به سهم خودم صرف نظر از قضیه عدلیه عرض می‌کنم به شرط این که درش افراط نشود این ترتیب بد نیست. برای این که ما مسائل‌مان به طوری که بایستی حلاجی بشود نمی‌شود و منحصراً عمل می‌بایستی تشخیص بدهد که این لوایح خوب است یا نه، پس بنابراین بنده عقیده‌ام این است که مجلس شورای ملی نه حق انتقال حق قانونگذاری خودش را به کسی دارد و نه این که تا به حال این کار را کرده است و نه در این موردی هم که رأی داده است این تعبیر را می‌شود کرد. مجلس روی همان رویه و نظری که‌الان عرض کردم آمده است یک اختیاری داده است یعنی خواسته است یک نظر مساعدی به یک شخصی نشان بدهد و آمده است گفته است که من به تو اختیار می‌دهد و تو برو یک موادی را تهیه بکن و آنها را هم آزمایش بکن شش ماه هم حرف نمی‌زنم و پس از شش ماه نتیجه عملی را به مجلس بیاور. مسأله این بوده است و بنده این را ابداً مخالف قانون اساسی نمی‌دانم و تا به حال چندین مرتبه مجلس این کار را کرده است، دفعه آخرش هم همین است که راجع به موضوع عدلیه کرد. حالا اگر آقایان اکثریت وکلا می‌فرمایند که حقیقت راستش این است که ما این مسأله را بلد نبودیم و آقای دکتر مصدق این مسأله را حلاجی کردند و با تاریخ و مواد فرانسه آمدند اینجا به ما گفتند و ما یاد گرفتیم و گفتند من یک آدم حقوقدانی هستم می‌گویم که‌ای اکثریت مجلس شما آن کاری را که کرده‌اید برخلاف قانونی اساسی بوده و نفهمیده‌اید، اگر این طور است البته مجلس شورای ملی خودش می‌داند ولی بنده شخصاً عقیده خودم را عرض می‌کنم و گمان نمی‌کنم برخلاف قانون اساسی باشد. یک نکته دیگری را آقا در ضمن مذاکراتشان فرمودند نمی‌دانم این را بعد از روز پنج‌شنبه در نطق خودشان اضافه کردند یا روز پنج‌شنبه هم بود چون آقای مدرس یک فرمایشی فرمودند که خیلی شبیه به این بود و شاید این از روی آن باشد: ابقای مقام...

مدرس - بنده هیچوقت در مقابل هو اظهار عقیده نمی‌کنم.

وزیر عدلیه - نمی‌دانم. روی هم رفته واقعاً این حرف خیلی خوب است که تا کسی می‌آید یک کاری بکند بگویند تو می‌خواهی دوام بکنی. صرف نظر از این که هیچ اعتراضی بر هیچکس نمی‌شود کرد که سعی کند به مقام خودش باقی بماند اگر هم یک کسی است که نظر خصوصی دارد اگر هم خواسته است یک کاری بکند باید دوام داشته باشد و بالاخره این کار دوام لازم دارد - آقا که تصدیق می‌فرمایند عدلیه هرجایی (حالا عدلیه خودمان نه) که این کار را بخواند درش کرده باشند اینها چیزی نیست که در فاصله دو ماه و سه ماه و چهار ماه بشود کرد. بنده که یک معجزه برای خودم قایل نشده بودم و آقایان هم هیچوقت این توقع را نداشتند پس این نشد که تا من یک مسأله بگویم بگویند می‌خواهی دوام کنی! خیر بنده تا آنقدری که آقایان مساعدت بفرمایند و اوقاتشان تلخ نشود...

مدرس - ما هیچ مساعد نیستیم.

وزیر عدلیه - تا آن اندازه که اکثریت میل داشته باشند می‌مانم و البته هر وقت که بنده احساس کردم که دیگر میل ندارند بدون این که هیچ با هم کشمکش داشته باشیم می‌روم پی کارم...

مدرس - هیچوقت نداشتند.

وزیر عدلیه - و البته آقایان هم نظریات عالی و فکرهای خوب و عقاید صحیح و خدماتی که تا به حال به مملکت کرده‌اید بعد از این هم خواهید کرد اما راجع به این که موافق آن ماده عمل شده یا نه: البته باید در آن موقع صحبتش را کرد آقا برداشتند یک موادی را ذکر کردند و آنها را خواندند که با این که حالا موقع نیست بنده در بختش وارد شوم ولی معهذا چون گفته شد باید جواب عرض کنم می‌فرمایید اشخاص را در ماده اول اول نوشته است که در آتیه هر کس داخل تشکیلات عدلیه می‌شود باید دارای فلان شرایط باشد. بنده برای تشکل عدلیه مجبور بودم یک تربیتی را برای امروز در نظر بگیرم و یک تربیتی را هم برای آتیه یعنی ده سال پانزده سال بعد که بالاخره روزبه‌روز البته مملکت‌ها دارای اشخاص با اطلاع بیشتر می‌شود آن راجع به آتیه مملکت است اما امروز آمدم یک اشخاصی را بنابر اختیاری که مجلس داد درش هم بحث شد، صحبت شد، اعم از این که سابقه داشته یا نداشته تصریح شد که یک اشخاصی را استخدام کنم. بعد هم فکر کنیم که برای آتیه ما کاری بکنیم که در برروی اشخاص بسته باشد مگر کسانی که از توی یک مدرسه بیرون آمده باشند و دارای معلومات معینی باشند. در اینجا اشاره کردند با این که اعضای قدیم بدون محاکمه خارج شده‌اند آقا تمام بحث جنابعالی و بنده که به طور خصوصی صحبت کردیم سرهمین مسأله بود. این که می‌فرمایید من عقاید شما را نشنیدیم سر همین قضیه بود. شما عقیده تان این بوده باید یک محکمه درست کرد و اشخاص را محاکمه کرد و با محاکمه بیرون کرد بنده به جنابعالی عرض کردم باز هم عرض می‌کنم که این ترتیب عملی نبود و نتیجه خوب هم نمی‌داد دلیلش را می‌گویم. اولا وقتی یک اشخاصی سرکار نشسته‌اند و تمام وسایل کار و تمام نفوذها را دارند خیلی مشکل است از برای یک قضاتی که بخواهند یک کاری را بکنند طوری بکنند که از دوسیه معلوم شود...

دکتر مصدق - حالا هم ممکن است همین کار را بکنند.

وزیر عدلیه - اجازه بدهید. بنده که در بین فرمایشات شما عرضی نکردم.

 جنابعالی چرا عصبانی می‌شوید. حالا آمدیم فرضاً بنده می‌خواستم این کار را بکنم از کجا می‌توانستم پیدا کنم اشخاصی را که بیایند که هم کسانی باشند که درباره آنها هیچ صحبتی نشود که هر رأیی که دادند آن رأی قاطع باشد جلو حرف مردم را که نمی‌شود گرفت. باید طوری باشد که هم خودشان حاضر باشند برای این کار و هم یک اشخاص قابل توجهی باشند بنده آن روز عرض کردم حالا هم می‌خواهید اشاره کنم که آن اشخاص کی‌ها بودند. آقا شما خودتان حاضر نشدید به دلیل این که امروز هم عرض می‌کنم برای تشکیلات ولایات بیایید و بنده حاضر هستم آنچه را که تشخیص دادید شما و آقای مدرس و دو نفر دیگر راجع به اشخاص هر کسی را گفتید خوب نیست باید کنار گذاشت آنها را نمی‌آورم و هر کس را گفتید خوب است قبول می‌کنم معهذا حاضر نمی‌شوید...

دکتر مصدق - اساس غلط است.

وزیر عدلیه - گفتگو سر اساس نیست. گفتگو سر این است که ما همه منتظر هستیم که یک کسی یک کاری را بکند بعد از این که کرد برویم اعتراض کنیم. این درد بی‌درمان این مملکت است و تا این فکر را نکشیم ممکن نیست مملکت ترقی بکند (بعضی از نمایندگان صحیح است) در اینجا هر کس ملاحظه می‌کند که من در خانه‌ام نشسته‌ام چرا بیایم یک کاری بکنم که پنجاه نفر صد نفر، دویست نفر با من مخالف بشوند

خوب حالا اگر ده هزار نفر باشند باید مثل من یک قدری دیوانه مزاج باشد که داخل بشود. عقلا که این کار را نمی‌کنند پس بنا براین اگر می‌خواستیم نتیجه بگیریم امکان نداشت از آن راهی که شما سیر

وارد شویم اگر عدلیه را منحل کردیم برای این بود که غیر از این طریق نمی‌توانستیم یک کاری بکنیم شما حالا می‌آیید این قضیه را از سر می‌گیرد که بدون محاکمه اعضا را خارج کرده‌اید و حالا یک

 چیزی را هم عرض کنم که در ضمن مذاکره فرمودید که از جریان فعل عدلیه اطلاعی ندارم سابقاً هم البته

 خیلی در جریانش نبودید بنده به شما اطمینان می‌دهم، قول می‌دهم، اشخاصی در عدلیه بودند مخصوصاً در مرکز (در ولایات یک صورت دیگری داشت) ولی در مرکز اگر هزار کار هم که شما

 خبر دارید می‌رفتید توی دوسیه هاشان نگاه کنید هیچ اثری از آنها نبود دو سیه‌ها پاک و درست...

دکتر مصدق - حالا هم پاک می‌شود

وزیر عدلیه - اجازه بدهید آقا. اجازه بدهید با این است که بنده باز برمی‌گردم البته بنده مخالف نیستم شما مخالف هستید باشید بنده حرفی ندارم از این که یک نفر ده نفر بیست نفر مخالف باشند

 بنده عرض می‌کنم تا آن روزی که بنده اکثریت داشته باشم کار می‌کنم و البته مخالف بنده هرچه می‌خواهد بگوید ربطی به موضوع ندارد جنابعالی قضاوتتان برای بنده یک قضاوت قطعی

 نمی‌تواند باشد بنده به شما عقیده دارم دلیل براین نیست که هر نظری دارید من قبول کنم این دلیل نمی‌شود. عرض کردم جنابعالی تشریف بیاورید رئیس تمیز بشوید خوب است ولی عقیده

 نداشتم که جنابعالی بیایید یک همچو کاری را بکنید زیرا یک آدمی هستید خیلی عصبانی

 وسط کار هم اوقاتتان تلخ می‌شود بنده این حال را

 ندارم مرا باید کشت! اما برای ریاست تمیز چنان که تقاضا کردم باز هم تقاضا می‌کنم پس تعیین اشخاص برای کارهای معینی است بنده اگر در آن قضیه به شما عقیده داشتم دلیل براین نیست که هرچه بگویید گوش کنم آن رویه را بنده مصلحت ندانستم قبول کنم ولی این را که می‌فرمایید اشخاصی را بدون سابقه آورده‌اید. مقصود از آن ماده هم این نبود که بنده یک اشخاص فی سابقه را بیاورم از رتبه یک آنجا شروع کنم اگر مقصود همچو چیزی بوده است که بنده و مجلس و اکثریت یک اشتباه بیرون آوردید. خوب حالا فایده این کار چه بود؟ اگر ما یک اشخاصی را خواستیم برای مقامات مهمی بیاوریم از نقطه نظر این بود که در آنجاها آدم لازم داشتیم. آن وقت بنده یک کسی را که به عقیده‌ام خوب بود باید بگویم جنابعالی بیایید ثبات بشوید بعد ترقی خواهید کرد به رتبه دو و سه؟ آیا واقعاً مقصود این بود؟! چه فرمایشی است آقا؟! اما راجع به وکلای عدلیه مسأله وکلای عدلیه د رغیاب بنده یکی دو مرتبه صحبت شده. آقای فیروزآبادی هم تقریباً یک قدری علمدار این فکر بوده‌اند و لیکن بنده از خود آقا می‌پرسم وکیل در مسائل مربوطه به عدلیه به اندازه قاضی اگر اهمیت نداشته باشد و اگر واقعاً طرف توجه نباشد خیال می‌کنید کار عدلیه پیش می‌رود؟! در این اصولی که امروز معمول است وکلای واقعی بالاخره کسانی هستند که نتیجه محاکمه را از روی آن رویه و پرو صدور نتیجه می‌گیرند و به ترتیبی که اقامه دلیل می‌کنند و اسناد می‌آورند و مذاکره می‌کنند می‌توانند بالاخره قاضی را به یک رایی برسانند. قاضی هر اطلاعی از قضیه داشته باشد و در خارج از دوسیه هر حرفی بزند البته ترتیب اثر به آن نمی‌دهد. در این صورت تصدیق بفرمایید که یک چنین اشخاصی چقدر باید درشان دقت شود. اینجا ما یک ترتیبی داریم وقتی که بنای یک کاری می‌شود اول هر کدام فرد فرد یک نظری اظهار می‌کنیم بعد هم یک نظر اجتماعی گاهی پیدا می‌کنیم که غیر از آن نظر است که اغلب مواقع به بنده می‌گفتند و از ولایات می‌نوشتند هنوز هم می‌نویسند که آقا این مسأله وکلای عدلیه را اهمیت بدهید اما

وقتی که می‌گوییم این را عجالتاً می‌خواهم در تحت یک انتظامی در بیاوریم از برای این است که امروز فعلاً یک فکری بکنیم تا انشاءالله در آتیه مدرسه حقوق ما با یک پروگرام بهتر و کامل‌تری شاگرد بیرون بدهد و در این مملکت عده اشخاصی که حقوق می‌دانند و تحصیلات حقوق کرده‌اند زیاد بشود و در آتیه این کار منحصر به آنها بشود ولی برای این که از حال تا آن روزی که مدرسه حقوق یک مقدار کافی شاگرد داشته باشد چکار باید کرد؟ حالا ما می‌آییم یک تربیتی درست می‌کنیم و می‌گوییم درب را از امروز به بعد ببندیم و می‌گوییم خوب از آن روز تا به حال هر چه شده بسیار خوب این آقایانی هم که آمده‌اند سرکار به یک ترتیبی نظر به سوابقشان بگذاریم کار بکنند بعد در آتیه منحصر شود به اشخاص تحصیل کرده. بعد جنابعالی می‌آیید می‌فرمایید که اگر وکلا را بخواهید انتخاب کنید و خود وکلا هم در آنجا نظر داشته باشند اعمال غرض می‌شود. ممکن است. خیلی هم ممکن است ولی ایشان وقتی می‌خواهند مسائل را حل کنند نباید بعضی مواردش را نگاه کنند به طور کلی بایستی نگاه کرد که آیا بایستی این درب را باز گذاشت که هرکس می‌خواهد بیاید وکالت کند اگر آقا وقت داشته باشید بنشینید بنده دلم می‌خواهد یک قدری صرف وقت بکنید و ببینید که در همین عدلیه (حالا ولایات را کنار بگذاریم که یک قدری خراب شده است) در همین مرکز کار چقدر اشخاص به واسطه عدم اطلاع وکیل خراب شده است به واسطه این بوده است که وکیل سند را برده به طرف داده. به واسطه این بوده است که با هم تبانی کرده‌اند...

دکتر مصدق - محاکمه کنند

وزیر عدلیه - اینها یک مسائل کوچکی نیست و مسائلی نیست که به قدری ریزو خورد باشد که شما متوجه نباشید باید چشم را باز کرد و دید، حالا وقتی که خواستیم این کار را بکنیم این البته برخلاف مصالح یک عده‌ای است و آنها یک کارهایی می‌کنند، یک گفتگوهایی می‌کنند، جنابعالی هم یک چیزی را می‌شنوید و آن چیزی را هم که شنیده‌اید یک چیز ثبت شده می‌دانید و می‌آیید اینجا می‌گویید، عرض می‌کنم در تمام مسائلی که می‌فرمایید راجع به وکلای عدلیه برفرض که به قول شما بعضی‌هاشان هم یک اعمال فرضی نسبت به بعضی‌ها بکنند بنده این را نمی‌توانم تصدیق نکنم اما اگر یک اشتباهی شده باشد خیلی کم است باید راه‌حل پیدا کرد و ترتیبی کرد که اگر کسی شکایتی داشته باشد یک مرجعی برایش باشد که برود به آن مرجع حرفش را بزند اما این غیر از آن است که شما می‌گویید آیا برای این که وکیل رسمیت داشته باشد چه باید کرد؟ باید جلوش را ول کرد؟...

دکتر مصدق - محاکمه.

وزیر عدلیه - می‌فرمایید محاکمه. آقا: مسأله محاکمه که شما می‌فرمایید کار سهل و ساده نیست. بسا می‌شود شما اطمینان دارید، قطع دارید، یقین دارید این قاضی یک کسی است که در فلان قضیه و فلان مورد و فلان محاکمه پول گرفته است ولی نمی‌توانید این را ثابت کنید باز می‌فرمایید محاکمه. باز بالاخره این دو رویه است یکی رویه با محاکمه که بدبختانه آن وقتی که مالیه تشریف آوردید فرصت ندادند ببینند چه می‌کنند. حالا هم به من فرصت ندهید که یک روزی بنده هم مثل شما بتوانم بگویم، خواستم بکنم نگذاشتی، عرض کنم در هر حال بنده تصور می‌کنم که چون ایشان پیشنهادشان را زیاد توضیح دادند بنده هم یک قدری زیاد حرف می‌زنم...

دکتر مصدق - تشکر می‌کنم.

وزیر عدلیه - خلاصه این شد که اختیار قانونگذاری را مجلس نه به بنده می‌خواهد بدهد و نه تا به حال به کسی داده است. گفتگو این است که لوایحی را باید در عمل گذاشت و امتحان کرد یا نه؟ اگر غیر از این باشد آقا کار بنده پیش نمی‌رود حالا شما طور دیگر تصور می‌کنید خودتان می‌دانید، بنده عرض می‌کنم یک کسی را که شما می‌گویید به او

مساعدت می‌کنید، مساعدت این نیست که فکر خودتان را به او تحمیل کنید باید بگذارید تا آخر آن شخص فکر خودش را اجرا کند. اگر در هر قدم شما یک نقشه جلوی پایش بگذارید فکر او عملی نمی‌شود.

شده این طور صلاح می‌دانم از برای این که کار زودتر بگذرد باید در یکی از کمیسیون‌ها که تعجب می‌کنم خود آقایان عضوش بودند...

دکتر مصدق - بنده قبول نکردم.

وزیر عدلیه - اگر قبول نکردید چرا تشریف آوردید آنجایی که برخلاف قانون اساسی کار می‌کنند؟!...

دکتر مصدق - بنده قبول نکردم از آقای مشیرالدوله تحقیق کنید. فقط آمدم آنجا حرف بزنم.

(خنده نمایندگان)

وزیر عدلیه - بنده خیلی اسباب تأسف یک مملکت می‌دانم که به یک نفر شخص محترمی از یک وزارتخانه بنویسند که آقا: در یک کمیسیونی برای یک کار معینی دعوت می‌شوید تشریف بیاورید، آقا وقت خودشان را تلف می‌کنند می‌آیند آنجا آن وقت در یک مجلس رسمی می‌گویند که من آمدم آنجا حرف بزنم...

دکتر مصدق - برای این که به مجلس پیشنهاد شود.

وزیر عدلیه - خیر آقا همچو قراری نداشتیم. بلی قرار بود آن مواد را به مجلس پیشنهاد بکنیم. اما کی؟ بعد از شش ماه، حالا هم می‌گویم قرار است ولی بعد از آن‌که به موقع آزمایش و عمل گذاردیم آن وقت به مجلس می‌آوریم و مجلس هم در این خصوص قضاوت می‌کند.

 

در ادامه دیگر نمایندگان و وزیر عدلیه به مذاکره مشغول شدند .

از جمله محمدتقی (ملک الشعرا) بهار که در نطقی طولانی و بسیار تند و تیز و گلایه آمیز ابراز مخالفت خود را با داور نشان داد.

 جالب اینکه وی ابتدا عنوان می کند که درباره اشتباهات تشکیلات جدید عدلیه یاد داشت های مفصلی تهیه کرده ولی به دلیل  اینکه وزیر عدلیه اعتراضات را با شوخی جواب داده یا آنها را به منازعات شخصی شبیه می کند از آوردن و خواندن آنها صرف نظر می کند

... نائب رئیس - آقای بهار

بهار - بنده یادداشت‌های مفصلی تهیه دیده بودم راجع به اشتباهاتی که در تشکیلات جدید عدلیه شده است ولی بعد از آن که محسوس شد که آقای وزیر محترم عدلیه در مقابل اعتراضات ارقامی یا اعتراضات منطقی یا بالاخره اعتراضات حقوقی به شوخی جواب می‌دهند و به مناظرات شخصی شبیه می‌کنند مدافعات عمومی و کلی را لذا بنده یادداشت‌های خودم را برای اظهار نیاوردم و در جیب خودم پنهان کردم.

 

سپس وی که همچون مصدق مفصلاً سخنرانی مخالفت آمیزی کرده و هرآنچه در دل تنگش داشته گفته و در ادامه نیز می گوید ، از نبود آزادی و سانسور شکایت کرد!

   .... بنده ثابت می‌کنم یکی از اصولی را که انحلال عدلیه به این طریق به هم زده است اصل آزادی بوده است. آزادی فکر و عقیده را هم آقای وزیر عدلیه که باید حامی آزادی فکر و عقیده باشند به هم زدند و کشتند...

شیروانی - این طور نیست.

بهار - قضیه سانسور کردن اظهارات مخالفین و آن جواب‌هایی را که به آقای دکتر مصدق دادند بالاخره مطلب را معلوم و ثابت می‌کند.

 

اظهارات بهار با پاسخ ابوطالب شیروانی (بنان السلطان) نماینده قمشه و شهرضا مواجه شد  :

 

شیروانی - و البته امروز هم آن رویه معمولی خودم را تعقیب خواهم کرد. یادداشت‌هایی را که آقای بهار اشاره فرمودند خیلی مسرور هستیم که فرمودند در جیب‌شان گذاشتند و نخواندند ولی بنده تصور می‌کنم چیزی دیگر نگفته نمانده است. هم امروز دیدیم و هم دیشب خواندیم. البته خوب اشخاص حق دارند در زندگانی مبارزه بکنند و حیثیات خودشان را حفظ بکنند. این مبارزات همیشه در تمام طبقات و در تمام مملکت هست یک طبقه می‌آید جلو آن یکی می‌رود عقب. حربه‌ها هم مختلف است. یکی حربه عمل در دست می‌گیرد. یکی قلم در دست می‌گیرد و جلو می‌رود. یکی به فحش تشبث می‌کند. بالاخره تشبثات هم انواع و اقسام دارد. بنده تقدیس می‌کنم اشخاصی را که با مبارزه افکار خودشان را از پیش می‌برند و همیشه هم مایل هستم که هر طبقه با مبارزه افکار خودش را از پیش ببرد. یک اظهار لطفی ایشان با آقای وزیر عدلیه فرمودند که با ایشان دوست هستند و از اول تا آخر هفت هشت جا اسم بردند دوستی‌شان را بلی.

دوستی‌های آقای ملک با ماها همیشه این جورها بوده است که ما مجبور هستیم همیشه در مقابل ایشان بخندیم چاره دیگر نداریم. در هر صورت در عین حالی که ایشان اظهار دوستی می‌کردند وکلا را تحریک می‌فرمودند برعلیه وزیر عدلیه که چه معنی دارد یک نفر وزیر این طور حرف بزند و تعرض بکند؟ در صورتی که تصور می‌کنم در بین تمام وزرایی که آقای ملک در زندگانی‌شان توی این مجلس دیده‌اند هیچ وزیری به خون سردی ایشان و به متانت و ادب ایشان پشت این تریبون حرف نزده است و در عین اظهار لطفی که به آقای داور فرمودند خواستند یک رک حساسی را پیدا کنند و سایرین را تحریک کنند. بنابراین دوستی آقای ملک گاهی برای ما گران تمامی می‌شود. حقیقت این قضیه باید حل بشود برای این که ما دارای یک فکری هستیم و مخالفین ما هم دارای فکر متضاد آن. مخصوصاً یک روزی در آنجا که صلاحیتش از همه جا بیشتر است باید این فکر حل بشود. یک عده از امثال آقای دکتر مصدق و همین طور آقای ملک هم که عقیده ایشان را تأیید کردند معتقدند که یک مملکتی همیشه در محاصره یک مواد اصولی که اسمش قانون است منجمد باقی بماند و تکان بخودش ندهد. این عقیده یک عده‌ای است یک عده هم که بنده از آنها هستم عقیده‌شان این است که مهم‌ترین قوانین دنیا باید برای مصلحت مملکت وضع شود و هر وقت که استشمام برای مملکت کرد آن قانون را باید زیر پا گذاشت و لگد کرد.

 

 

در ادامه این مذاکره همراه با مشاجره طولانی بین بهار و شیروانی  برخی دیگر از نمایندگان مانند حاج شیخ بیات (شیخ العراقین) به عنوان مخالف  و علی دشتی به عنوان موافق وزیر عدلیه (داور) نیز بیاناتی ابراز داشتند .

نکته فوق العاده جالب پایانی این بخش از پاسخگویی به ادعاهای کذب آقای دکتر محمد امینی این است که آقای دکتر مصدق که این همه جار و جنجال و مخالفت با داور کرده بود حتی حاضر به دادن رای مخالف نشده و ملک الشعرای بهار را در این عرصه تک و تنها گذاشت!!!!!!

نائب رئیس - رأی می‌گیریم به این پیشنهاد آقایان موافقین قیام فرمایند

(اکثراً قیام نمودند)

نائب رئیس - تصویب شد. شور در کلیات است مخالفی ندارد؟

(گفته شد خیر)

نائب رئیس - جمعی از آقایان پیشنهاد کرده‌اند با ورقه رأی گرفته شود. آقایان موافقین ورقه سفید می‌دهند والا ورقه کبود.

(اخذ و استخراج آرا به عمل آمده نتیجه به قرار ذیل حاصل شد)

ورقه سفید علامت قبول ۸۰

ورقه کبود علامت رد ۱

نائب رئیس - عده حضار ۸۸ با اکثریت ۸۰ رأی تصویب شد.

 

اسامی موافقین:

آقایان: شیروانی - حاج آقا اسمعیل عراقی – بنی‌سلیمان - دیوان بیگی - افشار - امیر حسین‌خان ایلخان نجومی - دکتر طاهری - فهیمی - افخمی - افسر - سید کاظم یزدی - دکتر لقمان - میرزا حسن‌خان فرهمندی - سید جواد محقق - دکتر رفیع‌خان امین - ذوالقدر - حقنویس - آقا علی زارع - میر ممتاز - سهراب‌خان ساکینیان - میرزا حسن‌خان ابراهیمی - میرزا جوادخان خویی - عطاء‌الله‌خان پالیزی - محمدولی میرزا - ارباب کیخسرو -نصرت‌الله‌خان اسکندری - معظمی - مفتی - وزیری - نگهبان - زوار - یحیی‌خان زنگنه اعظمی - صالحی - آقا رضا مهدوی - سلطان محمدخان عامری - میرزا ربیع‌خان جهان شاهی – محمدتقی خان اسعد- ملک ایرج پورتیور - آقازاده سبزاری - امیرتیمور کلالی - سیدحسین آقایان - میرزا محمد علیخان بامداد - محمد آخوند - محمدولی خان اسدی - میرزا یدالله خان- میرزا سید احمدخان اعتبار - خواجوی - یاسایی - شریعت‌زاده - میرزا ابراهیم امام جمعه اهر - حاج علی‌اکبر امین - مرتضی قلیخان بیات - اسکندرخان مقدم - حاج آقا رضا رفیع - فومنی - ثقه‌الاسلامی - دولتشاهی - وکیلی - طباطبایی - عدل - ثقه‌الاسلام بروجردی - حاج میرزا مرتضی - میرزا عبدالحسین - عصر انقلاب - آوانس‌خان مساعد - میرزا حسن‌خان موقر - میرزا سیدعلی عمادی - میرزا حسن آیت‌الله‌زاده - میرزا حسین‌خان فرمند - غلامحسین - میرزا مسعود - آقا سید یعقوب - هاشم آقا ملک مدنی - عطاء‌الله‌خان روحی - دادگر - دشتی - احتشام‌زاده - کی استوان - محمود رضا - جوانشیر - عباس میرزا فرمانفرمائیان-

 

مخالف

آقای بهار

نائب رئیس - جلسه آتیه روز یک‌شنبه چهار قبل از ظهر. دستور اولاً اضافات قواید عامه، ثانیاً اضافات وزارت امور خارجه.

(مجلس دو ساعت بعد از ظهر ختم شد)

 

....... بله جناب آقای امینی دیدیم چنان که شما فرمودید مصدق در زمان صدارتش همان کاری را کرد که داور کرد


 !!!!!!!!!!!! و دیدیم که چگونه حضرت دکتر مصدق حقوقدان ! در سالهای 1305 و  1306 تا


 چه مقدار در این کار متجددانه  و بنیادین با میرزاعلی اکبرخان داور همراهی و همدلی نمودند.

 

 

ادامه بیانات محمد امینی :

قضیه انحلال مجلس : از میانه اسفند 31 که قرار بود پیشنهاد کمیسیون 8 نفره به سود مصدق به مجلس داده شود........ مجلس به مدت نزدیک 4 ماه  نشستی نداشت.!!!!!!!


پژوهشگر پرکار فراموش کرده است یا نمی داند یا نمی خواهد بگوید که چه کسانی از اعضاء کمیسیون 8 نفره بوده اند....حسین مکی ، ابوالحسن حائری زاده ، مظفر بقایی و 5 نفر دیگر(عبدالله معظمی ، کریم


 سنجابی ، حاج آقا رضا رفیع ، بهرام مجد زاده و جواد گنجه ای) .... بله نمی گوید چون حداقل آن سه تن نخست اندکی بعد رویه ای کاملاً متضاد با اسطوره و بت ایشان مصدق السلطنه برگزیدند..... هرچند


 که نمی گوید هدف کمیسیون 8 نفره این بوده است که موادی از قانون اساسی و متمم آن را که به صراحت حقوقی برای پادشاه قائل شده اند را به نفع نخست وزیر مصدق ، تشریفاتی (!؟) تفسیر کنند و به


 جای جلوگیری از پادشاهی مطلقه و غیرمشروط احتمالاً نخست وزیری مطلقه محمد خان مصدق را برقرار سازند.

 

آه ...بازهم وقیحانه دروغ خود را که در :

 (http://golhagolha.blogsky.com/1394/05/21/post-2/)

گفته بود تکرار کرده و به هم می بافد که مجلس از نیمه اسفند 31 تا 4 ماه یعنی تا نیمه تیر نشستی نداشته است.... به قول خودش در کتاب سوداگری با تاریخ چرا ایشان این دروغ را چنین می گستراند و از پیشگاه خوانندگان پوزش خواهی نمی کند....


 

مصدق بارها به شاه پیشنهاد کرد که از اختیارات قانونی خودش برای انحلال مجلس و انتخابات جدید استفاده کند  و .................................


حقیقتاً که نرود میخ آهنی (آهنین) در سنگ........... کی و کجا مصدق چنین پیشنهادی به شاه کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟!!!!!؟!؟!؟؟!؟!؟  برادر من ، آقای دانشمند ، استاد پژوهشگر شما مگه سالها


 به همراه دکتر مصدق جانتان روضه نخوانده اید که شاه حتی در فترت مجلس حقی برای عزل نخست وزیر ندارد و حال چگونه است که  به طریق اولی حق انحلال مجلس فرادست و برگزیننده  دولت را


 دارد ؟!!!  (مجلسی که مصدق 1330 انتخابات آن را نصف و نیمه برگزار کرده بود) جل الخالق ......... شما مگر همیشه مجلس موسسان 1328 و اضافات و تغییرات الحاقی به قانون اساسی(اختیار انحلال مجلس به


 شاه) را جعلی ، تقلبی و بی اعتبار نخوانده اید  ((با این توضیح که مصدق مفسرالبنفع در 1328 در آن نامه معروف به هژیر وزیر دربار صریحاً و آشکارا می فرماید : ........... {پادشاه}در این دوره فترت (بین


 مجلس 15 و 16) که تعیین نخست وزیر محتاج به تمایل مجلس نیست دولتی سر کار بیاورند که ..........  بله چون مصدق نه در مجلس که تعطیل بود حضور داشت و نه در دولت ، پادشاه حق داشت دولت


 محمد ساعد مراغه ای را برکنار کرده و دولتی مطابق میل آقایان بر سر کار آورده اما در سال 32 و در دادگاه ، مصدق چنین حقی را برای شاه قائل نمی شود و عزل و نصب وزرای  تصریحی در متمم قانون


 اساسی سمبلیک و نمادین می شود.... ))

 

 









 

 

در مورد فرماندهی کل قوا پیشتر مصدق در زمان صدارت سردار سپه (رضاخان پهلوی) راهکار قانونی اش را پیش روی وی نهاده بود و نشان داده بود که مجلس می تواند سمت مذکور را به وی بدهد. یعنی همان حق را مصدق می خواست.


بله....بر حسب عادت لجاجت و جدل نمودن مصدق و مصدقیون بازهم آقای امینی برای توجیه عملکرد مصدق به دوره زمامداری همراه با خودکامگی و فساد رضاشاه (رضاخان رئیس الوزرای وقت) استناد می کنند (هرچند احتمال زیاد می فرمایند زمان نخست وزیری رضاشاه خودکامگی و فساد مانند پس از آن مطرح نبوده است).امیداوریم که آقای امینی مواد این قانونی (قانون اساسی) را که مجلس می توانسته فرماندهی کل قوا را به نخست وزیر اعطاء کند به ما هم نشان دهد.ضمناً اعطای فرماندهی نیروهای نظامی  به رضاخان نخست وزیر  در اوایل قرن کنونی (مقتدرترین نظامی ایران  و کسی که دراوج از هم گسیختگی ایران ، کشور را تحویل گرفته و قدرت را در آن متمرکز کرده بود) را با تحویل آن به مصدقی که بوئی از نظامی گری نبرده بود آن هم در تقریباً 30 سال پس از آن آیا قابل مقایسه هستند ؟ احتمالاً منظور ایشان که دائماً در حال بزرگنمایی اقدامات مصدق می باشند گفته ای منسوب به مصدق که در کتاب یحیی دولت آبادی در این رابطه بیان شده است ...


.............  از یکی از مواد قانون استنباط می کنند که مجلس شورای ملی می تواند به کسی در مقام ضرورت،


 فرماندهی کل قوا را مستقیماً بدهد و این استنباط را دکتر محمد خان مصدق السلطنه می کند که عالم علم


 حقوق است (دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی جلد 4، انتشارات عطار و انتشارات فردوسی، 1362،ص 339.)

 

اما در پاسخ به این نقل قول از کتاب مذکور باید گفت که قانون اعطای فرماندهی کل قوای نظامی به رضاخان پهلوی در


 25 بهمن 1303 تصویب شد و از اول این ماه (بهمن 1303)  تا 25 بهمن که مجلس بیش از 10 نشست داشته است


 (http://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D9%BE%D9%86%D8%AC%D9%85)


حتی به یک خط سخنرانی از آقای پرسخن یعنی حضرت دکتر مصدق (در دفاع از فرماندهی کل قوای رضاخان) بر نمی


 خوریم و جای تعجب است که چگونه امینی تصویب این کار را دربست از آن ایشان می داند ؟! 


............ مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۵ بهمن (دلو) ۱۳۰۳ نشست ۱۲۶

مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره ‏۵

جلسه: ۱۲۶

صورت مشروح مجلس یوم شنبه بیست و پنجم ۱۳۰۳ مطابق بیستم شهر رجب‌المرجب ۱۳۴۳

مجلس دو ساعت و ربع قبل از ظهر به ریاست آقای مؤتمن‌الملک تشکیل گردید.

............... رئیس طرح پیشنهادی نوزده نفر از آقایان نمایندگان قرائت می‌شود بعد تکلیفش را معین می‌کند. نظر به این که در سنوات اخیره که سرپرستی و زمامداری قشون و استقرار امنیت را آقای سردار سپه عهده‌دار شده‌اند با اقدامات و جدیت ایشان قوای مسلح مملکتی به طور غیر مترقبه به مدارج ترقی و انتظام رسیده که آرزوی هر ایرانی وطن‌خواهی بوده و می‌باشد.

و نظر به این که به برکت این قوه منظم و عملیات قشونی و مراقبت و جدیت آقای سردار سپه امنیت کامل در تمام مملکت حکمفرما گردیده و جای تردید نیست که این قوه تأمینیه هنور تا سنوات عدیده بالضروره باید در دست موجه خود باقی بماند تا به درجه کمال برسد و استفادات سیاسی و اقتصادی ایران در پرتو امنیت عمومی کامل شود. علیهذا ماده واحده ذیل را پیشنهاد و تقاضای تصویب آن را به فوریت در این جلسه می‌نماید.

ماده واحده - مجلس شورای ملی ریاست عالیه کل قوای دفاعیه و تأمینیه مملکتی را مخصوص آفای رضاخان سردار سپه دانسته که به اختیارات تامه در حدود قانون اساسی و قوانین مملکتی انجام وظیفه نمایند و سمت مزبور بدن تصویب مجلس شورای ملی از ایشان سلب نتواند شد

رئیس تقاضای فوریت شده است نسبت به فوریت ایرادی نیست‏

بعضی از نمایندگان - خیر

رئیس رأی می‌گیریم به فوریت آقایانی که تصویب می‌کنند قیام قرمایند

(اغلب قیام نمودند)

رئیس تصویب شد باید مراجعه بشود به کمیسیون؟ آقای تدین (اجازه)

تدین مقصود از تقاضای فوریتی که شده است بنده و سایر آقایان هم امضا کرده‌ایم فوریت به معنی ثانوط است یعنی بدون ارجاع به کمیسیون در خود مجلس مطرح شود

رئیس رأی می‌گیریم به فوریت یعنی عدم ارجاع به کمیسیون. آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(جمع کثیری قیام نمودند)

رئیس تصویب شد ماده واحده دو باره قرائت می‌شود (به شرح گذشته قرائت شد)

 

 

در زمان فترت بین مجلس سوم تا چهارم (1294-1300) احمد شاه فقط صمصام السلطنه بختیاری را که زیر بار استعفاء نمی رفت  دستور عزلش را داد و او هم بعدها استعفاء نوشت و دیگر نخست وزیران استعفاء داده بودند و احمد شاه فقط آنها را نصب کرده بود.


حقیقتاً گاهی چنان مبتذل است نظریات این جماعت مصدقی که آدم می ماند برخی از مخاطبین تا چد حد باید ساده لوح و جاهل باشند که این تُرّهات را به عنوان حرف حساب بپذیرند.


آخر دانشمند (تاریخ پژوه خود خدا انگار) دیگر قحطی دلیل است که چنین یاوه می بافی که چون احمدشاه تنها یکبار نخست وزیر ( صمصام السلطنه ) را عزل کرد دیگر نمی توانست نخست وزیران دیگری را


 عزل کند....


 یعنی چه؟!!؟!!؟!؟!؟!؟! یک بار انجام دادن کاری با کدام منطق و برهانی دلیلی بر انحصار آن است ؟؟!؟؟!؟! مثلاً اگر فردی تنها یکبار کار خوب و بدی یا عملی انجام داده است دیگر نمی توانسته یا نمی تواند آن


 را تکرار کند؟!


یا یعنی چه احمدشاه فقط نصب کرده و آنها استعفاء می دادند... گیریم که استعفاء نمی دادند و  مجلسی هم در کار نمی بود (چنان که در آن سالها نبود) پس نخست وزیر منصوب باید مادام العمر بر کرسی


 صدارت عظمی می نشست؟!؟!؟!؟!؟


و نیز اینکه (همانطوری که قبلاً ذکر شد) سال 1328 که مصدق از شاه خواست دولت جدیدی دردوران فترت بر سر کار بیاورند ایشان(محمد مصدق و محمد امینی) انتظار داشتند که دولت محمد ساعد مراغه


 ای را چه کسی عزل کند تا دولت جدیدی را شاه بر سر کار بیاورند ؟! احتمالاً ارواح طیبه پادشاهان مرحوم مغفور شهید قاجار السطلان آقا(آغا) محمدخان و السطلان بن السطان ناصرالدین شاه شهید.........

 


ماجرای افشار طوس ثابت شده که بخشی از پروژه (


MI6)   برای شکستن دولت مصدق بوده است و در خاطرات وود هاوس این موضوع آمده است


امیدواریم که امینی سند این گفته اش را هم به ما نشان دهد. البته سند طبق معمول از خاطرات یک طرفه و مشکوک آن هم از نوع خاطره ای است ولی با اینحال ما نیز کتابی که با نام  اسرار کودتای 28


 مرداد برگرفته از خاطرات سی . ام . وود هاوس که توسط شخصی بسیار مصدق ستا و پهلوی ستیز به نام نظام الدین دربندی ترجمه شده است اثری از این ادعای آقای امینی نیافتیم .جالب اینجاست که آقای


 امینی جایی دیگر (کتاب سوداگری با تاریخ) مدعی شده است که اسناد  سازمان جاسوسی بریتانیا (


MI6)  مربوط به وقایع دوره زمامداری مصدق هرگز منتشر نشده اند !!!



 







 

لایحه امنیت اجتماعی با توجه به کارهای حزب توده در تشویق به اعتصاب در ادارات دولتی وضع شده بود


جالب اینجاست وی و حضرات حواریون المصدق ده ها سال است که دوره مصدق را چنان آزاد توصیف کرده اند که ممکن است گاهی آنارشیست بودن مصدق به ذهن متبادر شود اما حال خود معترف می


 شوند که بله لایحه امنیت اجتماعی برای جلوگیری و برضد اعتصابات وضع شده است آن هم چه دسته و جریانی؟! حزب  دشمن امپریالیسم بریتانیا و آمریکا و حافظ المنویات اتحاد جماهیر شوروی که در پایان


 دوره زمامداری مصدق به حامی و فعال پروپاقرص ایشان و دولتش تبدیل شده بود.


 

دلیلی دیگر بر دیکتاتور نبودن مصدق این است چونکه که وی این قانون امنیت اجتماعی را از مجلس گرفته است


هه هه هه هه.... نمی دانم بخندم یا زار زار گریه کنم از دست آقای امینی. مجلسی که مصدق با آن فضاحت و آن رفراندوم ننگین سه ساعته درش را تخته کرد......


چه طور رویتان می شود از تصویب قوانین در آن صحبت به میان آورید.





بخش چهارم و پایانی گفتار محمد امینی - دقیقه 57 : 57




مصدق هیچگاه از 1296 به بعد خودش را مصدق السلطنه نخواند و این واژه رو حزب توده اول شروع کرد و دیگران استفاده کردند . و مصدق تحت تاثیر فرهنگ سوئیس بود و بسیار بیزار از این القاب اشرافی بود


تحت تاثیر بودن فرهنگ سوئیس مصدق که از تز دکترای جهشی پرشی اش (از دیپلم تا دکترا در طی 2 سال از ژوئیه 1912 تا ژوئیه 1914)که وصیت در حقوق اسلامی است تا سخنان ضد سکولار و


 بنیادگرایانه دینی-مذهبی در مذاکرات مجلس شورای ملی کاملاً هویداست و آنچه عیان است را حاجتی به بیان نیست .(به موقعش این را مستند و موثق نشان خواهیم داد)  بیزار بودنش از این القاب اهدائی


 خاندان مادریش قاجار را نیز از خواندن نوشتارش آشکارا می بینیم !!!! دلبستگی وی به دربار قاجار و ذکر محاسن مستوفی گری آن دربار حاکی از آن دارد که این ادعای امینی تا چه حد به قول خودش پایه


 در راستی گویی دارد.



و در مورد این دروغ آشکار آقای امینی که می گوید مصدق از 1296 به این سوی هیچگاه خودش را مصدق السلطنه نخواند ،


 این شما واین هم کتاب نامه های مصدق اثر محمد ترکمان :









1- صفحات 39 و 40- نامه شماره 9- نامه به نخست وزیر (صدراعظم) وقت فتح الله خان اکبر (سپهدار اعظم - رشتی) - تاریخ : 23 قوس (آذر) 1299-در زمان والی گری فارس مصدق





2- صفحه 44 - نامه شماره 15 - نامه به احمدشاه قاجار پس از کودتای سوم اسفند 1299  - تاریخ : 3 و 18 حمل (فروردین) 1300





3- صفحات 46 و 47 - نامه شماره 20 - نامه به وزارت داخله کابینه حسن پیرنیا (مشیرالدوله)  که  وزارت داخله اش نیز بر عهده خود مشیرالدوله بود در زمان والی گری آذربایجان مصدق  در دولت نامبرده  - تاریخ :یکشنبه 18 شعبان 1340 قمری برابر با 26 حمل (فروردین) 1301 خورشیدی


4- صفحه 47 - نامه شماره 21 - نامه به نخست وزیر وقت حسن پیرنیا (مشیرالدوله)   در زمان والی گری آذربایجان مصدق  در دولت نامبرده  - تاریخ : 1340 قمری برابر  ثور (اردیبهشت) 1301 خورشیدی





5- صفحات 47 و 48 - نامه شماره 22 - نامه به صدراعظم حسن پیرنیا (مشیرالدوله)   در زمان والی گری آذربایجان مصدق  در دولت نامبرده  - تاریخ :9 -10 جوزا (خرداد) 1301 خورشیدی




6- صفحات 48 و 49 - نامه شماره 23 - نامه به صدراعظم حسن پیرنیا (مشیرالدوله)   در زمان استعفاء از والی گری آذربایجان مصدق  در دولت نامبرده  - تاریخ :11 -12 جوزا (خرداد) 1301 خورشیدی






7- صفحات 49 و 50 - نامه شماره 24 - نامه به رئیس الوزرای جدید وقت میرزا احمدخان قوام السطنه    - تاریخ :24 -28 جوزا (خرداد) 1301 خورشیدی





8- صفحات 50 و 51 - نامه شماره 25 - نامه به رئیس الوزرای وقت میرزا احمدخان قوام السطنه    - تاریخ :28 جوزا (خرداد) 1301 خورشیدی





9- صفحات 51 و 52 - نامه شماره 27 - نامه به نخست وزیر وقت  قوام السطنه    - تاریخ :21 سرطان (تیر) 1301 خورشیدی






10- صفحات 52 و 53 - نامه شماره 29 - تکذیب نامه و استفتاء از حجت الاسلام سید اسدالله خارقانی در پاسخ به نوشتاری در روزنامه اقدام مورخ 10 ثور (اردیبهشت) 1302 یا 1303    - تاریخ :1302 یا 1303 خورشیدی






11- صفحه 55 - نامه شماره 33 - نامه به رئیس مجلس شورای ملی دوره پنجم تقنینیه میرزاحسین خان پیرنیا (مؤتمن الملک)  - تاریخ :14 -15 جوزا (خرداد) 1303 خورشیدی





 مصدق یکبار هنگام سفر به لاهه چون مجلس رو از حد نصاب انداختند در میدان بهارستان رفت و گفت مجلس اینجاست و یک استفاده استعاره ای کرد.


در پاسخ به این توجیه مسخره امینی از این حرکت پوپولیستی (عوام گرایانه) و حتی دماگوژیک (عوام فریبانه) و برای رفع خستگی و کمی هم تفریح و نیز نشان دادن اینکه این رفتار و منش مصدق تنها یکبار و به قول امینی استعاره ای نبوده است  با هم مطالب ذیل را می خوانیم :



**********



مرحوم ایرج افشار کتابی دارد به نام «پرونده صالح» درباره زندگی اللهیار صالح (۱۳۰۰-۱۳۶۰؛ وزیر دارایی و دادگستری دولت قوام، وزیر دادگستری دولت ساعد و حکیمی، وزیر کشور دولت حکیمی، نماینده مردم کاشان در دوره شانزدهم، وزیر کشور دکتر مصدق و از رجال سیاسی ایران در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت و یکی از نزدیکان دکتر مصدق)

این کتاب حاوی نوشته ها، خاطرات، نامه ها و اوراق و تصاویر اللهیار صالح است و در لابلای آن خاطرات و مدارکی هم از سال‌های دوران صدارت و مسئولیتش و همچنین اوضاع و احوال ایران در آن سال‌ها وجود دارد. مثلا خاطراتی از پهلوی اول و دوم، اسدلله علم، پیام‌های محمدرضا شاه به صالح برای قبول پست نخست وزیری و مخالفت او با این پیشنهاد، مخصوصا در دوران نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی و …

در بخشی از این کتاب دو خاطره از صالح درباره حضور هیات نمایندگی ایران به سرپرستی دکتر مصدق در شورای امنیت سازمان ملل درباره وضعیت ملی شدن صنعت نفت، نقل شده است که جالب است.

«دکتر مصدق توسط سفارت ایران در واشنگتن دستور داده بود با اطلاع وزارت امور خارجه دو اطاق در بیمارستانی در نیویورک برای او بگیرند تا به محض ورود از فرودگاه به آنجا برود. وزارت خارجه آمریکا پس از اطلاع به سفیر خود در طهران دستور می‌دهد با مصدق مذاکره کنند که این وضع، صورت خوشی در اذهان آمریکایی‌ها ندارد. مردم آمریکا می‌گویند نخست وزیر مریض چگونه می‌تواند در جلسات شورای امنیت شرکت کند و مدافع حقوق ملتش باشد؟!

سفیر آمریکا مطلب را با من که رییس کمیسیون نفت بودم و قرار بود با مصدق همراه باشم در میان نهاد. گفت اقدام رسمی نکرده‌ام و بهتر دیدم شما به طور خصوصی با مصدق صحبت کنید. با مصدق مطلب را در میان گذاشتم و استدلال آمریکایی ها را گفتم. گفت: خیر به همان بیمارستان می‌روم و از ایران هم دفاع می‌کنم. آمریکایی‌ها میزان‌هایی برای خودشان دارند و من آنچه می کنم باید در نظر مردم ایران درست باشد.

در طیاره هم که نشستیم بیشتر ایام دراز کشیده بود. یکی از خبرنگاران خارجی که همراهمان بود، پیش من آمد و گفت: این رهبر مریض شما، چطور می‌خواهد آنجا حرف بزند؟!»

***

«روزی که قرار بود مصدق در شورای امنیت نطق خود را بخواند، با لباس مرتب و در نهایت استقامت و سلامت سخنرانی کرد و شق و رق بر جای خود نشست. من که پهلوی او نشسته بودم، گاهی پایم از زیر میز روپوش‌دار به جسمی می‌خورد که نمی‌فهمیدم چیست. به محض اینکه جلسه تمام شد، یک آمریکایی‌ با دوربین از زیر میز در آمد و با عصبانیتی گفت: پس چرا رییستان غش نکرد؟!

گفتم چرا غش کند؟ گفت مدتها زیر این میز قایم شده بودم که وقتی او بر زمین می‌افتد، فقط من بتوانم از او عکسی بردارم و آن عکس را هزارها دلار بفروشم!» (پرونده صالح، ایرج افشار، ص ۲۰۳ و ۲۰۴)

  


**********


گویا دکتر مصدق سابقه غش کردن داشته، یک بار در جلسه معرفی کابینه‌ی حاجعلی رزم‌آرا به مجلس و همزمان با مخالفت و سروصدای اقلیت علیه رزم آرا، مصدق غش کرده بود! در روزهای سفر به سازمان ملل هم بیمار بوده است.


حالا بد نیست چند جمله ای هم از مخالفان وقت مصدق بخوانیم که با سیاست‌های او مخصوصا از توسلش به تظاهرات خیابانی برای فشار به مجلس مخالف بودند. مثلا جمال امامی از نمایندگان طرفدار دربار که بعد از استعفای حسین علاء، پست نخست وزیری را به مصدق پیشنهاد کرده بود و ابتدا از او حمایت می‌کرد، بعدا در صحن مجلس درباره مصدق گفته بود که:

«دولت مداری به سیاست خیابانی نزول کرده است. چنین به نظر می رسد که این کشور چیزی بهتر از برگزاری تظاهرات خیابانی ندارد. ما اکنون اینجا و آنجا و همه جا میتینگ داریم. گردهمایی برای این مساله، برای آن موضوع و برای هر پیشامدی. راهپیمایی دانشجویان، دبیرستانی‌ها، هفت ساله‌ها و حتی شش ساله‌ها. من از این گردهمایی‌های خیابانی بیزار و خسته شده‌ام.

این نخست وزیر است یا هوچی یا انقلابی؟! کدام نخست وزیر این حرف را می زند که من می‌روم با مردم حرف می زنم؟ می‌دانستم که هوچی است ولی جاه طلبی او را اینقدر نمی‌دانستم! من اینقدر فرض نمی‌کردم که یک پیرمرد هفتاد و چند ساله‌ای که همیشه تمارض می‌کند، مردم را فریب دهد… او که شما را نماینده نمی‌داند، چاقوکش‌های جلوی مجلس را نماینده می‌داند… دکتر مصدق هم یکی از آن امراض است که خدا برای ایران فرستاده است!» (ایران بین دو انقلاب، آبراهامیان، ص ۳۲۹)



**********


دکتر مصدق و نمایش سیاسی


.................................

تصاویر و فیلم‌های موجود در آرشیو‌ها، اغلب دکتر محمد مصدق را زیر پتو و با پیژاما نشان می‌دهند. در گذشته‌های دور‌تر برخی لقب صدراعظم پتویی به او داده‌اند. دکتر صدرالدین الهی روزنامه نگار که نشریات آن زمان را دیده و خوانده است، از شعری می‌گوید که در یکی از نشریات در همین مورد منتشر شده بود: «صدراعظم نمی‌گفتند، می‌گفتند: «پیشوای پتویی»! و آقای افراشته، مدیر «چلنگر» حتی در این رابطه شعری ساخته بود. این شعر مرسوم بود و بچه‌ها دم می‌گرفتند: «پیشوا زیر پتو، آی رپتو، آی رپتو». این تصنیف مخالفینش بود.»


دکتر مصدق و انقلاب درونی

اما علت همیشه در بستر بودن دکتر مصدق چه بود؟ بسیاری او را در حال نوعی غش دیده بودند. بعضی این حالت‌های غش مانند را ناشی از یک بیماری ریشه‌ای می‌دانند، برخی نام آن را منقلب شدن می‌گذارند و عده‌ای هم آن را بنا بر مصالح روزگار می‌دانند. دکتر متین دفتری این حالت دکتر مصدق را نوعی منقلب شدن از اوضاع و احوال روزگار می‌داند: «غش نبود. ایشان آدم بسیار ظریفی بود و منقلب می‌شد. منقلب می‌شد و به‌هرحال فشار قلبی به‌شان می‌‌آمد. ایشان غش نمی‌کرد به آن صورت...

مواقعی بود که شدیداً فشارهای سیاسی پیش می‌آمد و این اتفاق افتاده بود یکی دوبار...

خود ایشان می‌گفت موقعی که جوان بوده، این موضوع را پنهان می‌کرده. به من یک روز فرمودند. گفتند روزی که مسئلهٔ تغییر سلطنت بود و لایحه تغییر سلطنت را آورده بودند به مجلس پنجم، بنده و آقای مرحوم مستوفی الممالک، مدرس، مشیرالدوله‌، معتمد الملک، حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی، تقی‌زاده و علاء به‌عنوان اقلیت مخالف این قضیه؛ رفتیم آنجا که مخالفت کنیم و جلو این کار را بگیریم. چون مجلس را در مقابل یک کار انجام‌شده می‌خواستند قرار دهند و روز غیرعادی مجلس را تشکیل داده بودند. وارد مجلس که شدیم، یک در را تیمورتاش گرفته بود و یک در را داور و دانه دانه می‌رفتند وکلا را مرعوب می‌کردند، از بیرون می‌آورند، می‌کردند توی مجلس و جلو در را هم گرفته بودند که این‌ها از مجلس فرار نکنند بروند بیرون. سالن تماشاچی‌ها را هم پر از قزاق کرده بودند. می‌گفتند در این حالت من شدیداً منقلب شدم و دیدم الان خبر می‌کنند که بیا سخنرانی بکن و من ‌نخواهم توانست و خیلی بد است. رفتم از مجلس بیرون. آقایان خوشحال شدند. تیمورتاش یا داور گفت آقا تشریف بردند! و ایشان فرمودند که نه آقا رفتند و برمی‌گردند. گفتند من رفتم آنجا به توالت مجلس و در آنجا ماندم و‌های های گریه‌هایم را کردم و تمام این انقلابی را که در من به‌وجود آورده بود، بیرون ریختم که بتوانم بیایم به مجلس و حرف بزنم.»


اردشیر زاهدی وزیر خارجه و سفیر دوران شاه در واشینگتن اما سخن از یک بیماری روانی به میان می‌آورد: «او بیچاره، بیمار بود، تمام مدت نخست‌وزیری‌اش... مقداری به نظر من، قبلاً مریضی روحی داشته.»

دکتر سیروس آموزگار، روزنامه نگار و نویسنده نقل قولی دارد از شاهدان عینی:

«راستش من یکی دوتا شایعه از دوستان روزنامه‌نویس‌ام شنیده‌ام. دوستی داشتم به نام آقای سفری که متأسفانه در دوره بعد از انقلاب واقعاً کشته شده به دست افراد این رژیم. او برای من تعریف می‌کرد، آن روزی که دکتر مصدق اختلاف پیدا کرد به‌خصوص با جمال امامی در داخل مجلس و آمد بیرون و وسط میدان بهارستان چهار پایه‌ای گذاشت و رفت بالا و گفت مجلس واقعی اینجاست، سفری درست کنار دکتر مصدق بود. او می‌گفت وقتی هم که غش کرد و ضعف کرد، افتاد تو بغل من. خود او برای من تعریف کرد که وقتی افتاد، خُب ما شعار می‌دادیم که آقا غش کردند، ناراحت نشوید و این حرف‌ها. دکتر مصدق یواشکی در گوش من گفت بلند‌تر داد بزن جوان، بلند‌تر داد بزن. این را البته من از آقای سفری شنیده‌ام و صحت و سقم‌اش را هم نمی‌دانم. ولی این حالت را داشت که این کار را بکند. بالاخره هر کسی از سیاست‌مداران سنتی ایران از این کار‌ها داشتند.»

قهرمان بازی سیاسی

دکتر الهی ضمن تایید‌گاه ساختگی بودن غش و ضعف‌ها می‌گوید: «بسیار آدم بازیگرِ درجه یکی بود. چون من پنج یا شش جلسه از محاکمهٔ ایشان را در محکمه حضور داشتم و از نزدیک دیدمشان. کارش را خیلی خوب انجام می‌داد. یعنی اگر بخواهیم بگوییم آدمی می‌خواهد یک بازی سیاسی بکند، مصدق قهرمان این بازی سیاسی بود.»
در پایان بعضی از گفت‌و‌گو‌ها از مصاحبه شوندگان پرسیدم که دکتر مصدق را به کدام یک از سیاستمداران جهانی می‌توان تشبیه کرد. هر یک پاسخی دارند که درخور توجه است.

دکتر صدرالدین الهی: «فقط می‌توانم بگویم یک سیاست‌مدار. تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که آدمی بود که می‌توانست به سرعت تصمیم‌گیری‌های سیاسی انجام بدهد. نمی‌توانم با کسی مقایسه‌اش کنم. آدم جالبی بود. فوق‌العاده جالب! آدمی بود که می‌دانست چه‌کار دارد می‌کند، به هدف‌هایش قدم به قدم نزدیک می‌شد، گاهی اوقات کارهایی می‌کرد که بیشتر از حد لزوم سیاسی بود و گاهی اوقات اصلاً غیرسیاسی بود. بسیار آدم جالبی بود، فوق‌العاده. چون من بار‌ها ایشان را دیده بودم و ایشان حتی در لحظه کار خود را انجام می‌داد. یعنی از این لحظه به لحظهٔ بعدش عوض می‌شد.»



و آخرین و مضحکترین جمله آقای محمد امینی : 






به طور خلاصه بگم من منکر اشتباهات مصدق نیستم اما به نظرم یه مقداری بعضی از دوستان یکسویه به قاضی می روند اما منظورم آقای میلانی نیست.



امینی جان عزیز شما که چون خیاط رُفو کردی ، چون بنّا ماله کشی وچون نقاش ساختمان لکه گیری  آخر سر می فرمایی منکر اشتباهات مصدق نیستی و  دیگران یکسویه به قاضی می روند ؟؟؟؟!!؟!؟؟!؟!؟!؟!؟


الحق و الانصاف که در وقاحت 

سنگ پای قزوین نیز

 در مقابل شما وقیحان

 می کند بسی شرم و می کشد بسیار خجالت

چون که نیست حریف  و رقیب شما 

در این رزم و  و در این میدان رقابت



*******************************************************


جالب اینجاست که تنها چند روز پس از این شخم زنی تاریخ معاصر از سوی آقای امینی به مثابه این مثل ها  که دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید و  کبوتر با کبوتر باز با باز .....کند همجنس با همجنس پرواز در برنامه ای از کانال پارس با اجرای آقای بهرام مشیری که وصف صفاتش از عهده این حقیر خارج است حضور یافته و بدون هیچگونه مزاحمی تا توانستند بافندگی کردند .به خصوص محمد امینی که برخی از لاطائلاتش در افق صدای امریکا را مجدداً و با آب و تاب و تفصیل بیشتر تکرار کرد.

به دلیل کمیت بالا و کیفیت بسیار نازل گفته های این دو شخص به ویژه امینی از پرداختن به آنها اجتناب کرده و تنها یکی دو مورد بسیار مشهود را  ذیلاً  می آوریم :



لینک برنامه :


(https://www.youtube.com/watch?v=rrsYidp2xXY )


مشیری با دکتر محمد امینی-دکتر مصدق

29 مارس 2013

مدت زمان : 71 دقیقه و 55 ثانیه 



در دقیقه 15 :20 از این برنامه امینی در پاسخ به این گفته پیروز مجتهد زاده که مصدق بزرگترین شارلاتان تاریخ سیاسی ایران بود چونان کودکی خردسال که بدون فکر زبان می گشاید این صفت را شایسته و شاینده خود مجتهدزاده می خواند !!!!؟؟؟؟

 




در عجبم از اینکه امینی که چنین کودک درونش را نمایش می دهد نمی داند اصولاً جایگاهی که مجتهدزاده در تاریخ سیاسی ایران به مصدق نسبت می دهد لااقل از لحاظ شهرت سیاسی بودن مصدق (اگرهم از لحاظ شارلاتان بودن مطابق واقع نباشد) واقعیت دارد نه اینکه امینی گفتۀ وی ( مجتهدزاده ) را که یک نویسنده (خوب یا بد) یا یک مدرس (خوب یا بد) دانشگاه هست و در عرصه سیاست و سیاستگذاری و تاریخ سیاسی ایران محلی از اعراب  ندارد سریع چون بومرنگ به خود مجتهدزاده برگرداند.... چنین است که باید گفت چه گویم که ناگفتنم بهتر است.....



و امّا



آخرین مطلبی که در این پست نسبتاً طولانی به آن خواهیم پرداخت از اصرار و تکرار حیرت انگیز


 پژوهشگر پر کار خود خوانده جناب آقای استاد دکتر محمد امینی که خود را مُچ گیر ، دروغ یاب ،


 سوداگرشناس ، سکولار ، دموکرات ، لیبرال و امثالهم می داند یا چنین وانمود می کند در دروغی است


 که لوث شدن را هم از سرحد گذرانده است :



اینکه وی جلسات مجلس هفدهم از نیمه اسفند 1331 تا پایان آن در اواسط تیر 1332 را شامل تنها


  یک/1 نشست


 می داند و به طوری که نشان خواهیم داد حداقل 3 بار و در 3 زمان متفاوت این دروغ آشکار و بی مزه


 را تکرار می کند دلیلش را نمی دانیم چیست ؟! و اگر کسی ما را از این سردرگمی دربیاورد بی نهایت بر


 ما منّت گذاشته است.



لینک :  (https://www.youtube.com/watch?v=DUb3dNw69T4) با عنوان : میراث مصدق

19 مارس 2013

مدت زمان : 59 دقیقه و 52 ثانیه 

زمان دروغ :  دقیقه 48 و ثانیه 49

ادعای دروغین : مجلس شورای ملی از تاریخ : نیمه اسفند 1331 تا حدود 4 ماه1332 هیچ نشستی نداشته است(از میانه اسفند 31 که قرار بود پیشنهاد کمیسیون 8 نفره به سود مصدق به مجلس داده شود نمایندگان اکثریت از تشکیل جلسه خودداری می کردند ، مجلس را از حد نصاب می انداختند و مجلس به مدت نزدیک 4 ماه  نشستی نداشت.!!!!!!!)






لینک :  (https://www.youtube.com/watch?v=rrsYidp2xXY)  با عنوان : مشیری با دکتر محمد امینی-دکتر مصدق

29 مارس 2013

مدت زمان : 71 دقیقه و 55 ثانیه 

زمان دروغ :  دقیقه 66 و ثانیه 45

ادعای دروغین : مجلس شورای ملی از تاریخ : 18 اسفند 1331 تا انحلال در مرداد 1332 تنها یک جلسه رسمی داشته است که در آن مکی و فرد دیگری را برای کمسیون اسکناس انتخاب کردند.






لینک :  (https://www.youtube.com/watch?v=g_s5lM1lXLk)  با عنوان : رفراندوم مصدق قانونی بود ؟

آوریل 2013

مدت زمان : 3 دقیقه و 15 ثانیه 

زمان دروغ :  دقیقه 2 و ثانیه 17

ادعای دروغین : مجلس شورای ملی از تاریخ : 15 اسفند 1331 تا انحلال در مرداد 1332 تنها یک جلسه رسمی داشته است که در آن مکی و فرد دیگری را برای کمسیون اسکناس انتخاب کردند.






در مجلس هفدهم از نیمه اسفند 1331 تا پایان آن در اواسط تیر 1332 بر خلاف یاوه گویی مکرر امینی


 بیش از ده جلسه (نشست) برگزار شده است که مفصلاً و مستنداً در ذیل نشان خواهیم داد . باشد تا


 دوستداران حقیقت ، فریب این سوداگر و شیاد واقعی تاریخ ایران را نخورند و در مقابل باد به غبغب


 انداختن های وی هرگز فریفته و مرعوب نشوند :



1- نشست شماره 75 - تاریخ یکشنبه 17 اسفند1331- روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 2359- 7 صفحه - سال نهم -نشست بیست دقیقه قبل از ظهر به ریاست نایب رئیس مجلس محمد ذوالفقاری تا یک ساعت ده دقیقه بعد از ظهر که در کل زمان آن یک ساعت و نیم می شود.


http://mashruteh.org/wiki/images/d/d2/Mozakerat_17_S75.pdf





2- نشست شماره 76 - تاریخ سه شنبه 19 اسفند1331- روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 2410- 9 صفحه - سال نهم -نشست ده و بیست و پنج دقیقه صبح به ریاست نایب رئیس مجلس مهندس احمد رضوی تا نیم ساعت بعد از ظهر که در کل زمان آن دو ساعت و پنج دقیقه می شود.


http://mashruteh.org/wiki/images/0/0a/Mozakerat_17_S76.pdf





3- نشست شماره 77 - تاریخ یکشنبه 20 اردیبهشت 1332- روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 2411- 1 صفحه - سال نهم -نشست نیم ساعت قبل از ظهر به ریاست نایب رئیس مجلس محمد ذوالفقاری تا بیست دقیقه قبل از از ظهر که در کل زمان آن ده دقیقه می شود.


توضیح : یکی از نشست هایی که تشکیل می شود اما سریع تعطیل می شود .


http://mashruteh.org/wiki/images/6/67/Mozakerat_17_S77.pdf






4- نشست شماره 78 - تاریخ سه شنبه 29 اردیبهشت 1332- روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 2413- 13 صفحه - سال نهم -نشست نه و چهل و پنج دقیقه صبح به ریاست نایب رئیس مجلس محمد ذوالفقاری تا یک ساعت و ربع بعد از ظهر که در کل زمان آن سه ساعت و نیم می شود.


http://mashruteh.org/wiki/images/a/a0/Mozakerat_17_S78.pdf






5- نشست شماره 79 - تاریخ پنج شنبه 31اردیبهشت 1332- روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 2414- 12 صفحه - سال نهم -نشست نه و چهل و پنج دقیقه صبح به ریاست نایب رئیس مجلس احمد رضوی تا نیم ساعت بعد از ظهر که در کل زمان آن دوساعت و چهل و پنج دقیقه می شود.


http://mashruteh.org/wiki/images/2/26/Mozakerat_17_S79.pdf





6- نشست شماره 80 - تاریخ یک شنبه 3 خرداد 1332- روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 2415- 7 صفحه - سال نهم -نشست نه و پنجاه دقیقه صبح به ریاست نایب رئیس مجلس محمد ذوالفقاری تا یک ساعت بعد از ظهر که در کل زمان آن سه ساعت و ده دقیقه می شود.



http://mashruteh.org/wiki/images/c/cf/Mozakerat_17_S80.pdf





7- نشست شماره 81 - تاریخ سه شنبه 5 خرداد 1332- روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 2419- 13 صفحه - سال نهم -نشست نه و پنجاه دقیقه صبح به ریاست نایب رئیس مجلس احمد رضوی تا یک ساعت و بیست و پنج دقیقه بعد از ظهر که در کل زمان آن سه ساعت و پنجاه و پنج دقیقه می شود.


http://mashruteh.org/wiki/images/6/68/Mozakerat_17_S81.pdf






8- نشست شماره 82 - تاریخ پنج شنبه 7 خرداد 1332- روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 2422- 14 صفحه - سال نهم -نشست دو ساعت قبل از ظهر به ریاست نایب رئیس مجلس محمد ذوالفقاری تا یک ساعت و نیم بعد از ظهر که در کل زمان آن سه ساعت و نیم می شود.



http://mashruteh.org/wiki/images/d/d5/Mozakerat_17_S82.pdf





9- نشست شماره 83 - تاریخ پنج شنبه 17 خرداد 1332- روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 2441- 8 صفحه  - سال نهم -نشست ده و پنجاه دقیقه صبح به ریاست نایب رئیس مجلس احمد رضوی تا سه ربع ساعت بعد از ظهر که در کل زمان آن یک ساعت و پنجاه و پنج دقیقه می شود.


http://mashruteh.org/wiki/images/b/bf/Mozakerat_17_S83.pdf



http://ical.ir/index.php?option=com_mashrooh&view=session&id=23058&Itemid=38


یا


https://fa.wikisource.org/wiki/%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B1%DB%B7_%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B2_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B8%DB%B3


یا


http://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B1%DB%B7_%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B2_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B8%DB%B3





10- نشست شماره 84 - تاریخ چهارشنبه 10 تیر 1332- روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 2448- 2 صفحه  - سال نهم -نشست ده صبح به ریاست نایب رئیس مجلس محمد ذوالفقاری تا ده و بیست دقیقه صبح که در کل زمان آن یک بیست دقیقه می شود.



توضیح : یکی از نشست هایی که تشکیل می شود اما سریع تعطیل می شود .(دومین نشست در تاریخ ذکر شده توسط امینی)



http://ical.ir/index.php?option=com_mashrooh&view=session&id=23059&Itemid=38


یا


https://fa.wikisource.org/wiki/%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B1%DB%B0_%D8%AA%DB%8C%D8%B1_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B2_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B8%DB%B4


یا


http://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B1%DB%B0_%D8%AA%DB%8C%D8%B1_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B2_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B8%DB%B4





11- نشست شماره 85 - تاریخ یک شنبه 14 خرداد 1332-روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 24492 صفحه  سال نهم -نشست یازده و چهل و پنج دقیقه صبح به ریاست دکتر عبدالله معظمی رئیس مجلس تا مقارن ظهر (ساعت دوازده) که در کل زمان آن ربع ساعت (پانزده دقیقه) می شود.


توضیح : یکی از نشست هایی که تشکیل می شود اما سریع تعطیل می شود .(سومین نشست ذکر

 شده توسط امینی)



http://ical.ir/index.php?option=com_mashrooh&view=session&id=23060&Itemid=38



یا


https://fa.wikisource.org/wiki/%D9%85%D8%B0

%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B1%DB%B4_%D8%AA%DB%8C%D8%B1_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B2_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B8%DB%B5



یا


http://mashruteh.org/wiki/index.php?

title=%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B1%DB%B4_%D8%AA%DB%8C%D8%B1_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B2_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B8%DB%B5









12- نشست شماره 86 - تاریخ دوشنبه 15 تیر 1332-روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 24503 صفحه  سال نهم -نشست دو ساعت و ده دقیقه قبل از ظهر به ریاست دکتر عبدالله معظمی رئیس مجلس  تا نیم ساعت قبل ازظهر که در کل زمان آن یک یک ساعت و چهل دقیقه می شود.



http://ical.ir/index.php?option=com_mashrooh&view=session&id=23061&Itemid=38



یا



https://fa.wikisource.org/wiki/%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B1%DB%B5_%D8%AA%DB%8C%D8%B1_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B2_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B8%DB%B6



یا









13- نشست شماره 87 - تاریخ پنج شنبه 18 تیر 1332- روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران شماره 24704 صفحه  سال نهم -نشست یازده و چهل و پنج دقیقه صبح به ریاست دکتر عبدالله معظمی رئیس مجلس  تا نیم ساعت بعد ازظهر که در کل زمان آن چهل و پنج دقیقه می شود.


توضیح بسیار ضروری : آخرین جلسه (نشست) مجلس هفدهم و حدود یک ماه پیش از رفراندوم ننگین و و رسوای مصدق . این تنها نشستی می باشد که آقای امینی در 4 ماه پایانی عمر مجلس هفدهم دیده است و نکته فوق العاده جالب اینست که از حدود 10 جلسه ای که از کل 13 جلسه پایانی سریعاً تعطیل نشده بود این جلسه مدت زمان کمتری داشته و حال آقای امینی چگونه همه آنها را ندیده و تنها این کوتاهترین جلسه را دیده است پاسخش را تنها و تنها شیادی و سوداگری با تاریخ می تواند بدهد......





یا





یا









*********************************************************************


در پایان بخش اول پاسخگویی به شیادی و سوداگری تاریخی آقای امینی به مخاطبین عزیز اعلام

 می داریم در آینده(بخش دوم) مفصلاً به مرقومه پرادعای آقای امینی (سوداگری با تاریخ) خواهیم

 پرداخت.